گنجور

حاشیه‌ها

نادر.. در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۹:

کو در این خانه یکی سوخته مفتونی
که به شب‌ها شنود ناله مفتون دگر..

دکتر محمد عیسی شاهدی در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۱۳ دربارهٔ عطار » پندنامه » بخش ۲ - در نعمت سید المرسلین:

آن یکی را او رفیق غار بود
و آن دگر لشکرزش ابرار بود
در مصرع آخر واژه لشکرزش غلط است. این می شود لشکرکش. در نسخه قدیمی همینطور است که اینجانب در اختیار دارم- دکتر عیسی شاهدی از داکا بنگلادش..

امپرور در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۵۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۶:

راستی ببخشید دو جا اشتباه تایپی داشتم

nabavar در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:

محمد جان
نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد
می گوید : هر قلمی شیرین نیست ، هر پائینی بالا ندارد
شاید منظورش این باشد که : گمان مبر که چون افتادی ، می توانی بر خیزی
زنده باشی

سمیرا تابش در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲:

با عرض سلام خدمت تمام علاقمندان حافظ و راه عشق
از مطالب فوق استفاده بردم اما متوجه نمی شوم چرا بعضی از دوستان به بحث و مجادله پرداختند!
سخن حافظ به گونه ایست که هر کس بنا به ذهنیت خود برداشتی می کند و کسی نمی تواند ادعا کند مقصود اصلی شاعر را کشف کرده است! زیبایی و اعجاز کلام خواجه در همین است.
بیاییم به جای بحث منطقی، عقل را کنار گذاشته مثل خواجه، عاشقانه بنگریم. ان شاءالله در راه های معرفت به رویمان باز شود.
از زیاده گویی پرهیز کرده و شما را حافظ می سپارم
با سپاس فراوان
به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود
که جوش شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود
حدیث عشق که از حرف و صوت مستغنیست
به ناله دف و نی در خروش و ولوله بود
مباحثی که در آن مجلس جنون می رفت
ورای مدرسه و قال و قیل مسئله بود
دل از کرشمه ساقی به شکر بود ولی
ز نامساعدی بختش اندکی گله بود
قیاس کردم و آن چشم جادوانه مست
هزار ساحر چون سامریش در گله بود
بگفتمش به لبم بوسه ای حوالت کن
به خنده گفت کی ات با من این معامله بود
ز اخترم نظری سعد در ره است که دوش
میان ماه و رخ یار من مقابله بود
دهان یار که درمان درد حافظ داشت
فغان که وقت مروت چه تنگ حوصله بود

نیکومنش در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:

متن اول دو مورد غلط املایی داشت متن دوم رو بعد از اصلاح ارسال نمودم

نیکومنش در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:

با سلام و عرض أدب خدمت همه بزرگواران از ساحت مقدس أدب و عرفان ایرانی أجازه می خوام این حقیر هم تعبیری از این شعر لسان الغیب ارائه نمایم
انان که خاک را به نظر کیمیا کنند ایا بود که گوشه چشمی به ما کنند
بله به نظر می رسه این شعر حافظ در ارتباط با این شعر شاه نعمت الله ولی باشد که می فرمایند
ماییم که خاک را به نظر کیمیا کنیم هر درد را به یکی نظاره دوا کنیم
با این تعبیر که یکی از ابزارهای تربیتی اولیا خداوند نعل وارونه زدن ویا همان تناقض نمایی یا پارادوکس می باشد اینجا حافظ ایهام ایجاد می کند (ایا بود که گوشه چشمی به ما کنند)نعل وارونه می زندبه حاسدان
چرا که اگر مدعیان از عیش نهانی حافظ نسبت به پیر طریقت و شاه اطلاع پیدا کنند چه بسا داستانی همانند داستان یوسف تکرار خواهد شد وبا این وارونگی چشم زخم از طرف مدعیان و حاسدان رو از خود و پیر دور می کند و همچنین با این ایهام ایا بود که گوشه چشمی ...با مفهوم تمنا و عشق پنهانی ارادت قلبی خویش را به شاه می رساند که در ظاهر هم شرط ادب را رعایت کرده باشد و گواه این تعبیر اینکه در پایان شعر دوباره روی صحبت با پیر طریقت یعنی شاه برگشته از وی تمنا می کند که اگر به حلقه و مجلس انس حافظ و ارادتمندان شاه که زمره حضور هستند گذری بکنه همه سر تا پا با تمام وجود اوقاتشون رو صرف دعا بابت پایداری و سلامتی شاه خواهند کرد و همچنین دوباره تو این در خواست از شاه تمنا دارد که (پنهان ز حاسدان ...)پنهان از اغیار به حافظ توجه داشته باشه که هم حسادت هم کیشان غیورش بر انگیخته نشود وهم این توجه به صورت مخفی و نهانی باشد به طریق کرامت و بزرگواری خواهد بود و در پایان با بیت زیبای خود که ذهن حاسدان رو با پارادوکس بیت اول از مسیر حقیقی خارج کرده یعنی (حافظ مدام وصل میسر نمی شود شاهان کم التفاط به حال گدا کنند) هم علاقمندی خود را به صورت گدایی کوی عشق شاه به صحنه می کشد و هم در ساحت بزرگواری شاه ابراز ارادتمندی می کند و زمانی که بیت اول رو در ارتباط با شعر شاه فرض کرده باشیم جهت حفظ پیوستگی معنایی و ساختار فرمی شکل نمی شود قسمت پایانی رو راجع به شخص یا ماهیت دیگری بدانیم لذا حافظ هوشمندانه با توجه به اقتضای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی زمان خویش در این شعر هم ارادتمندی و اظهار طلب خود رو به پیر و قطب وقت رسونده وهم نوعی تقیه و هم نوعی چشم زخم حاسدان رو از این ارادتمندی دور کرده هست ...همه در پناه مولا باشیم ان شا الله

نیکومنش در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:

با سلام و عرض أدب خدمت همه بزرگواران از ساحت مقدس أدب و عرفان ایرانی أجازه می خوام این حقیر هم تعبیری از این شعر لسان الغیب ارائه نمایم
انان که خاک را به نظر کیمیا کنند ایا بود که گوشه چشمی به ما کنند
بله به نظر می رسه این شعر حافظ در ارتباط با این شعر شاه نعمت الله ولی باشد که می فرمایند
ماییم که خاک را به نظر کیمیا کنیم هر درد را به یکی نظاره دوا کنیم
با این تعبیر که یکی از ابزارهای تربیتی اولیا خداوند نعل وارونه زدن ویا همان تناقض نمایی یا پارادوکس می باشد اینجا حافظ ایهام ایجاد می کند (ایا بود که گوشه چشمی به ما کنند)نعل وارونه می زندبه حاسدان
چرا که اگر مدعیان از عیش نهانی حافظ نسبت به پیر طریقت و شاه اطلاع پیدا کنند چه بسا داستانی همانند داستان یوسف تکرار خواهد شد وبا این وارونگی چشم زخم از طرف مدعیان و حاسدان رو از خود و پیر دور می کند و همچنین با این ایهام ایا بود که گوشه چشمی ...با مفهوم تمنا و عشق پنهانی ارادت قلبی خویش را به شاه می رساند که در ظاهر هم شرط ادب را رعایت کرده باشد و گواه این تعبیر اینکه در پایان شعر دوباره روی صحبت با پیر طریقت یعنی شاه برگشته از وی تمنا می کند که اگر به حلقه و مجلس انس حافظ و ارادتمندان شاه که زمره حضور هستند گذری بکنه همه سر تا پا با تمام وجود اوقاتشون رو صرف دعا بابت پایداری و سلامتی شاه خواهند کرد و همچنین دوباره تو این در خواست از شاه تمنا دارد که (پنهان ز حاسدان ...)پنهان از اغیار به حافظ توجه داشته باشه که هم حسادت هم کیشان غیورش بر انگیخته نشود وهم این توجه به صورت مخفی و نهانی باشد به طریق کرامت و بزرگواری خواهد بود و در پایان با بیت زیبای خود که ذهن حاسدان رو با پارادوکس بیت اول از مسیر حقیقی خارج کرده یعنی (حافظ مدام وصل میسر نمی شود شاهان کم التفاط به حال گدا کنند) هم علاقمندی خود را به صورت گدایی کوی عشق شاه به صحنه می کشد و هم در ساحت بزرگواری شاه ابراز ارادتمندی می کند و زمانی که بیت اول رو در ارتباط با شعر شاه فرض کرده باشیم جهت حفظ پیوستگی معنایی و ساختار فرمی شکل نمی شود قسمت پایانی رو راجع به شخص یا ماهیت دیگری بدانیم لذا حافظ هوشمندانه با توجه به اقتضای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی زمان خویش در این شعر هم ارادتمندی و اظهار طلب خود رو به پیر و قطب وقت رسونده وهم نوعی تقیه و هم نوعی چشم زخم حاسدان رو از این ارادتمندی دور کرده هست ...

نیکومنش در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:

با سلام و عرض أدب خدمت همه بزرگواران از ساحت مقدس أدب و عرفان ایرانی أجازه می خوام این حقیر هم تعبیری از این شعر لسان الغیب ارائه نمایم
انان که خاک را به نظر کیمیا کنند ایا بود که گوشه چشمی به ما کنند
بله به نظر می رسه این شعر حافظ در ارتباط با این شعر شاه نعمت الله ولی باشد که می فرمایند
ماییم که خاک را به نظر کیمیا کنیم هر درد را به یکی نظاره دوا کنیم
با این تعبیر که یکی از ابزارهای تربیتی اولیا خداوند نعل وارونه زدن ویا همان تناقض نمایی یا پارادوکس می باشد اینجا حافظ ایهام ایجاد می کند (ایا بود که گوشه چشمی به ما کنند)نعل وارونه می زندبه حاسدان
چرا که اگر مدعیان از عیش نهانی حافظ نسبت به پیر طریقت و شاه اطلاع پیدا کنند چه بسا داستانی همانند داستان یوسف تکرار خواهد شد وبا این وارونگی چشم زخم از طرف مدعیان و حاسدان رو از خود و پیر دور می کند و همچنین با این ایهام ایا بود که گوشه چشمی ...با مفهوم تمنا و عشق پنهانی ارادت قلبی خویش را به شاه می رساند که در ظاهر هم شرط ادب را رعایت کرده باشد و گواه این تعبیر اینکه در پایان شعر دوباره روی صحبت با پیر طریقت یعنی شاه برگشته از وی تمنا می کند که اگر به حلقه و مجلس انس حافظ و ارادتمندان شاه که زمره حضور هستند گذری بکنه همه سر تا پا با تمام وجود اوقاتشون رو صرف دعا بابت پایداری و سلامتی شاه خواهند کرد و همچنین دوباره تو این در خواست از شاه تمنا دارد که (پنهان ز حاسدان ...)پنهان از اغیار به حافظ توجه داشته باشه که هم حسادت هم کیشان غیورش رو بر انگیخته نشود وهم این توجه به صورت یغلی و نهانی باشد به طریق کرامت و بزرگواری خواهد بود و در پایان با بیت زیبای خود که ذهن حاسدان رو با پارادوکس بیت اول از مسیر حقیقی خارج کرده یعنی (حافظ مدام وصل میسر نمی شود شاهان کم التفاط به حال گدا کنند) هم علاقمندی خود را به صورت گدایی کوی عشق شاه به صحنه می کشد و هم در ساحت بزرگواری شاه ابراز ارادتمندی می کند و زمانی که بیت اول رو در ارتباط با شعر شاه فرض کرده باشیم جهت حفظ پیوستگی معنایی و ساختار فرمی شکل نمی شود قسمت پایانی رو راجع به شخص یا ماهیت دیگری بدانیم لذا حافظ خوش هوشمندانه با توجه به اقتضای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی زمان خویش در این شعر هم ارادتمندی و اظهار طلب خود رو به پیر و قطب وقت رسونده وهم نوعی تقیه و هم نوعی چشم زخم حاسدان رو از این ارادتمندی دور کرده هست ...

احسان در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۴۸ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۳۸:

با درود و آرزوی تندرستی
بیت دوم، "با دلبری ستمگر و سرکش فتاده‌ام" درست است ("سمتگر" نوشته شده است).

حامد نوری در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶:

سلام دوست عزیز جناب کرمانی
شما بیش از 40 حاشیه نوشته شده در مورد این غزل حافظ را زر مفت حساب کردید و حالا عیارش را از من می پرسید . خودتان که تایید کردید ( مفت ) . کاش قبل از این برچسب زشت، حساب مرا می پرسیدید . در هر حال کسی که این همه حاشیه را نمی پسندد مطمئناً
درک بالا و شناخت جامع تری از حافظ دارد . بنابراین ما را بیش از این در انتظار نگذارید .

مهرداد در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۱۱ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:

سلام و ارادت
به نظر حقیر میرسد مصرع اول بیت ماقبل آخر بدین شکل صحیح است:
از آن پیوست حسن و عشق باهم
که ظاهرا به اشتباه عشاق آمده است..
با احترام

نفس در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۱ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:

شهریار از نظر من بزرگترین شاعر ایران این غزلش هم از همه عالیتر بوووووووود افتخار میکنم تبریزیم و شهریار هم هموطنم بوده

افشین در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۷ - حکایت ماجرای نحوی و کشتیبان:

در ارتباط با متن آقا یا خانم طهماسبی عزیز: آشنا به معنی شنا هم هست همانطور که مولانا در غزل شماره 14 در غزلیات شمس میفرمایند:
ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما
افتاده در غرقابه‌ای تا خود که داند آشنا
پاینده باشید

سعید در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۵:

از دو منظر به این دو بیت میشه نگاه کرد:
"خوب را گو پلاس در بر کن
که همان لعبت نگارینست"
اول: آدم زیبا اگر لباس پشمی و مندرس هم بپوشد باز به زیبایی اش خللی وارد نمی کند.
دوم: آدم زیبا رو بگو لباس پشمی و مندرس بپوشد و از پوشیدن جامه نو دست بکشد زیرا زیبایی صورت دارد.

علی در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶۵:

ور بیایی به سر ای دوست در این مجلس ما
جای تو صدر بود در همه بر خورد شوی
ور بمانی تو در این خاک بسی سال دگر
جابه جا بر گذری چون عدد نرد شوی
شمس تبریز اگر در کنف خویش کشد
چون ز زندان برهی باز در آن گرد شوی

مشاهری در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۱۹ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۲:

بیت 60 اینگونه باید یاشد:
گر نخواهد خواست از اخلاص عذر عشق، زلف
کی مسلم باشدش جولان میدان عذار؟

کمال داودوند در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸:

در مصرع دوم کلمه نطع بمعنی فرش است
جمع این رباعی از 2209

نت افراز در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰:

غزل شماره 200 حافظ نشان دهنده عکس العمل شاعر نسبت به سیاست‌های جدید حکومت شاه شجاع (رعایت ظواهر شرع و جلوگیری از عیش و نوش شبانه) است.

حمید دوستی نژاد در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۲۸ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸ - خودپرستی خداپرستی:

هر دو را ستایش کرده لیکن مقام حافظ را بعنوان نماد دل بالاتر از سعدی بعنوان نماد عقل دانسته

۱
۳۱۸۵
۳۱۸۶
۳۱۸۷
۳۱۸۸
۳۱۸۹
۵۶۳۰