گنجور

حاشیه‌ها

فائزه در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۶ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹ - حراج عشق:

چقد عاشقا حرفای مشتر ک دارن...
صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را
ولی من باز پنهانی ترا هم آرزو کردم
چه خوبه شهریار !

علی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۶ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۲ دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۷:

سلام. کسی میتونه راجع به مصرع اول توضیحی بده؟ منظور از "رهی" و "منهی" چیه؟

امین در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۲ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱ - بازار شوق:

این شعر نیست،معجزست

کمال داودوند در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۱۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۴۸:

بنده این رباعی رابادوستان به اشتراک گذاشتم و جمع این رباعی از 5166

قیس در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۰۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۸:

منظور بنده هم همونی بود که شما فرمودید.

۷ در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰:

محمد معتمدی جانانه خوانده:
پیوند به وبگاه بیرونی

ساقی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲:

Hafezane:
حـافــظم در مجلـسی ، دُردی‌کـشم در محـفـلی
بنگر این شوخی!که چون با خَلق ِ صنعت می‌کنم ؟!
"حـافــظ" : ضمن اینکه "تـَخـلـُّص"ِ شاعر است دراینجااشاره و تاکیدی به حافظ ِ قرآن بودن واَزبربودن ِ احادیث وروایات ِ دینی است.
حافظ به کسی گویندکه تـمـام ِقرآن یا احادیث ِ بسیاری را حـفـظ بوده باشدودرمجالس، آنهاراازحفظ قرائت کند. مثل : "حافـظ رازی" ، "حافـظ عماد الدین هـروی" وغیره
"دُردی کـش" : دُرد به رسوب وموادِ زایدی گفته می شود که درته نشستِ مایعات ،به ویژه شراب جمع می شود. شرابـخوارانی که ازتهیدستی نمی توانستند شراب ِصاف شده تهیّه کنند،بناچارته نشین شده ی ِ شراب هارا که ارزانتر بود می خریدندومی نوشیدند.
"شوخی" : معانی ِمتفاوتی دارد ، در اینجا به معنی :بی پروائی وچالاکی ،گـسـتـاخی ودلیری البته باچاشنی ِبی شرمی
"خَـلـق" : مـردم "صَنعت کردن" : دو رویی کردن ، نـیـرنـگ و حُقّه بازی،کیمیاگری کردن .
مصرع ِ آخر را دوجورمی توان خواند: اوّل اینکه بعداز"خلق"علامت (،)گذاشته وتوّقف کنیم که دراین خوانش معنی ِ"خَلق" مردم می شود.
دوّم اینکه بعد از"خلق" کسره( ِ) گذاشته و بخوانیم "خلق ِ صنعت" که در این صورت "خَلق" به معنی آفریدن وایجادکردن خواهد شد. بنظرهردوخوانش صحیح است چون،بااینکه درمعنا تغییر صورت می پذیرد، لیکن دراصل ِ معنایی که مدِّ نظر ِ شاعراست خللی ایحادنمی شود. ضمن ِ آنکه خود ِحافظ نیزبه چندپهلو بودن ِ شعر وچندمعنائی ِ آن علاقه ی زیادی دارد.
دراین بیت همه چیز یافت میشود.:شوخی،جدّی، تناقض،تطابق،ابهام،ایهام،کنایه، پرسش،پاسخ، حقیقت،راستی،دروغ ووو....
این بیت سایه روشنی ازواقعیّات ِ زندگانی ِ همه ی ِماآدمیانست.تصویری متحرّک ازجمع ِ تضادّها، که معنای ِ زندگی می دهند.
حقیقت ِغیر ِقابل انکاربرزندگانی ِ همه ی ِ انسانها سایه افکنده است!: "هیچکس آنگونه که درظاهر وانظار ِعموم "ازخود نقش می نماید ومی آفریند" نیست.!"
همه ی ِ آدمیان،درخلوتگاه ِ خودچندین نقاب ِ رنگارنگ ومختلف وبعضاً متضاد دارند.برخی کمتر برخی بیشتر! سحرگاهان که ازخواب برمی خیزیم وپِی ِ کاری رامیگیریم،پیش ازآنکه ازخانه خارج شویم، ابتداسری به نقابهایمان می زنیم. متناسب باکاری که درپیش ِ روداریم ،نقابی مناسب ازمیان ِ دهها نقابی که درصندوقچه ی ِنهانگاهمان چیده ایم، انتخاب کرده وسپس حرکت می کنیم. بعضیهاشاید صندوقچه رانیزبا خودحمل می کنندتامبادا باقرارگرفتن درشرایط ِ مختلف،به نقابها دسترسی نداشته باشند وخود ِ واقعی ِ آنان برمَلا گردد! امّا اغلب ِانسانها ازآن شهامت ِحافظانه برخوردار نبوده و حاضرنیستند نقابهایشان رابه دیگران نشان دهند.! یکی دیگراز دهها راز ِجاودانگی ِحافظ،داشتن ِ همین تهوّرو شهامت است که بی هیچ شرم و آزرمی،نقاب هایش رادرمعرض ِدیدگان عموم به نمایش میگذارد وبادست و دلبازی ِکریمانه ای صرفاًبه امید آگاهسازی دیگران،پوشش وپرده ی نهانگاهِ خویش را کنارزده وعموم ِمردم راازواگویه ها ی خیلی محرمانه ی ِ درونی ِ خویش باخبرمیسازد. حافظ دراین بیت الغزل ِحقیقت،دست به ریسکی شجاعانه میزندوگوشه ی ِ پرده ای را بالا می زند که چه بسا ممکن است به نابودی ِاعتبارِجهانیش منجرشود! (همانگونه که درحال ِ حاضر نیزکم نیستند کسانی که بااستناد به این بیت ،حافظ را متّهم به ریاکاری ونفاق می کنند!) امّا او که "نام ونشان"راننگ می داند وبه "اعتبار" بی اعتنایی می کند،تردید به دل راه نمی دهدو آخرین برگ ِریسک وخطررا رومی کند! اوهراسی ندارد ازاین که حیله گرومنافق، شناخته شود! اوبیمناک نیست که موردِ ملامتِ خَلق قرار گیرد! هراس ِاو از این است که مبادا مردم خوش باوری کرده و نیرنگ بازان ِماهر راازافرادِصادق تشخیص وتمیز ندهند،اوبافداکردن ِخودراز این شعبده بازی را فاش می کندو دست به آگاهسازی می زند.اوبا خَلاقیّتی که دارد یک پرده ازحقیقت ِزندگی را کنارزده وشاهکاری خلق میکندکه سخت تکاندهنده،طنزآلود،وتامّل برانگیزاست وشیرینی وتلخی رایکجادارد.!معنی بیت باخوانش "باخَلق ِ صنعت": من در یک جا دریک مَحفلی حافظ قرآن هستم وبا مهارت تمام از قرآن وحدیث و شریعت سخن می گویم،درعین حال وقتی درشرایط دیگری قرار میگیرم به شرابخواری وعیش و عشرت می پردازم ، این جسارت وبی پروائی مرا ببین که چگونه باآفرینش هنرمندانه، ظاهر سازی و فریبکاری می‌کنم! معنی مصرع دوّم با خوانش "باخلق، صنعت می کنم":نگاه کن که چگونه این ظاهر سازی را بامردم ،ماهرانه انجام می دهم وهمه را فریب میدهم!حافظ می خواهد مارا به این نتیجه برساند که اینقدرساده دل و خوش باور نباشیم! هوشیارباشیم وفریب ِظاهر ِدیگران را نخوریم.حافظ خودرا قربانی میکند تاما آگاه باشیم که کاری که حافظ کرده ممکن است دیگران نیز به راحتی انجام دهند و مارا فریب دهند!
مِی خور که شیخ وحافظ ومُفتی ومُحتسب چون نیک بنگری همه تزویرمی کنند!

