گنجور

حاشیه‌ها

محمد جواد شریفی فر در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۳ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲:

با سلام، در بیت آخر "خواجو از میکده اش.." وزن درستی ندارد و احتمالا به جای "خواجو" کلمه "خواجه" باید قرار گیرد با تشکر

۷ در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۷ - حکایت:

واژه درست زحام میباشد
zeham
زحام جای تنگ است که با انبوهی جمعیت همراه باشد و به زبان خودمانی منظور در بیت یاد شده وولیدن مگس ها میباشد .از همین رو قیامت را یوم الزحام گویند.
نه از مشتری بلکه از انبوه مگسها کسی در این هفته ریختش را ندیده است.
البته باید دانست این بهتانی است که از زبان زن نابکار گفته شده و درست نیست و سعدی این را پایه این داستان گرفته است و در برابر آن احسان مرد را بیان کرده است.
کوتاه اینکه فروشنده جوفروش گندم نما نبوده و یا به اثبات نرسیده و فقط از زبان همین یک زن چنین گفته شده است و گویا مرد میداند که زن او به زبان امروزی شیشه خورده دارد

همایون در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:

ویدئو اجرای زیبای چندی از ابیات این شهر توسط همایون شجریان و دلنیا آرام در کنسرت ایران من:
پیوند به وبگاه بیرونی

nabavar در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:

جایی خواندم :
مردم عجیبی هستیم، حتی هندوانه را به شرط چاقو می‌خریم که مبادا کال باشد و کلاه سرمان برود، اما در افکار و عقایدی که خانواده و جامعه از بدو تولد به ما تحمیل کرده‌اند، ذره‌ای تأمل و تحقیق نمی‌کنیم و همچون هندوانه‌ای دربسته با ایمان به شیرین و سرخ بودنش می‌پذیریم

کامران ملکی در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۲۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳ - سوز و ساز:

با سلام و عرض خسته نباشید
متاسفانه در بین غزلیات برگزیده استاد شهریار شعر زیر که یکی از بهترینهای استاد هست نبود تقاضا دارم این غزل زیبا را هم در بین غزلیات برگزیده مرقوم بفرمایید - با سپاس از مدیریت محترم
آوخ که دم از عقل زدم کرد پری رم
آه از من دیوانه که از عقل زدم دم
من رم کنم از عالم و تنها به ویم رام
او رام همه عالم و تنها ز منش رم
من در همه عالم بجز از دوست نبینم
او نیز نبیند چو منی در همه عالم
بیگانگی از خویشتنم خواست که آن شوخ
شد محرم بیگانه و بیگانه محرم
جز سایه دیوار غمم نیست پناهی
یارب دگر این سایه مباد از سر من کم
شمع و من و پروانه همه سوختگانیم
ای ماه فرود آی در این حلقه ماتم
عمریست که ساز سخنم چون نی محزون
ننواخته گوشی بنوای دل خرم
هر سال که سلطان بهار از گل و گلبن
افروخته چهر آید و افراخته پرچم
هر لاله چراغیست که بر دل نهدم داغ
هر چشمه غباری که بخاطر شودم غم
چون سرو سهی خم شود از باد بهاران
بار غمم ای سرو، قد راست کند خم
درد همه درمان شد و یکدم نفرستاد
زخم دل خونین مرا مهر تو مرهم
از دولت عشقم همه با یاد تو مونس
بی منت درمان همه با درد تو همدم
دوشینه که تن خاک نشین شد من و همت
رندانه گذشتیم از این بر شده طارم
با دامن آلوده من شاهد تقوی
تقدیس مسبحا بود و تهمت مریم
حال عجبم بین که برم راه به جنت
از گندم خالی که بود رهزن آدم
مخمور مجازم من و سرمست حقیقت
تا جام پیاپی دهی و رطل دمادم
من جرعه کش مفلس میخانه عشقم
باشد که به جامی نخرم کوکبه جم
در قالب الفاظ من افزایش معنیست
تا پرتو دریا دهد این قطره شبنم

کمال داودوند در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶:

5443

احمد اسدی در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۵۸ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۴:

در ادامه نظریات قبلی، در بیت یازدهم نیز ویگولِ بعد از واژه ی "شکست" مضمون بیت را تغییر داده که نادرست به نظر میرسد. در واقع واژه ی شکست با یک کسره به موج متصل میگردد:
گوهر ز یأس ، کمر بر شکستِ موج نبست
به این معنا که گوهر کمر همت برای شکستن موج نبسته است.
از اطاله ی کلام عذرخواهم و صرفا برای بازبینی به اهل فن متذکر شدم.
سپاس

گمنام در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۵۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۷ - حکایت:

شهروز کبیری گرامی،
"زحام"
خود به مانای فراوانی ، انبوهی است
استاد خود خوانده به نادرست " کز دحام " خوانده است.

همایون در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰۰:

حدیث عشق همیشه در کار بوده است مانند خورشید که همواره تابیده و می‌‌تابد
تا زرتشتی پیدا می‌‌شود و به وجود آن پی‌ می‌‌برد و به کارایی‌ آن که پیوسته در کار است
و شیرینی‌ عسل را پدیدار می‌‌سازد و زیبایی گل را و مهر را و انسان را
پیدا شدن شمس و جلال دین با هم دیگر و ملاقات و همنشینی آنان بود که چشمه خورشید عشق یافت می‌‌شود و همگان از آن برخوردار می‌‌گردند
کار انسان یافتن است چون در هستی‌ گنج‌هایی‌ نهان است و همین گنجینه بودن هستی‌ انسان را پدید آورده است که خود گنجی عظیم است
و در میان انسان‌ها و سر‌ها نیز گنج‌ها نهان است که خورشید عشق برای درخشش آنان پیوسته در کار است

احمد اسدی در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۴:

سپاس از تلاش دوستان گنجور،
در این وانفسای فرهنگی که شبکه های اجتماعی و استفاده بی تخصص و بی تعهد آنها ادبیات و تاریخ ایران را درنوردیده و خود به یک پایگاه داده مجعول مبدل شده است، وجود این وبسایت مرجعیست که بخشی از ادبیات ما را از این سیل ویران کن مصون میدارد. چه خونها که موج میزند در دل از اینکه خزف ها بازار گوهر میشکند و بی قدرترین ابیات و اشعار در شبکه های اجتماعی به نام بزرگترین شاعران منتشر میشود و از ما جز نظاره بر نمی آید. وجود این وبسایت را قدر مینهیم.
حقیر که خوشه چین خرمن ادب و ادب دوستان هستم و مقیم دیار غربت، در کمبود کتب ادبیاتی در خارج از میهن به این سایت پناه می آورم و با ساغر شعر پارسی غم دل می زدایم.
چند مورد معدود اشتباهاتی از جنس تایپ در این مجموعه ارزشمند دیده ام که البته طبیعی است و به پایگاه بلند این مجموعه خدشه ای وارد نمیکند. با این همه در ذکر این موارد معدود و بیان ادله برای اصلاح ایراد نگارشی سودی حاصل نشد و اصولا به حفظ امانت در نگارش بدون تغییر از مرجع اشعار ارجاع شد. بدیهیست که هیچ مرجعی الزاما خالی از اشکال نیست و شاید تاملی بر این گونه پیامها اگر مستدل باشد به ارتقا سایت کمک کند.
به عنوان مثال در بیت دوم همین غزل واژه "امکان" به اشتباه "مکان" تایپ شده است که هم به لحاظ وزن و هم مضمون زیبایی بیت را با اشکال مواجه کرده است. پیشنهاد دارم این مورد که در نسخ چاپی نیز "امکان" بوده و از نظر وزن و مضمون هم صحت آن قطعیست، اصلاح گردد.
سپاس فراوان

همایون در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵۰:

حقیقت واحد و مشخصی وجود ندارد به عبارت دیگر حقیقت نمی تواند در محدوده فهم و فرمول خاصی‌ قرار بگیرد
ودر بند عقل در آید بلکه با چشم دل‌ قابل دیدن است چشم دل‌ هم با عشق کار می‌‌کند نه با نور
تازه آنجا هم ثابت و یکنواخت نیست بلکه مانند درس و کلاس و مدرسه می‌‌ماند و جای هزاران پرسش و پاسخ دارد
برای همین است که زبان عاشق غزل است که گفتگو یی است بی‌ پایان میان عاشق و معشوق و هر چه در میان آنهاست
از خورشید گرفته تا ذره از ماه و ابر تا گل و بلبل و هر چه که در ذهن عاشق معنایی و مفهومی از عشق را باز می‌‌تاباند
اما یک خاصیتی دارد و آن چشیدن است و یکبار کافی‌ است که روی دهد
دیگر عاشق را رها نمی‌‌کند و راه او را تغییر می‌‌دهد و فکر و ذکر او را پر از درس عشق می‌‌کند
هر چند او به کار‌های دیگر زندگی‌ هم می‌‌پردازد حتی بهتر از دیگران ولی عشق در او همواره آزاد از هر چیزی پاک و لطیف در کار است
و نیرویی به او می‌‌دهد که گوش شیر را هم می‌کشد و رام خود می‌‌کند

شهروز کبیری در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۰۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۷ - حکایت:

بنده با نظر جناب عنقا موافق هستم. به نظر میرسد
«کزدحام» صحیح تر باشد که مخفف همان «که از ازدحام» است. خوانش استاد بهرام مشیری نیز نیز با این نظر منطبق است.

شهروز کبیری در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۷ - حکایت:

با درود یه همگی فرزانگان
جناب آقای حصاری عزیز درباره معنی تحت اللفضی بیت زیر، کاملا صحیح فرمودن، اما معنی کنایی را بنظرم نادرست برداشت کردن.
نه از مشتری کزدحام مگس
به یک هفته رویش ندیده‌ست کس
یعنی از ازدحام مگس ها، روی این مرد رو نمیتوان دید. این بیت کنایه از کثیف بودن گندم فروش است. چرا که زن در حال شکایت و بدگویی از اوست. مگس پراندن گندم فروش که عیبی نیست برای نخریدن از وی.

نکته ای دیگر اینکه: طبق بعضی نسخ شاه بیت به این صورت آمده:
به بازار گندم فروشان گرای
که او جو فروش است و گندم نمای
یعنی قبل از گندم نمای یک واو دارد. به نظر این حقیر میرسد این ضبط از این بیت، شکل صحیح تری باشد.

روح القدس در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:

آمین به شما میگویم ... تا انجیل عیسی مسیح را نخوانید به درک واقعی این غزل نخواهید رسید …
گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد
این بیت داره از رنج مسیح روی صلیب سخن میگه … و اینکه پس آن صلیب که نوعی دار در آن زمان بود تبدیل شد به شیئی مقدس که انسان ها بر گردن خود می اندازند...
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آن چه مسیحا می‌کرد
این بیت هم اشاره دارد به معجزاتی که 12 حواریون مسیح بعد از رستاخیز و عروج مسیح به آسمان در نقاط مختلف دنیا به نام عیسی مسیح انجام دادند ...

روح القدس در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۲۰ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۱:

تا انجیل عیسی مسیح را نخوانید به درک واقعی این غزل نخواهید رسید ...
خبر بلبل این باغ نپرسید که من
ناله‌ای می‌شنوم کز قفسی می‌آید
این بیت داره از رنج مسیح روی صلیب سخن میگه ...

حمید رضا۴ در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۵۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

سلام حسین، 1 گرامی،
به نظر من «نیست باد» در مصرع دوم به معنای «وجود نداشته باشد» است و نه اینکه «نابود شود».
می گوید آتش عشق می باید از درونمان شعله ور شود و نیازی به عوامل بیرونی نیست، و سپس آرزو می کند که این جهان پر از انسانِ عاشق و خالی از انسانِ دور از عشق باشد، که یقینأ جهان بهتری خواهد بود.
با سپاس و احترام به شما.
اما درباره مصرع نخستِ بیت مورد بحث، امروزه می دانیم که شیوه زندگی پدر و مادر و نحوه برخورد با خود، یکدیگر، فرزندان، دیگران و این طبیعت است که بیش از هر عاملی تخم عشق و یا نفرت را در انسان می کارد.
در بزرگسالی مولوی درست میگوید و از درون است که میتوان خود را تغییر داد که کاریست بس دشوار.
بزرگانِ گذشته این آگاهی ها را نداشتند و کودک را به چشمِ انسان باشعور نگاه نمی کردند.
باز امروز می دانیم که حتی احساساتِ مادر و نیز صداهایی که به گوش جنین در رَحَم مادر میرسند، عواملی هستند که در حال شکل دادن شخصیت جنین هستند. هر چه مادر در آرامش و شادی بیشتری باشد، راه برای عاشقتر بودن انسان بعدی هموارتر است.
به قول نویسنده ای:
انسان تا هشت سالگی، هر آنچه زندگی می کند را یاد می گیرد…
و پس از هشت سالگی هر آنچه یاد گرفته را زندگی می کند.
در ده فرمان آمده « پدر و مادرت را احترام بگذار»…
اگر به جای آن آمده بود که «پدر و مادر به خود و فرزندان و دیگران احترام گذارند»، تا زمانِ مولوی جهان به صلح دست یافته بود و مولوی هم به آرزویش رسیده بود!

روح القدس در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶۰:

تا انجیل عیسی مسیح را نخوانید به درک واقعی این غزل نخواهید رسید ...
زین همه خاموش کنم صبر و صبر نوش کنم
عذر گناهی که کنون گفت زبانم که تویی

این بیت داره از رنج مسیح روی صلیب حرف میزنه ...

عبدالصبور قدسی در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۰:

خود را محکم کنید که محسن چاوشی این را خوانده

آتشکده در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:

جناب علیرضا دانیالی، لطفن ازاعتبارحافظ برای خودتان خرج نکنید. کجا ی این غزل زیبا اسمی ازامام زمان آمده است. این تعبیراتی که شما ازاین غزل فرمودید هم جفا درحق امام زمان کردید هم جفا درحق حافظ. حافظ هیچ برچسبی نمی پذیرد حافظ خودرا ازهمه دین ها آزادکرده وبه رهایی رسیده بود. شب قدر شما برای حافظ هیچ معنایی ندارد که اگرغیرازاین بود غزلیات آبدارتری برای شب قدر وغیره می سرود. اوهیچ باکی نداشته وشهامت ابرازعقیده اش ازهمه بیشتربود. حافظ مجلس عیش وعشرت خودرا ازروی طنزوتمسخرشب قدر نامیده است. درهمین غزل برای آگاهی شما وهمفکرانتان تاکید کرده که :
من نخواهم کرد ترک باده ولعل نگار
زاهدان دست ازسرم بدارید ورهایم کنیدکه اینم مذهب است.

نادر.. در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶۹:

جانب مدرسه عشق کشیدش لطفت
تا ز درس تو برد فایده دانشمندی..

۱
۳۱۸۸
۳۱۸۹
۳۱۹۰
۳۱۹۱
۳۱۹۲
۵۶۳۰