گنجور

حاشیه‌ها

مرتضی در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۲۳:

سلام دوستان، ببخشید تکه چی هست و آیا قالبه؟ اگر فرم غزل داره چرا این شعر سعدی فقط قوافی درونی داره و قوافی اصلی استفاده نکرده؟

nabavar در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۰۴ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » فی التوحید باری تعالی جل و علا:

آرش جان
خوب گفتی ، این آقا چندین بار کپیِ آثار دیگران را به نام خودش آورده و دوستان دست او را رو کرده اند،
خجلت زده رفت

آرش در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۶ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » فی التوحید باری تعالی جل و علا:

خوب بود آقای محتبی خراسانی جهت امانتداری به منبع مطالب خود که همه از کتاب شرح راز منطق الطیر دکتر ثروتیان عینا اورده شده است اشاره میکردند

نیکومنش در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷:

درود بی کران بر دوستان جان
تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار
تاج کاووس ببرد و کمر کیخسرو
از دو منظر اختر به شب دزد تشبیه شده است اول آنکه دزدان به شب پیدا شوند و وبه روز مخفی گردند( عموما)دوم آنکه بعضی از اختران پر نور که در صور فلکی خاصی نبودند به شب هنگام راه مسافران و کاروانیان بی ساربان را کج کرده و از راه گمراه می کرند با این مضنون معنی شهر کاملا می شود
سربلند و پیروز باشید

نیکومنش در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷:

درود بی پایان بر دوستان جان
تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار
تاج کاووس ببرد و کمر کیخسرو
از دو منظر اختر به شب دزد تشبیه شده است یک اینکه همانند دزدان که عموما شب به کار دزدی مشغول می شدند و روز نا پدید می شدند و اثری از خود به جا نمی گذاشتند (اختر نیز شب پیدا و روز نا پیداست) و دوم اینکه بعضی از اختران که روشنی خیره کننده ای داشتند ولی در داخل صور فلکی مخصوصی نبودند در شب ممکن بود راه کاروانیان و مسافران رو به بیراهه کشانند و به اصطلاح راهشان را گم کنند با این مضنون ببینیم معنی شعر چقدر زیباست

آرا منتظری در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۲:

علی نقی وزیری برای این شعر بسیار زیبا، آهنگی شاهکار به نام دلتنگ ساخت. شرح شعر و آهنگ توسط خالقی در جلد دوم سرگذشت موسیقی ایرانی به تفصیل آمده است. این آهنگ سال ها بعد توسط روح الله خالقی با همکاری بنان دوباره اجرا و در برنامه گل های رنگارنگ شماره 252 پخش شد.
از دوستاران موسیقی خواهش می کنم که دلتنگ رو گوش کنند تا دریچه جدید بروی این غزل حافظ برایشان باز شود.

علیرضا خسروآبادی در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۲ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹:

غارت دین میکنند آن کافر نیم مست، چرا وزنش نمیخونه یا من بد میخونم؟

شهاب در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۴۱ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۲ - در رثای ابوالحسن مرادی:

مٰرد >به ضم میم=مرادی مردوکالبدتهی کرد - مٰردمرادی

محسن در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۱۳ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۷۴:

به قبرستان گذر کردم کم و بیش
بدیدم خفته دولتمند و درویش
نه دارد دولتمند یک کفن بیش
نه خفته بی کفن در قبر درویش

مشاهری در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۴ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱ - در تعلیم طی طریق معرفت:

گر تو خواهی نفس خود را مستمند خود کنی
در کند عشق «بسم الله» کمین باید نهاد
در مصرع دوم «کمند عشق» درست است.

ضیاء صدیق در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

با عرض ادب و احترام به ادب دوستان و دوستان محترم
در مورد چراغ مرده و شمع آفتاب، به نظر من، چراغ مرده چراغی است که روغن یا به تعبیر امروزی نفت آن تمام شده است. از طرف دیگر چون معمولا از آتش شمع برای روشن کردن دیگر شمع ها و چراغها استفاده می کرده اند، می توان پذیرفت که در مورد چراغ مرده حتی اگر شمعی به فروزندگی آفتاب هم به کار بریم، قادر به روشن کردن آن نخواهیم شد. که البته چراغ مرده، دل مصلحت اندیشی است که خود را به خواب زده است و شمع آفتاب ، شعله پروا سوز مرام رندی است. معادل نرود میخ آهنین در سنگ.
شاد زی و دیر زی

Dr.Mazluminejad در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۳۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹:

بنام دادار جان ها ، درود بر یاران همراه و جانسپاس از خیام دوستانان والا
مضمون این رباعی عالی و حکیمانه است سخنی از جنس سخن پر حکمت خیام نیشابوری است ...
اگر مصرع سوم و مورد بحث بصورت :
بسیار مخور و َ رد مکن فاش مساز ،
به نظر می رسد با تاکید بر حرف "و" یعنی " و َ " خوانده شود ، وزن مصرع نیز قابل قبول می شود. بسیار مخور (افراط در خوردن می مورد نکوهش همگان است ! ) و َ رد مکن (که این از ادب است بویژه اگر قرار هست با خردمندی باشی) ، فاش مساز (یعنی رازدار باش حتی اینگونه می خوردن را نمی پسندند و برایت مشکل درست می کنند).
با این حال خواندن این مصرع مذکور بصورت :
بسیار مخور ، رد مکن و فاش مساز ،
گرچه در منبعی نیامده است ، هم وزن کاملی دارد و هم همان معنی را حفظ می کند. با تقدیم ارادت.

همایون در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۶:

شعری بسیار زیبا سهراب سپهری دارد بنام گل آیینه بسیار اسطوره‌ای و عرفانی
شبنم مهتاب می بارد.
دشت سرشار از بخار آبی گل‌های نیلوفر.

می درخشد روی خاک آیینه‌ای بی‌طرح .
مرز می لغزد ز روی دست‌.
من کجا لغزیده‌ام در خواب ؟
مانده سرگردان نگاهم در شب آرام آیینه‌.
برگ تصویری نمی افتد در این مرداب‌.
او ، خدای دشت‌، می پیچد صدایش در بخار دره‌های دور:

هستی‌ گذری است از ناپیدایی به پیدائی و انسان آئینه این پیدایش است
زیرا این آینه باید مستی کند تا هر لحظه تصویری نو نشان دهد این کار از آینه دیگری ساخته نیست
آینه ساز خود اصلا دیدنی نیست زیرا صورت معینی ندارد بلکه هنر این آینه است که ندیدنی را در خود جای می‌‌دهد

همایون در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰۱:

به‌‌‌ به‌‌‌ چه غزل زیبایی
دل‌ آفریدگار همه چیز است و همه چیز مخلوق دل‌ است
و هر مخلوقی ناگزیر دلی دارد زیرا وقتی دل‌ خلق می‌‌کند مانند خود خلق می‌‌کند
و دل‌ مخلوق، خالق خود را می‌‌بیند و آتش به جان او می‌‌افتاد و عاشق می‌‌شود
و در او غرق می‌‌گردد
هستی‌ با همه اجزأ خود با عشق در ارتباط است
چنین چیزی را نمی توان با زبان علمی‌ توضیح داد این زبان عشق است که می‌‌تواند جهان را و انسان را و زیبایی را در هم بیامیزد کاری که این غزل کرده است و سخن شنونده آن، سخن دلی است که از این چشمه نوشیده و در آن افتاده است

پریشان در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹:

سلام به همگی...
فقط میخواستم بپرسم که چرا کمی ساده تر صحبت نمیکنید؟

همایون در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹۹:

عرفان یا راز ورزی توانائی هر چه کلی تر دیدن هستی‌ است اینکه بتوانی کلّ هستی‌ را ببینی و تماشا کنی
جزئی دیدن را هر چشمی می‌‌تواند انجام دهد ولی عشق پیدا نمی شود
کلی دیدن کار چشم نیست بلکه کار گوش است البته گوشی که در این کار مهارت پیدا کرده باشد
سرّ من از ناله من دور نیست
لیک چشم گوش را آن نور نیست
تصویری که در این غزل از هستی‌ ارائه می‌‌گردد و صورتی‌ که نقاشی میشود از هستی‌ براستی یگانه است
و توانائی بی‌ مانند نقاش و یا گوینده آن را می‌‌رساند
هر چه علم و فلسفه پیش از این و پس از آن است در آن جای می‌‌گیرد

منوچهر برومند م ب سها در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۰۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۳ - عذر انگیزی در نظم کتاب:

در بیت سیزدهم ، نحوه نگارش مصرع دوم مخل معنی است ،
زر اندر سیم ترزین می توان زیست
ترزین :که در لغت به معنی با وقار گردیدن و محجوب نمودن و قابل احترا م کردن و نیز تعظیم و تفخیم و آرمیده گردانیدن است ، مفید معنی مصراع دوم بیت است که می گوید: زر با سیم همزیستی و همآهنگی و هم آرائی و سنخیت دارد و در تکمیل معنی وپرسش مصراع نخستین است که می پرسد :غرض از اندودنِ مَس به زر چیست؟! زر با سیم ترزین می یابد

همایون در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰۰:

امروز بطور کلی می‌‌دانیم مغز چگونه کار می‌‌کند با تکرار رویداد‌ها شبکه خاطرات شکل می‌‌گیرد
و همین محتوی مغز را می‌‌سازد هر چه تکرار بیشتر عادت شدید تر و عشق قوی تر
در گذشته این را فکر و ذکر می‌‌گفتند که یکی‌ از حس‌های درونی است و با حس مشترک و خیال و وهم کار می‌‌کند
جلال دین فکر و ذکرش را شمس فرا گرفته است و این را به زیبایی و با الهام از طبیعت و زیبایی‌هایش بیان می‌‌کند
بلبل عاشق بالفطره است و طبیعت معشوق بالفطره زیرا محل عنایت و فراوانی هستی‌ است که هر بهار
با گل ها و خرمی بید‌ها و یاس‌ها جلوه گری می‌‌کند چرا پس از هر خزان بهار می‌‌آید چرا سرخ گل هر بهار بیرون می‌‌آید و چرا بلبل را شیفته خود می‌‌کند
اگر انسانی‌ نبود که عاشقی کند و انسانی‌ نبود که معشوقی کند و زبانی نبود که شرح عاشقی کند
هیچ کدام از این‌ها ارزش ویژه‌ای نداشتند اما اکنون که شمس پیدا شده همه چیز ارزش یافته است و همه چیز هدف مند گشته است و حتی الکترون‌ها هم عاشقی می‌کنند

ناشناس در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » دیباچه:

بوی گل چنان مست کرد،که دامنم از دست برفت
منظورش چیع؟

ناشناس در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:

در بیت یارب مگیرش ...
دل چون کبوترم جهش ضمیر داره درسته؟

۱
۳۰۴۰
۳۰۴۱
۳۰۴۲
۳۰۴۳
۳۰۴۴
۵۵۲۲