ساقی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲:

Hafezane:
حـافــظم در مجلـسی ، دُردی‌کـشم در محـفـلی
بنگر این شوخی!که چون با خَلق ِ صنعت می‌کنم ؟!
"حـافــظ" : ضمن اینکه "تـَخـلـُّص"ِ شاعر است دراینجااشاره و تاکیدی به حافظ ِ قرآن بودن واَزبربودن ِ احادیث وروایات ِ دینی است.
حافظ به کسی گویندکه تـمـام ِقرآن یا احادیث ِ بسیاری را حـفـظ بوده باشدودرمجالس، آنهاراازحفظ قرائت کند. مثل : "حافـظ رازی" ، "حافـظ عماد الدین هـروی" وغیره
"دُردی کـش" : دُرد به رسوب وموادِ زایدی گفته می شود که درته نشستِ مایعات ،به ویژه شراب جمع می شود. شرابـخوارانی که ازتهیدستی نمی توانستند شراب ِصاف شده تهیّه کنند،بناچارته نشین شده ی ِ شراب هارا که ارزانتر بود می خریدندومی نوشیدند.
"شوخی" : معانی ِمتفاوتی دارد ، در اینجا به معنی :بی پروائی وچالاکی ،گـسـتـاخی ودلیری البته باچاشنی ِبی شرمی
"خَـلـق" : مـردم "صَنعت کردن" : دو رویی کردن ، نـیـرنـگ و حُقّه بازی،کیمیاگری کردن .
مصرع ِ آخر را دوجورمی توان خواند: اوّل اینکه بعداز"خلق"علامت (،)گذاشته وتوّقف کنیم که دراین خوانش معنی ِ"خَلق" مردم می شود.
دوّم اینکه بعد از"خلق" کسره( ِ) گذاشته و بخوانیم "خلق ِ صنعت" که در این صورت "خَلق" به معنی آفریدن وایجادکردن خواهد شد. بنظرهردوخوانش صحیح است چون،بااینکه درمعنا تغییر صورت می پذیرد، لیکن دراصل ِ معنایی که مدِّ نظر ِ شاعراست خللی ایحادنمی شود. ضمن ِ آنکه خود ِحافظ نیزبه چندپهلو بودن ِ شعر وچندمعنائی ِ آن علاقه ی زیادی دارد.
دراین بیت همه چیز یافت میشود.:شوخی،جدّی، تناقض،تطابق،ابهام،ایهام،کنایه، پرسش،پاسخ، حقیقت،راستی،دروغ ووو....
این بیت سایه روشنی ازواقعیّات ِ زندگانی ِ همه ی ِماآدمیانست.تصویری متحرّک ازجمع ِ تضادّها، که معنای ِ زندگی می دهند.
حقیقت ِغیر ِقابل انکاربرزندگانی ِ همه ی ِ انسانها سایه افکنده است!: "هیچکس آنگونه که درظاهر وانظار ِعموم "ازخود نقش می نماید ومی آفریند" نیست.!"
همه ی ِ آدمیان،درخلوتگاه ِ خودچندین نقاب ِ رنگارنگ ومختلف وبعضاً متضاد دارند.برخی کمتر برخی بیشتر! سحرگاهان که ازخواب برمی خیزیم وپِی ِ کاری رامیگیریم،پیش ازآنکه ازخانه خارج شویم، ابتداسری به نقابهایمان می زنیم. متناسب باکاری که درپیش ِ روداریم ،نقابی مناسب ازمیان ِ دهها نقابی که درصندوقچه ی ِنهانگاهمان چیده ایم، انتخاب کرده وسپس حرکت می کنیم. بعضیهاشاید صندوقچه رانیزبا خودحمل می کنندتامبادا باقرارگرفتن درشرایط ِ مختلف،به نقابها دسترسی نداشته باشند وخود ِ واقعی ِ آنان برمَلا گردد! امّا اغلب ِانسانها ازآن شهامت ِحافظانه برخوردار نبوده و حاضرنیستند نقابهایشان رابه دیگران نشان دهند.! یکی دیگراز دهها راز ِجاودانگی ِحافظ،داشتن ِ همین تهوّرو شهامت است که بی هیچ شرم و آزرمی،نقاب هایش رادرمعرض ِدیدگان عموم به نمایش میگذارد وبادست و دلبازی ِکریمانه ای صرفاًبه امید آگاهسازی دیگران،پوشش وپرده ی نهانگاهِ خویش را کنارزده وعموم ِمردم راازواگویه ها ی خیلی محرمانه ی ِ درونی ِ خویش باخبرمیسازد. حافظ دراین بیت الغزل ِحقیقت،دست به ریسکی شجاعانه میزندوگوشه ی ِ پرده ای را بالا می زند که چه بسا ممکن است به نابودی ِاعتبارِجهانیش منجرشود! (همانگونه که درحال ِ حاضر نیزکم نیستند کسانی که بااستناد به این بیت ،حافظ را متّهم به ریاکاری ونفاق می کنند!) امّا او که "نام ونشان"راننگ می داند وبه "اعتبار" بی اعتنایی می کند،تردید به دل راه نمی دهدو آخرین برگ ِریسک وخطررا رومی کند! اوهراسی ندارد ازاین که حیله گرومنافق، شناخته شود! اوبیمناک نیست که موردِ ملامتِ خَلق قرار گیرد! هراس ِاو از این است که مبادا مردم خوش باوری کرده و نیرنگ بازان ِماهر راازافرادِصادق تشخیص وتمیز ندهند،اوبافداکردن ِخودراز این شعبده بازی را فاش می کندو دست به آگاهسازی می زند.اوبا خَلاقیّتی که دارد یک پرده ازحقیقت ِزندگی را کنارزده وشاهکاری خلق میکندکه سخت تکاندهنده،طنزآلود،وتامّل برانگیزاست وشیرینی وتلخی رایکجادارد.!معنی بیت باخوانش "باخَلق ِ صنعت": من در یک جا دریک مَحفلی حافظ قرآن هستم وبا مهارت تمام از قرآن وحدیث و شریعت سخن می گویم،درعین حال وقتی درشرایط دیگری قرار میگیرم به شرابخواری وعیش و عشرت می پردازم ، این جسارت وبی پروائی مرا ببین که چگونه باآفرینش هنرمندانه، ظاهر سازی و فریبکاری می‌کنم! معنی مصرع دوّم با خوانش "باخلق، صنعت می کنم":نگاه کن که چگونه این ظاهر سازی را بامردم ،ماهرانه انجام می دهم وهمه را فریب میدهم!حافظ می خواهد مارا به این نتیجه برساند که اینقدرساده دل و خوش باور نباشیم! هوشیارباشیم وفریب ِظاهر ِدیگران را نخوریم.حافظ خودرا قربانی میکند تاما آگاه باشیم که کاری که حافظ کرده ممکن است دیگران نیز به راحتی انجام دهند و مارا فریب دهند!
مِی خور که شیخ وحافظ ومُفتی ومُحتسب چون نیک بنگری همه تزویرمی کنند!

