گنجور

حاشیه‌ها

۷ در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۵ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۵۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۴ - حکایت در معنی سلامت جاهل در خاموشی:

یکی خوب خلق خلق پوش بود
که در مصر یک چند خاموش بود
خلق بر وزن ورق:ژنده،کهنه
خلق پوش=ژنده پوش
تفکر شبی با دل خویش کرد
که پوشیده زیر زبان است مرد
گر همچنین سر به خود در برم
چه دانند مردم که دانشورم؟
تا مرد(شخص) سخن نگفته باشد|عیب و هنرش نهفته باشد

میم الف در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۵ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۴۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰:

تصحیح میشود:
هادی سعیدی کیاسری

میم الف در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۵ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۴۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰:

این غزل به خط بیدل در حاشیه صفحات نخست دیوان بیدل به خط وارث صدیقی. منتشر شده در اینستاگرام آقای هادی سعیدی کیاری
تاریخ کتابت : 1126 هجری قمری / حدود 7 سال پیش از وفات جناب ابوالمعانی
(کتابخانه ی الکترونیک بنیاد بیدل دهلوی)
:
پیوند به وبگاه بیرونی/

khayatikamal@ در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۵ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۱۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۹۸:

تجلیل از عطار نیشابوری
وجمع این رباعی از 7635

نادر.. در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱:

غیرت تو گفت: برو راه نیست،
رحمت تو گفت: بیا هست هست ..

نادر.. در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷:

منم سوزان در آتش‌های نو نو ..

حامد زرین قلمی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰۱:

کنار خاک ز اشکم چو جویبار روانم

حامد زرین قلمی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰۱:

اصلاحات :
اگر رسم به لب (یار) کوزه وار چه باشد
****
ز (بحر) ماهی جان را هزار بار چه باشد
****
یکی شتر چو نباشد از این قطار چه باشد
*****
دلم به خشم نظر بر زبان عقل نماید
که گر بجست ......
****
انار دانه اگر خود ، هزار باشد و گر یک
****
چو شمس در شب تبریز ، ماه نو بنماید

rahnomaei rahnomaei@gmail.com در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸۷:

باسلام و احترام؛
درخخصوص بیت زیر :
چون چنگم از زمزمه خود خبرم نیست
اسرار همی‌گویم و اسرار ندانم
در مصرع اول سکته وجود دارد. و اگر به صورت زیر نوشته شود درست خواهد شد.
چون چنگم و از زمزمه ی خود خبرم نیست ....
و حتی در نسخه ای (در کدام نسخه درست یادم نیست) به صورت زیر آمده است :
من چنگم و از زمزمه ی خود خبرم نیست

وفایی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴:

در دیوان شمس من مصراع دوم به این صورت نوشته شده :
عشق آن دلدار ما را ذوق جانی دیگرست
همچنین بیت آخر :
شمس تبریزی چو شمع و شمع ها پروانه اش

وفایی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۸:

بیت آخر :
ما مات توایم شمس تبریز

وفایی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵:

در پاورقی دیوان شمس من در توضیح بیت هفتم نوشته شده :
سهیل ستاره ای است که در شبهای آخر تابستان طلوع می کند ، و ادیم پوست دباغی شده را گویند و معروفست که تابش ستاره سهیل آنرا رنگین می کند .
مثال از سنایی :
گر شبی طلعت نماید در یمن نجم سهیل
صد هزاران پوست خلعت گردد اندر هر دیار

بابک بامداد مهر در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱:

مصرع "دگر ازهرچه جهانم..."به این شکل درنسخ دیگر آمده که مفهومتر ومقبولترست"دگراز هردو جهانم نه امید است ونه بیم"

بهروز در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳۱:

البته در اینجا با تمسخد از خوراک و غذا یار شده و اشاره به این نکته داره که عارفان حقیقی بر خلاف مریدان عدس و ... عشق حق براشون کفایت میکنه ...

فرشید در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۵۰ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰:

در بیت چهارم مصرع اول و دوم "خوهد" درست است یا باید "خواهد" درج شود؟ همچنین در بیت 9 مصرع 1

و در بیت 15 مصرع 2 "هرچ" یا "هرچه" ؟

حمید رضا ۴ در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۳۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۶:

جناب یوسف و جناب گمنام-1 گرامی،
در سیستم دمکراسی،
نمایندگانی که از سوی مردم برای مدتی محدود انتخاب شده اند قوانین جامعه را می نویسند و یا تغییر میدهند...
دولتی که از سوی مردم برای مدتی محدود انتخاب شده در چارچوب قوانینی که "مردم" نوشته اند حکومت می کند...
قضات نیز بر اساس قوانینی که "مردم" نوشته اند به دعواها رسیدگی میکنند.
اینکه تا چه اندازه افراد در داخل سیستم به نادرستی و یا با فساد عمل می کنند،
و یا اشخاص و گروه ها با رشوه و تهدید به داخل سیستم نفوذ کرده و قوانین و اجرای آنان را به سوی منافع مالی و عقیدتی خود تغییر میدهند، نشانگر میزان رشد عقلی آن جامعه است.
"دروغ بزرگ و توهم و ساده دلی" در این تصور است که کشوری که به دمکراسی روی آورده، قرار است یک شبه و یا حتی صد ساله تبدیل به بهشت شده و در آن عدالت اجتماعی برقرار شود.
دمکراسی در واقع فقط سیستمی است که در آن جامعه خود مشکلات و اشتباهات را حل و تصحیح می کند و از آنها می آموزد و بسیار آهسته رشد می کند. اما در سیستم غیر مردمی انگشت تقسیر به سوی مسئول نشان گرفته می شود و جامعه درجا می زند.
خوشحال می شوم مرا با سیستم یا فلسفه ای دیگر که در آن جامعه سریعتر رشد می کند آشنا کنید.
اما به هر حال ما در قبال آیندگان و حداقل فرزندان و نوادگانمان مسئولیتی داریم که دست از امید و تلاش برنداریم و خوشبین باشیم، حتی اگر بیشترین توانمان فقط رأی دادن و نیرو دادن به کسانیست که به قضاوتمان درستکار و انساندوست هستند تا شاید در دوران زندگیمان، جامعه قدمی ناچیز در سیر تکاملی برداشته باشد.
تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید - تو یکی نه‌ای هزاری تو چراغ خود برافروز

۷ در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۴۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۵:

دوست گرامی
جنگ آور: Jongavar
کسی که دفتر دارد مانند دفتر جنگ و داستان و شعر و ...
داستاتسرا
سهراب به افراسیاب میگوید که جنگ آوران درباره پدرم چنین و چنان گفته اند
چو رستم پدر باشد و من پسر
نباید به گیتی کسی تاجور

اردشیر در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۲۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۵:

با درود و احترام
دوستان عزیز، من در فهم معنای این بیت دچار مشکل هستم :
بزرگان جنگ‌آور از باستان
ز رستم زنند این زمان داستان
دقیقاً چه مفهومی دارد؟ مگر از زمان باستان کسی مانده که از رستم ایدون داستان بگوید؟ یقیناً معنای دیگری دارد که بر بنده پوشیده است، سپاسگذار خواهم شد از یاری و راهنمایی تان.

مهناز ، س در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۱۸ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۱۴ - ذکر بایزید بسطامی رحمة الله علیه:

گرامی حسین 1
در طبیعت انسانها ، رویا پروری نقش بزرگی بازی می کند
انسان قهرمان پرور است و در آرزوی رسیدن به توان قهرمان خویش عقل را فدا می کند . زیرا خرد سد راه جنون است . ولی عشق را با جنون تفاوت هاست . بر خلاف آنچه گفته اند عقل سد راه عشق است ، برین عقیده ام که خردمند با راهنمایی عقل عاشق می شود و نادان با بی خردی مجنون .
ببینید مجنون فریفته ی چیست
نقل است که در راه اشتری داشت زاد و راحله خود بر آنجا نهاده بود. کسی گفت: بیچاره آن اشترک که بار بسیار است بر او، و این ظلمی تمام است.
بایزید چون این سخن به کرات از او بشنود گفت: ای جوانمرد!بردارنده بار اشترک نیست.
فرونگریست تا بار بر پشت اشتر هست؟ بار به یک بدست از پشت اشتر برتر دید، و او را از گرانی هیچ خبر نبود.
گفت: سبحان الله! چه عجب کاریست.
خردمند این گفته را نمی پذیرد ولی مجنون در آرزوی چنین شعبده ای می سوزد
میگوید :
نقل است که هزار مرید با احمد خضرویه رحمةالله علیه در بر بایزید شدند. چنانکه هر هزار بر آب می‌توانستند رفتن، و در هوا می‌توانستند پرید.
این سخن مجنون را مفتون می کند و خردمند را در انکار می برد
عاقل در ناباوری و حیرت بر این سخنان نیز می گرید :
نقل است که یکبار شیخ پای فروکرده بود. دانشمندی برخاست تا برود. پای از زبر پایش بنهاد. گفتتند: ای نادان! چرا چنین کردی؟
از سرپنداری گفت: چه می‌گویید؟ طاماتی در او بسته اند.
بعد از آن در آن پای خوره افتاد. و چنین گویند که به چندین فرزند آن علت سرایت کرد. یکی از بزرگان پرسید: چون است که یکی گناه کرد، عقوبت وی به دیگران سرایت کند، چه معنی است؟
گفت: چون مردی سخت انداز بود، تیر او دورتر شود.
،
نقل است که وقتی لشکر اسلام در روم ضعیف شده بود، و نزدیک بود که شکسته شوند. از کفار آوازی شنیدند که یا بایزید دریاب!
در حال از جانب خراسان آتشی بیامد. چنانکه هراسی در لشکر کفار افتاد و لشکر اسلام نصرت یافت .
و بسیا بسیار دیگر
،
گمانم بر این است که اکثر کسان برای فرار از حقیقت به همان که شما نامش را هپروت می نهید روی می آورند و لذت می برند .
مانا باشید

ندا در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۵ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۲۹ - حکایت بط:

تو آن بطی کز اشتابی ستاره جست در آبی
#مولانا

۱
۳۴۲۴
۳۴۲۵
۳۴۲۶
۳۴۲۷
۳۴۲۸
۵۵۴۵