nabavar در ۸ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲:
روفیا بانو ، گرامی
ابداً در شور و حرارت و جوشش طبع مولوی و قریحه خدادادی و دانش او شکی نیست . ولی شهوت نام آوری
و شهرت طلبی نیز می تواند در ایجاد اثری عظیم مؤثر باشد
ما نمی دانیم .
ولی موضوع سخن این نیست . درین است که با چنین مقامی و دانشی ، هضم سخنی نا روا از ایشان دشوار است چنان که نا برابری حقوق زن و مرد در بین جمعی عظیم جا افتاده و بر آن عمل می شود .
نقد ، حق مردمان است . و ایستادن در برابر سخن ناحق .
آیا شما چون مولوی مرد بزرگی ست ، گفتار او را که لباس کافری را خداوند بر پیکر زن دوخته قبول دارید ؟
پایدار باشید
محسن در ۸ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » ناز ایله میسن:
سلام
دوستان کسی فایل صوتی اینشعر را سراغ داره
لطفا ادرس بده تا دانلود کنیم و ستفاده کنیم
وحید در ۸ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۷:
سلام، اونایی که میگن چاووشی معرکه خونده این شعر رو،بهتره این شعر رو با صدای شکیلا هم یک بار گوش بدن.
حسین توفیقی در ۸ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۳۶ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۹:
خودم به دیوان ناصر خسرو مراجعه کردم و دیدم «موزهٔ مؤذن» است که قاعدتاً باید آن را mo'zan بخوانیم.
احمد هاتفی اردکانی در ۸ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۵:
با سلام به عزیزان و ادیبان
خطاب به آقای ترابی که دنبال نام نیستند و در عین حال عنوان و مدرک دانشگاهی شان را سر نامشان آورده اند.
از خدا جوییم توفیق ادب
غلامرضا مقبلی قرایی در ۸ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۳۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:
با سلام بر همه شرح نویسان عزیزودرود برسینااحمدی باشرح برمصرع اول که منظورواقعی سعدی رابیان نمودومصرع دوم بیدار باش سعدی به ماخاکیان بی بهره ازجرعه کاس الکرم ودرخواب غفلت فرورفتگان روزگار است وسلام برکسانی که بیت دوم را اشاره به شهادت لب تشنگان کربلا می داننددرحالی که رودپرآب ازشهر حله عراق به سمت کوفه ودرحوالی کربلادرجریان است که الهی خشک باد.وبه نظربنده منظور دیگری نیست.
روفیا در ۸ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲:
من هنوز فرصت نیافته ام آن اشعار را با تامل بخوانم.
خواهم خواند ولی عجالتا این را از من بپذیرید حسین عزیز،
تنها نیروی عشق می تواند چنین جوششی در آدمی ایجاد کند که پس از قرنها هنوز حرارت گدازه هایش بسوزاند.
راستی چنین ابیات پرشوری در کجای ادبیات جهان سراغ دارید؟
nabavar در ۸ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲:
روفیا بانو ، گرامی
مهناز بانو از عشق مادری دم می زند ، بی غش ، بی آلایش ، بی توقع و بی خود پرستی ، و شما از نیافتن مولوی ، زنی را که او را درک کند .
مولوی هم فرزند دختر داشته ، و حتماً مادر ، که زن بوده ، و لباس کافران بر او پوشانده و دیگر توهین ها .
چشم بر هم نهادن و دهان باز کردن آنهم در قالب اشعاری ماندگار ،،،،،،
به قول مهناز گرامی : ماشاالله
ماندگار باشید
روفیا در ۸ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲:
مهناز جان
هیچ کسی از مقام عشق به کلی بی بهره نیست.
حسن بی پایان او چندان که عاشق می کشد
زمره ای دیگر به عشق از خاک سر بر می کنند
اصلا پیدایش هر آدمی به دعوتی بوده است، دعوت از جانب خدا یا تکنولوژی برتر، آدمی که در پی دعوتی پای در این جهان گذاشته ناگزیر با عشق و دعوتی عاشقانه سنخیت دارد.
اگر در زمان مولانا زنی پیدا نمی شده که مولانا را درک کند، تا مولانا بر او دل بندد یا به واسطه بد شانسی یا ضعف ارتباطات با چنین فردی برخورد نکرده باشد من شگفت زده نمی شوم.
آدمی در هنگام تجربه عشق نیز در اوج خویشتن پرستی است.
زیرا همواره در جستجوی کسی است که زیبایی جسم و روح او را بفهمد و تحسین کند. می خواهد خودش را در آن آینه صاف و سالم که زیبایی ها را به خوبی بازتاب می دهد ببیند.
فرض کنید من از یک هنرپیشه هالیوودی خوشم می آید ولی این بدان معنا نیست که عاشق او هستم. تا زمانی که آن آینه آنقدر از من دور است که نمی تواند تصویر مرا منعکس کند و زیبایی مرا نخست دریافت و فهم کند سپس به من بنمایاند، خوب است که خوب است، سخاوتمند است که سخاوتمند است،
So what
برای من قابل احترام است ولی این نوع رابطه نامش عشق نیست.
دست روزگار شمس را سر راه مولانا گذاشته بود. مولانا تکامل و بقای خود و اندیشه هایش را در وجود شمس یافت. این میل به بقاست که ما را بر آن می دارد که آگاهانه و ناآگاهانه در هر چیزی و هر کسی منافع خود را جستجو کنیم. همه ما گونه ای از عشق و ارادت را تجربه میکنیم. مگر اینکه به کلی دست از زیستن شسته باشیم.
روفیا در ۸ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲:
تاجران انبیا کردند سود
تاجران رنگ و بو کور و کبود
مینماید مار اندر چشم مال
هر دو چشم خویش را نیکو بمال
منگر اندر غبطهٔ این بیع و سود
بنگر اندر خسر فرعون و ثمود
اندرین گردون مکرر کن نظر
زانک حق فرمود ثم ارجع بصر
من این نیم بیت آخر را خیلی دوست دارم.
زانکه حق فرمود ثم ارجع بصر
پس باز گرد و دوباره نگاه کن!
آنچه انگلیسی ها revise یا review می خوانندش.
تو گویی هر بار که آن پدیده را نظاره می کنی چهره جدیدی در آن می یابی. گاهی شگفت زده می شوی از اینکه چطور بار پیشین این بعد را ندیده بودی در حالیکه آن همه به خودت و باورهایت مطمین بودی و می بالیدی!!
روفیا در ۸ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲:
در میان دلقپوشان یک فقیر
امتحان کن وانک حقست آن بگیر
مؤمن کیس ممیز کو که تا
باز داند حیزکان را از فتی
گرنه معیوبات باشد در جهان
تاجران باشند جمله ابلهان
پس بود کالاشناسی سخت سهل
چونک عیبی نیست چه نااهل و اهل
ور همه عیبست دانش سود نیست
چون همه چوبست اینجا عود نیست
آنک گوید جمله حقاند احمقیست
وانک گوید جمله باطل او شقیست
ای چنین است که باید همه باور ها و اندیشه ها را با سینه گشاده شنید و درباره علل وجودی آن ها تامل کرد.
روفیا در ۸ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲:
حق شب قدرست در شبها نهان
تا کند جان هر شبی را امتحان
نه همه شبها بود قدر ای جوان
نه همه شبها بود خالی از آن
نه همه شب ها شب قدر است نه هیچ شبی خالی از قدر.
چقدر مولانا نسبت به عهد خویش post modern بود که نخست یافتن حق و شب قدر را منوط به آزمون و خطا می دانست، دو دیگر ( این را از دوست ارجمندم دکتر ترابی دارم ) این حق را برای جان آدمی قایل بود که آزمون کند، هر شبی را آزمون کند!
چیزی که پدران، مادران، آموزش و پرورش، قدرت های امروزی آن را به رسمیت نمی شناسند!
گر نهی تو لب خود بر لب من مست شوی
آزمون کن که نه کمتر ز می انگورم
روفیا در ۸ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲:
پس مگو جمله خیالست و ضلال
بیحقیقت نیست در عالم خیال
باز از اهمیت و رسمیت خیال و کار کرد باطل و هم جنس بودن آن با حق می گوید. تازگی ها تجربه غریبی داشتم. فردی که من او را جدی می گرفتم و سخنش در من اثر گذار بود به سادگی و در یک چشم به هم زدن از مرز میان عقل و جنون گذر کرد و این سوی در وادی جنون گام نهاد. آن روز با تمام وجودم باور کردم که میان جنون و نبوغ مرز بسیار باریکی وجود دارد و هر آدمی می تواند با یک بهانه مسخره مانند پایین آمدن قند یا بالا رفتن اوره از یک نابغه به یک دیوانه بدل گردد!!
همین گونه است مرز میان حق و باطل، یقین و دگماتیسم، مدارا و سلطه پذیری!
روفیا در ۸ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲:
انک بی حق باطلی ناید پدید
قلب را ابله به بوی زر خرید
گر نبودی در جهان نقدی روان
قلبها را خرج کردن کی توان
تا نباشد راست کی باشد دروغ
آن دروغ از راست میگیرد فروغ
بر امید راست کژ را میخرند
زهر در قندی رود آنگه خورند
گر نباشد گندم محبوبنوش
چه برد گندمنمای جو فروش
پس مگو کین جمله دمها باطلاند
باطلان بر بوی حق دام دلاند
باطلان دل های ما را صید می کنند چون ما امید یافتن حقی در سر داریم. پس باطل ها هم چندان باطل نیستند. چون خبر از حقیقتی می دهند.
روفیا در ۸ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲:
فلسفی از نوع دیگر کرده شرح
باحثی مر گفت او را کرده جرح
وآن دگر در هر دو طعنه میزند
وآن دگر از زرق جانی میکند
هر یک از ره این نشانها زان دهند
تا گمان آید که ایشان زان دهاند
این حقیقت دان نه حقاند این همه
نه به کلی گمرهانند این رمه
مطلق گرایی را رد می کند.
رضا در ۸ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴:
شمس تبریزی جو روان کن
رسول در ۸ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۴:
ممنون میشم کسی در مورد بیت دو توضیح بده، خصوصا مصرع دومش...
یاری در ۸ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۱۰ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش:
در مصرع دوم بیت هشتم بهتر است به جای من خود آن سیزدهم ، من خود آن سیزده ام نوشته شود
عطیه در ۸ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۱:
این شعر توسط گروه آوان باند در آهنگی به نام گنجور نیز به زیبایی اجرا شده است.
علی احمدی در ۸ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۱۲ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴: