گنجور

حاشیه‌ها

همایون در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷۶:

نمی‌ توان دو جهان داشت هر چند هم عقل و اندیشه انسان و هم دین‌ها و هم علم فیزیک مدرن مبتنی بر مدل‌های ریاضی همواره به دو جهان باورمند بوده و هستند، این غزل نشان می‌‌دهد که جلال دین به دو جهان باور ندارد و می‌‌گوید یک جهان لطف داریم که صورت‌ها و هیکل‌های جدا آنرا می‌‌پوشاند حتی اگر این صورت به شمس متعلق باشد این جهان لطف یک ویژگی‌ دارد و آن حسن و زیبایی است که در شمس به تمامی هست و ما نیز از طریق آن محو در عالم لطف شده ایم
پرسید یکی‌ که عاشقی چیست - گفتم که چو "ما" شوی بدانی
هر وقت از عالم من و بدن جدا شویم به عالم ما می‌‌رسیم و همه به یک جا تعلق داریم این کار در دل‌ ما به آسانی صورت می‌‌گیرد هر چند در عالم جسمانی هم چنان جدا می‌‌مانیم
شاه همان لطف در هستی‌ است و گدا صورت جسمانی ماست، ما همه از لطف می‌‌آییم و سزاواری شاه هستی‌ را داریم
مکتب جلال دین از اینرو اصیل است که همه را مثل خود می‌‌خواهد نه‌ آنکه برای خود ویژگی‌ خاصی‌ قائل شود و بقیه را پیرو خود ببیند و این درسی است که شمس به او می‌‌دهد وقتی او را شیخ و سر می‌‌بیند و از او می‌‌خواهد که دست از این شیخی بر دارد و جلال دین به گوش جان پیام او را دریافت می‌‌کند، شمس حتی پیروان پیامبران را نیز سرزنش می‌‌کرد که شما متابعت را واقعا نفهمیده اید و فقط به فکر تقلید و نوکری و دنبال روی هستید نه تغییر و رسیدن به برترین خود

nabavar در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

بهزاد جان
گر بریزی بحر را در کوزه‌ای
چند گنجد قسمت یک روزه‌ای
در بیت قبل می گوید ای پسر
آب کوزه را برای قسمت یک روزه ی انسان مثال آورده نه برای فیل
زنده باشی

nabavar در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳:

بانوی گرامی
آری دوست جان
دستمان را رو کردیم
تا بوی خوش دوست ازین خاک شنیدیم
با بال و پرعشق به افلاک پریدیم
تا از دم گرمش سخن مهر بر آمد
در سینه به شادی ز سر شوق تپیدیم
تا زمزمه و نغمه ی مهرست به لبهاش بر غمزه ی دربان درِ دوست مریدیم
شعر از من نیست
زنده باشید

نیکومنش در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:

درود بیکران بر دوستان جان
بر مدعی مگویید اسرار عشق ومستی
تا بی خبر بمیرد در عین خود پرستی
ای بی خبر سوخته سوختنی
عشق امدنی بود نه اموختنی
درس عشق ماست اه اتشین
ای فسرده همچو یخ با ما نشین
درس عشق ماست خاص حق شدن
پشت پا بر عالم و ادم زدن
درس عشق ما همه خونریزی است
فتنه و اشوب و شور انگیزی است
از دوست عزیز خواهشمندم در تاویلات متخیلانه خویش شان
لسان الغیب راخوار و پست نکرده و او را به عنوان یک چاپلوس و متملق دربار معرفی نکنند که روح ان بزرگوار نیز در ناخشنودی خواهد بود و تنها به یک مصرع وفقط به یک مصرع از غزلیات حافظ به شعور و بینش نگریسته و با استعانت از روح ان بزرگوار حقایق ابیات ایشان را رمز گشایی کنند(شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است )
رسیدن به حقایق اشعار ان بزرگوار نیازمند عاشق بودن و عاشق شدن بوده و به غیر از چشمان عاشق با هیچ یک از مدارک اعم از مستندات تاریخی و غیره قابل فهم نمی باشد
(پرسید یکی که عاشقی چیست گفتم که مپرس از این معانی)
وتوجه به این موضوع ضروری است که مدح یک شخصیت درباری نیاز به ایجاد رمز و کد در شعر ندارد وچنین مضامینی در غالب مدحیات سروده می شود و تنها و فقط تنها در بینش ومعرفت حقیقت جویی است که واصلان حقیقت برای انکه هر بی سرو پایی در وادی عشق به پرسه زنی نپردازد مفاهیم و حقایق را در پشت کدها و رموز به صورت استعاره ای بیان میکنند که طالبان واقعی با مجاهدت به ان رسیده و قدر ان را بدانند
گفتگو ایین درویشی نبود
ور نه با تو ماجراها داشتیم

روفیا در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳:

راست می گویید حسین، 1 جان
یادگاری که در این گنبد دوار بماند...

تنگ طه در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴:

در نسخه قدسی بیت
«همره اوست دلم ، باد به هرجا که رود همت اهل کرم بدرقه جان و تنش » پس از بیت اول آمده است که در نسخه های دیگر این بیت نمی باشد .

بهرام در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:

در بیت 20 برای تصحیح وزن باید «پاره» اول با ه ملفوظ خوانده شود

تنگ طه در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۲۲ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴۳:

در کتاب دیوان حافظ به تصحیح قدسی سه بیت اول این غزل در غزلی منتسب به حافظ آمده که البته در هیچ نسخه دیگری این غزل نیامده است .متن کامل این غزل در دیوان حافظ قدسی :
مرا کاریست مشکل با دلی خویش که گفتن می نیارم مشکل خویش
خیالت داند و چشم من و غم که هرشب در چه کارم با دل خویش
ز وا پس ماندگان یادی کن آخر چه رانی تند جانا محمل خویش ؟
بسی گشتم چو مجنون کوه و صحرا مگر یابم سراغ منزل خویش
مرا در اول منزل ره افتاد کی آمد کشتیم بر ساحل خویش
چه فرصتها که گم کردم در این راه زبخت خوابناک منزل خویش
بکن جولانی آخر در ره ما چوحافظ خاک کرد آب و گل خویش

آریا ایرانی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۱:

مولوی در دیوان شمس، غزلی دارد که با این بیت آغاز می‌شود:
آب حیات عشق را در رگ ما روانه کن
آینۀ صبوح را ترجمۀ شبانه کن
استاد محمدرضا شفیعی کدکنی در زیر مصرع دوم این بیت، شرحی نوشته است که گمان نمی‌کنم در ادبیات فارسی، چنین شرحی سابقه داشته باشد. می‌نویسد:
«آینۀ صبوح را ترجمۀ شبانه کن» یعنی آینۀ «صبوح را ترجمۀ شبانه کن»! هر نوع تغبیر نحوی و واژگانی در این گونه عبارات، به معنای کُشتن هنر و مبتذل کردن دستاوردهای نبوغ بشری است. معنی این‌گونه عبارات، به شمار لحظه‌های عمر کسانی که می‌توانند این عبارات را از ذهن خود عبور دهند، تعدد و تنوع و بی‌کرانگی دارد و هر کسی از ظن خود، در هر لحظه‌ای، یار «یکی از آن معانی» است و در لحظۀ بعد، یار «معنی دیگری»، تا قیامت. این چند کلمه را به آن دلیل نوشتم که در طول سال‌ها، افرادی از من می‌پرسیدند چرا این مصرع را معنا نکرده‌ای؟
(غزلیات شمس تبریزی، با مقدمه و گزینش و تفسیر محمدرضا شفیعی کدکنی، انتشارات سخن، ج2، ص677)

رضا در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۳۹ - گفتن خویشاوندان مجنون را کی حسن لیلی باندازه‌ایست چندان نیست ازو نغزتر در شهر ما بسیارست یکی و دو و ده بر تو عرضه کنیم اختیار کن ما را و خود را وا رهان و جواب گفتن مجنون ایشان را:

درود بر شما و سایتتون عالیه
در بیت ششم "کوزه می‌بینی ولیکن آب شراب"
آب نیست،"آن" هست
بازم سپاس از سایتتون

بهزاد در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

درود بر روان پاک مولانا
هرچندیکه در همه مثنوی ها و تفاسیر آنها نوشته اند که : گر بریزی بحر را در کوزه‌ای
چند گنجد قسمت یک روزه‌ای
ولی به نظرم: چند گنجد قسمت یک کوزه ای معنای خوبتر و واضع تر دارد. بطور مثال اگر بحر را در پیاله بریزی به اندازه یک پیاله آب میگیرد، به همین ترتیب اگر بحر را کوزه بریزی به اندازه یک کوزه آب میگیرد. کی میداند که مقدار یک روزه آب چه مقدار یا چند لیتر است؟ برای هرکس و هر چیز تفاوت دارد. آب یکروزه گوسفند با گاو، شتر با فیل و آدم با پرنده فرق دارد. هر کدام به اندازه های متفات به آب نیاز دارند.

محمدی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۰۷ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » رسوای دل:

سلام.
این شعر زیبا با صدای حسام الدین سراج شنیدن دارد.

همیرضا در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۲:

در نسخه چاپی تصحیح فروغی جلوی مصرع دوم بیت ششم در پرانتز علامت سؤال گذاشته شده:
خائفم گر دست غوغا می‌روی (؟)
که به این معناست که مصرع را بی‌معنی یا مغلوط دانسته (عبارت دست غوغا رفتن احتمالا).

نادر.. در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۵:

مست ز خود می‌شوی! کیست دگر در جهان....

ahmadi در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزلِ شمارهٔ ۱۱۸:

با سلام
مصرع " گر دلی داری به دلبندی بده "
را شادروان عبدالعلی وزیری یصورت زیر با آواز اجرا کرده اند :
گر دلی داری به دلداری سپار

علی احمدی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۵۰:

فکر کنم ترکیب از دام رهاندن و از دام جهیدن داشته باشیم اما ترکیب از دام جهاندن به نظر نامانوس میاد

نادر.. در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹۲:

فاعلن فاعلاتن..
این قدح می شتابد تا شما را بیابد
در دل و جان بتابد از ره بی‌دهانی...

جاوید مدرس اول رافض در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸:

دوش از این غصه نخفتم که حکیمی می‌گفت
حافظ ار مست بود جای شکایت باشد
نسخه‌ها و شارحان در این بیت دچار اختلاف و مشکل‌اند. اعم اغلب نسخ “حکیمی” دارند و اقل نسخ، شاید به این دلیل که با ضبط حکیمی مشکل داشته‌اند، آن را به “فقیهی” و “رفیقی” و…تبدیل کرده‌اند.
بی‌شک حافظ که طبق ابیات همین غزل اهل انکار شراب نیست و تکلیف خودش را با زاهد معلوم کرده عجب و نماز را به او اختصاص داده و مستی و نیاز را برای خودش برداشته هرگز از سخن یک فقیه بدخواب نمی‌شود چه رسد به اینکه بی‌خواب شود!
رفیق هم که لابد هم‌پیاله حافظ است هرگز او را به دلیل مستی شماتت نمی‌کند و بکند هم آن‌چنان بر حافظ گران نمی‌اید که خواب از چشم او برباید!
بدیهی است که با توجه به آنچه گذشت و نیز قدمت و کثرت نسخه‌بدل حکیمی نوبت به فقیهی نمی‌رسد چه رسد به رفیقی و حسودی و رقیبی و عزیزی که ضبط‌های کمیابی هستند.
برخی شارحان برای رفع ابهام بیت مصراع دوم را سوالی خوانده‌اند: “حافظ ار مست بود جای شکایت باشد؟! ” که باز هم رفع مشکلی نمی‌کند، چون دلیلی برای رنجش حافظ از یک استفهام ساده که شاید انکاری هم باشد وجود ندارد. ضمن اینکه انشایی خواندن عبارات، مثلا پرسشی خواندن آن‌ها به دلیل بلاغی نیاز دارد و خبری خواندن عبارت بر انشایی خواندن، علی‌القاعده، مرجح است.
بعضی از شارحان نیز در توضیح بیت توقف کرده و در برابر مفهوم آن سپر افکنده‌اند.
به نظر می‌رسد که باید در مورد کلمه “حکیم” دقت و درنگ بیش‌تری کرد. حافظ حکیم را در دیوان خود در چند معنی به‌کار برده است. یکی از این معانی خدای حکیم است:
گفتم این جام جهان‌بین به تو کِی داد حکیم؟
گفت آن روز که این گنبد مینا می‌کرد
قطعا این معنی در بیت مورد نظر نیست. معنی دیگر کلمه حکیم در دیوان حافظ اهل حکمت و شخص داناست، اما این معنی هم نباید مورد نظر باشد، چون حافظ نه تنها از پند حکیم نمی‌رنجد بلکه از آن استقبال هم می‌کند:
پند حکیم عین صواب است و محض خیر
فرخنده بخت آن‌که به سمع رضا شنید
او حتی در برابر عیب‌جویی حکیم نیز بی‌طاقت نمی‌شود و با احترام به او پاسخ می‌دهد:
عیبم مکن به رندی و بدنامی ای حکیم
کاین بود سرنوشت ز دیوان قسمتم
اما سومین معنی حکیم در شعر حافظ که، به نظر می‌رسد همین معنی در این‌جا مدنظر است، طبیب است، چنان‌که در این دوبیت نیز به همین معنی است:
فکر بهبود خود ای دل ز دری دیگر کن
درد عاشق نشود بِهْ به مداوای حکیم
مزاج دهر تبه شد در این بلا حافظ
کجاست فکر حکیمیّ و رای برهَمَنی
در بیت مورد بحث کلمه “شکایت” نیز که یادآور شکایت بیمار از درد است همین معنی را تقویت می‌کند. اگر این معنی را برای کلمه حکیم بپذیریم، بیت این‌گونه قابل تفسیر است:
دیشب از این غصه پریشان و دچار بی‌خوابی شدم که طبیبی (به تکرار) می‌گفت اگر حافظ باده بنوشد برای سلامت او زیان دارد و باعث بیماری و شکایت او از درد خواهد شد، یا جای آن خواهد بود که طبیب به خاطر ناپرهیزی از او گله کند.
بر این اساس علت ناراحتی و بی‌خوابی حافظ سخن طبیب است که او را از باده پرهیز داده است و البته معلوم است که چنین پرهیزی برای حافظ به هیچ وجه خوشایند نیست و خواب را از دیده او می‌رباید!

فرید در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۰۶ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۲۰:

بیت 3 مصرع 2 فکر کنم به جایه BE باید نوشت MOO

شمس۲ در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۲۶:

درمصراع سوم به خای خرابم زردم هست.اشتباه شده اس.

۱
۳۱۱۴
۳۱۱۵
۳۱۱۶
۳۱۱۷
۳۱۱۸
۵۶۳۵