فرخ مردان در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰:

توضیح بند سوم: منظور مشابه امکانات موجود یرای کامنت ها در مثلا فیس بوک.
از خورده غلطا معذرت می خام.درست ندیدم ابن فونتای ریز رو. داریم پیر میشیم خدای ناکرده!

فرخ مردان در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰:

سخن کم گوی تا در کار گیرند....که در بسیار بد بسیار گیرند
از خوندن اینهمه کامنت های طولانی چیزی جز خستگی و ملال نتیجه نمیشه. پیشنهاد میکنم:
1-مثل سایت توییتر هر کامنت محدود یشه یه مثلن 100 کلمه.
2-کامنت گذار لزوما با ذکر شماره بیت شروع کنه تا خواننده اگر با اون بیت مشکل نداره، زود از کامنت بگذره و وقت تلف نکنه
3-امکان "پاسخ به کامنت" فراهم شه تا مطالب مربوط هر بیت زیر هم قرار یگیره و دسته بندی منطقی کامنت ها یوجود بیاد.
4-از ذکر لقب های دکتر و استاد پرهیز یشه. کسی در انگلیسی به انیشتین "دکتر پروفسور استاد انیشتین" نمیگه!لقب دکتردر کشورهای انگلوساکسن فقط ماله پزشک هاست! ابنجوری مطالب کوتاهتر میشه.
5- هر کجا که فکر میکنید مطلب نباز به شرح و بسط داره و اون 100 کلمه کافی نیست،خیلی ساده به لبنک به مقاله مورد نظر داده بشه. این اصلا مهمترین فرق اینترنت و صفحات کاغذیه. چهش با یه کلیک به مقاله مورد نظر امکان پذیره.
6- این پبشنهاد رو زیره چند غزله دیگه می زارم تا بهتر دبده یشه. لطفا اگه شما هم مخالف اطناب (=روده درازی !) هستید همین کا رو بکنید تا گردانند های محترم بدونن که خواست شماها هم هست

ولی پور در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸:

آیینه رویا آه از دلت آه
رویت همچون آیینه ولی آه از دلت که مثل سنگ میماند
ای رویت همچون آیینه و دلت مثل سنگ

۷ در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰:

من هم اینک این تصنیف رو گوش میکنم که استاد شجریان کوه محنتم را کوه محتشم خواند و تعنت را هم نادرست خواند.
ta'annot نه ta'annat
در قیاس با فوتبال کوه محتشم یکراست کارت سرخ دارد

فرخ مردان در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۲ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:

بسیار جالب...

فرخ مردان در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۰ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:

بسیار جال آقای عشیری. معنی کاملن واضح میشه حالا.

سمیرا در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۵ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش:

سلام عالی بود

سعید در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۴ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳:

با درود پیشنهاد میکنم دوستان این شعر بی نظیر را که توسط جناب استاد صدیف با اجرای بی نظیر سنتور استاد مجید کیانی در آلبوم ترجیع بند در چهار گاه اجرا شده را حتما گوش کنند.

مسعود در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:

برای ما زمینیان این شعر سروشی حسرت زاست .

مسعود در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:

مهرداد کاظمی در البوم بوی بهار هم این شعر را به زیبایی اجرا نموده است

مهناز ، س در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:

گرامی هاشمی
بخوان : بِشِکَستید{ بِ شِ کَ ستید} وزن درست است
مانا باشی

نادر.. در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:

درود بر دوستان گرامی
به آن دوست جان که در پی نشان است:
آنکه از هر چیز به تو نزدیک تر است.. و آن چیست جز تو ؟ بیرون از تو چیزی نیست دوست من!..

۱
۳۴۲۳
۳۴۲۴
۳۴۲۵
۳۴۲۶
۳۴۲۷
۵۴۷۰