گنجور

 
مولانا

آن مایی همچو ما دلشاد باش

در گلستان همچو سرو آزاد باش

چون ز شاگردان عشقی ای ظریف

در گشاد دل چو عشق استاد باش

گر غمی آید گلوی او بگیر

داد از او بستان امیرداد باش

جان تو مستست در بزم احد

تن میان خلق گو آحاد باش

گاه با شیرین چو خسرو خوش بخند

گه ز هجرش کوه کن فرهاد باش

گه نشاط انگیز همچون گلشنش

گه چو بلبل نال و خوش فریاد باش

پیش سروش چون خرامد خاک باش

چون گلش عنبر فشاند باد باش

حاصل اینست ای برادر چون فلک

در جهان کهنه نوبنیاد باش

در میان خارها چون خارپشت

سر درون و شادمان و راد باش

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
غزل شمارهٔ ۱۲۵۸ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مسعود سعد سلمان

شاد باش ای شاه عالم شاد باش

با بتان دلبر نوشاد باش

شاه مسعودی و تا باشد جهان

در سعادت خرم و آباد باش

مقتدای پادشاهانی به ملک

[...]

سید حسن غزنوی

سرو را ساکن به تخت آباد باش

همچنین باقی بمانی شاد باش

دست تنگ دشمنان درخاک باد

پای مرد دوستان چون باد باش

چون به طالع با کرم همشیره ای

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه