نادر.. در ۸ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۳۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۲۵ - قصهٔ فرزندان عزیر علیهالسلام کی از پدر احوال پدر میپرسیدند میگفت آری دیدمش میآید بعضی شناختندش بیهوش شدند بعضی نشناختند میگفتند خود مژدهای داد این بیهوش شدن چیست:
نکته بسیار جالبی است روفیا جان..
در حساب دیفرانسیل نیز برای محاسبه مجموع، المانهای بینهایت کوچک نزدیک به صفر را به روش انتگرال گیری با هم جمع میکنند و یکپارچگی شکل و معنا می گیرد..
نکته جالب توجه اینجاست که این امر همیشه امکان پذیر نیست و شرط دارد! به نوعی میتوان گفت به "سازگاری" بین اجزاء نیاز است.. همانگونه که به "عشق"..
بابک چندم در ۸ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۱۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:
سه نقطه جان،
من هم جزییات یادم نیست ولی در یک حاشیه صحبت از فراغ و فراق بود...
در ضمن babak در این حاشیه:
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۷/
من نیستم...
آرمان سلیمی در ۸ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۱۵ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵:
بلعجبی در بیت دوم: شعبده بازی
آرمان سلیمی در ۸ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۱۴ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵:
طیره گری در بیت دوم: خشم و غضب.
نادر.. در ۸ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۰:
علف مده حس خود را در این مکان ز بتان
که حس چو گشت مکانی، به لامکان نرسد
..
پیاز و سیر به بینی بری و میبویی
از آن پیاز، دَم ناف آهوان نرسد..
دکتر امین لو در ۸ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۴۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱:
بیت چهل وپنجم: نهم گفت زردشت پیشین بروی به راهیم پیغمبر راستگوی
کلمه "به راهیم" اشتباه است و "براهیم صحیح است یعنی حضرت ابراهیم.
دکتر امین لو در ۸ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزهگر » بخش ۱۷:
ز گیتی برآمد سراسر خروش در آذر بد این جشن روز سروش
برآمد یکی ابر و شد تیرهماه همی تیر بارید ز ابر سیاه
نه دریا پدید و نه دشت و نه راغ نبینم همی در هوا پر زاغ
حواصل فشاند هوا هر زمان چه سازد همی زین بلند آسمان
نماندم نمکسود و هیزم نه جو نه چیزی پدیدست تا جودرو
بدین تیرگی روز و بیم خراج زمین گشته از برف چون کوه عاج
همه کارها را سراندر نشیب مگر دست گیرد حسین قتیب
کنون داستانی بگویم شگفت کزان برتر اندازه نتوان گرفت
حواصل : مرغ غمخوار -- نمکسود گوشت یا ماهی که به نمک می خوابانند تا بتوانند از فاسد شدن حفظ کنند معمولا آذوقه ای است که برای زمستان ذخیره می کنند.
زمانی که فردوسی این داستان را می سروده ماه آذر بوده و یکباره هوا سرد شده برف و تگرگ همه جا را سفید پوش کرده است فردوسی نیز در ایام پیری بوده و معلوم است که ذخیره مواد غذایی نداشته و با فقر و تنگدستی دست و پنجه نرم می کرده است و کسی هم به او کمک نمی کرده است تنها یک نفر حامی داشته که آن هم حسین قتیب بود. از حسین قتیب در جای دیگر به عنوان فردی آزاده به نیکی یاد کرده است
محسن در ۸ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲:
پیام کلی (شاه بیت) شعر به گمان من بیت دوم آن است که میگوید:
«فسرده چند نشینی میان هستی خویش؟
تنور آتش و عشق و زبانه را چه شده است؟»
که البته معنیش هم واضح هست. به نظر میاد تفسیر بقیه ابیات شعر هم در راستای همین قالب کلی شاه بیت میگنجه. یعنی از خستگی و خمودگی و روزمرگی درآمدن و به همه مفاهیم دنیا و زندگی از پنجره عشق و اشتیاق نگاه کردن.
در همین راستا و در اوج مثبت اندیشی بر افرادی که دایم از زندگی مینالند میتازد ("شکایت ار ز زمانه کند بگو تو برو!") و میگوید مشکل همین آدمها هستند و مگر زمانه چه مشکلی داره؟ ("زمانه بی تو خوشست و زمانه را چه شده است").
نکته آخر که پند نسبتا متفاوتی (و البته در همان راستای کلی) میدهد خطاب به انسانهای دمدمی مزاجی است که هدف کلی و واحدی در زندگی ندارند و هر روز از شاخه ای به شاخه دیگر میپرند:
«درخت وار چرا شاخ شاخ وسوسه ای
یگانه باش چو بیخ و یگانه را چه شدست»
سبک مغزی اینگونه انسانها رو به سبکی و تنوع شاخه های نوک درخت تشبیه میکنه و البته در مصرع بعد توصیه میکنه مثل تنه درخت واحد و ریشه دار باشیم.
رهگذر در ۸ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۰۴ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷:
بسیار تاثیرگذار
... در ۸ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۵۳ دربارهٔ هجویری » کشف المحجوب » بابٌ فی فرقِ فِرَقهم و مذاهِبهم و آیاتِهم و مقاماتِهم و حکایاتِهم » بخش ۳۵ - امّا الحلولیّه، لعنهم اللّه:
هجویری در این قسمت از کشف المحجوب در مورد اعتقاد به حلول توضیحاتی بیان میکنه. البته چندان به تفصیل وارد این بحث نمیشه. به نظر می رسه شاید اطلاعات چندان جامعی در این مورد نداره.
اما نکته ای که مد نظر منه، در مورد آقای ابو حلمان دمشقی و فرقه حلمانیه هست که اینجا مورد اشاره قرار گرفته.
این آقای دمشقی اصالت ایرانی داشته و از متصوفه قرن سوم بوده. فرقه حلمانیه از پیروان ایشون بودن. منابع زیادی در مورد این فرقه مطالبی ننوشتن، به غیر از همین کشف المحجوب، آقای کلاباذی هم در کتاب معروف التعرف لمذهب اهل التصوف از این فرقه مطالبی سربسته بیان کرده. البته دلیل این موضوع می تونه این باشه که رواج این فرقه در قرن های بعد از این دوستان هست و طبیعی هست که هجویری و کلاباذی اطلاعات جامعی از این فرقه نداشته باشن. به اجمال به اعتقادات این فرقه اشاره می کنم:
مهمترین ویژگی این فرقه اعتقاد به حلول هست که اینجا هم مطرح شده. هجویری اینجا کمی محافظه کارانه در این مورد حرف زده. من حدس می زنم این محافظه کاری برخاسته از عدم اطلاع دقیق ایشون از این فرقه و عقایدشون باشه، وگرنه هجویری با کسی شوخی نداره و انتقاداتش رو بسیار تند و صریح بیان می کنه. کما اینکه خودش هم میگه: من ندانم فارس و ابوحلمان که بودند و چه گفتند...
حلمانیون قائل به حلول خدا در صورت زیبارویان بودن و اهل نظر بازی و جمال پرستی. حتی گفته میشه با دیدن زیبارویان (که عمدتاً پسران زیبای تازه به بلوغ رسیده بودن) به پیشگاه اونا سجده می کردن.
بعدها این تفکر در افراد شاخصی مثل احمد غزالی، عین القضات، اوحدالدین کرمانی و فخرالدین عراقی ادامه پیدا می کنه.
البته این دیدگاه به شدت مورد مخالفت فقها و متشرعین مثل امام محمد غزالی و علاوه بر اون عرفایی از جنس همین آقای هجویری و آقای قشیری که غالباً پیروان مکتب جنید در بغداد بودن قرار می گیره.
مهمترین ویژگی اعتقاد حلمانیه همین بحث جمال پرستی و حلول هست، اما موسیقی و سماع هم اهمیت ویژه ای برای این فرقه داشته.
با احترام.
دکتر امین لو در ۸ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۱۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزهگر » بخش ۱۲:
نگهدار ایران نیران توی به هر جای پشت دلیران توی
نیران مخفف انیران است انیران نیز به معنی غیر ایران می باشد.
دکتر امین لو در ۸ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۱۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزهگر » بخش ۱۱:
پدرت آن سرافراز شاهان بمرد به مرد و همه نام شاهی ببرد
در مصرع دوم کلمه "به مرد" صحیح نیست و باید به صورت "بمُرد" اصلاح شود
-------------------------------------------------
بمیرد کسی کو ز مادر بزاد زهش چون ستم بینم و مرگ داد
زهش یعنی متولد شدن
مفهوم مصرع دوم این است انسان با متولد شدن دچار عذاب می شود و مرگ هم یک امر حق است.
سعید در ۸ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۰۵ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » حدیث جوانی:
این نسیه را به نقد جوانی خریده ام درست است چون اولا مو تنها یک رشته نیست که شاعر فقط بخواد از این کلمه مفرد استفاده کنه دوم اینکه از دو واژه متضاد نسیه و نقد استفاده شده برای زیبایی و معنی عمیق تر شعر
دکتر امین لو در ۸ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۵۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزهگر » بخش ۹:
بیاورد سیصد عماری و مهد گذر کرد بر سوی دریای شهر
در مصرع دوم کلمه "شهر" اصلاح شود شهد صحیح است.
شهد: نام ناحیه یا رودی و یا به تعبیر قدما دریایی است و بر حسب آنچه در شاهنامه آمده در مشرق ایران واقع بوده است
فریبرز در ۸ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۳۵ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۸۹:
اشتباهی در نگارش یا نقل قول شعر رخ داده است. کلمه ی چین مفهوم و معنایی ندارد. بنظر میرسد اصل این مصرع اینگونه بوده است: اگر دستم رسد بر چرخ گردون.....از او پرسم که آن چون است و این چون
مالک شعاعی در ۸ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۳۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۲۸:
کعبَش دَمی
درست است
معنی: مانند لاشه ی قربانی که بر کعب یا همان استخوان پشت بایش باد می دمند و فربه به چشم می آید.
دکتر امین لو در ۸ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۱۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزهگر » بخش ۱۲:
چو بشنید منذر ورا هدیه داد کسی کردش از شهر آباد شاد
در مصرع دوم کلمه "کسی" صحیح نیست و گُسی صحیح است. گسی مخفف گسیل است. گسیل کرد یعنی فرستاد
صحرا در ۸ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶۵:
طبق خوانش دکتر سروش رو زرد شو از برای او
ATAA در ۸ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۴۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹:
در حال حاضر اون نوع خرافه گرایی کمرنگ شده ولی نوع جدیدش رو به اسم قانون جاذبه و راز به خورد مردم دارند که انسان میتونه کاعنات رو بخدمت بگیره .
روفیا در ۸ سال قبل، چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۴۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۲۵ - قصهٔ فرزندان عزیر علیهالسلام کی از پدر احوال پدر میپرسیدند میگفت آری دیدمش میآید بعضی شناختندش بیهوش شدند بعضی نشناختند میگفتند خود مژدهای داد این بیهوش شدن چیست: