امیرمهدی اصغری در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۲ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۳:
مصرع اول چنین باشد باید؛
شاگرد تو می باشم، گر کودن و گر بوزم
(بوز در برابر کودن، یعنی تیزهوش).
نسترن در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۲ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۵۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲:
ز دهقان پر مایه کس را ندید که پیوسته آفریدون سزید
اشباه است
ز ایران پر مایه کس را ندید که پیوسته آفریدون سزید
و(پیوسته=پسران فریدون)،(سزید=سزیدن=سزاوا)
سورنا در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۲ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۸:
این شعر توسط بانو رامش نیز در آلبوم رومی به زیبایی اجرا شده است.
احسان در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۲ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳:
با سلام.
مصرع دوم بیت دو "به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم" ... به نظرم جای گفتگو و جست و جو بهتره تغییر کنه به دو دلیل:
اول اینکه :خیزیدن برای انجام گفتگو یه معنی دورتر داره تا برای جستجو کردن و فکر می کنم برای جستجو کردن مناسب تره استفاده بشه.
دوم اینکه:اگر خواهان گفتگو هستیم اول باید جستجو کنیم و بیابیمش و سپس گفتگو صورت گیرد.
ممنون میشم دوستان نظراتشونو بگن
علیرضا ابوالحسنی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۲ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:
سلام و درود بر عزیزان مولانا دوست,نکته ای به ذهنم رسید بد ندیدم مطرح کنم در مورد این بیت:
ای بانگ نای خوش سمر, در بانگ تو طعم شکر
آید مرا شام و سحر از بانگ تو بوی وفا
تعدادی ازدوستان درباره سمر یا ثمر نظری داده بودند و حرفی زده بودند و بنده با آنها کاری ندارم بنظر من اصلا نای خوش سمر نیست باید نای "نی شکر " وقتی در آن میدمیم از آن بانگ شکر یا شیرین خارج بشود.به آن فکر کنید بنظر بنده که از مولانا در هجده بیت نخست بر می آید که به این نی رسیده باشد و آن را آورده باشد نه سمر یا ثمر...
متشکرم #علیرضا ابوالحسنی هستم
ع.ا.پژواک
وبلاگ:
پیوند به وبگاه بیرونی/
تلگرام:
پیوند به وبگاه بیرونی
درود بر گنجوران عالم هستی.
نیکومنش در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۲ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳:
درود بی کران بر دوستان جان
سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
رونق میکده از درس و دعای ما بود
معنی و مفهوم: سالهای بی شماری می رود و معانی دفتر وجودم به جز نوشیدن می سرخ تو شکل نمی گیرد و مشروط به می خوردن از جام تو است و این میکده هستی رونق خود را با همین در خواست می از سمت عاشقان چو منی وپر کردن دفتر معانی وجود عاشقان از سمت معشوق به دست می اورد
2-نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان
هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود
بزرگواری ساقی بخشنده را بنازم که با این همه بد مستی ما (که در بیان حسن و زیباهای معشوق بعد از خوردن می از دست ساقی اینهمه سخنان پراکنده راندیم و نتوانستیم حق مطلب را ادا کنیم )دوباره جام می ما را پر کرد ونا زیباییهای ما را خرید و زیبا دید
3-دفتر دانش ما جمله بشویید به می
که فلک دیدم و در قصد دل دانا بود
انچه که با فهم و دانش خویش از هستی به دست اوردیم را بهتر است با نوشیدن پیمانه های می جایگزین کنیم و طریق مستی پیش گیریم چراکه هستی در کمین قربانی کردن همه و حتی انسانهای دانا نیز می باشد پس این مستی تنها باقی خواهد ماند
4-از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل
کاین کسی گفت که در علم نظر بینا بود
از ساقیان و زیبا رویان میکده عشق فقط می تمنا کن که وجودت را روشن خواهد کرد واین نکته را من از پیر روشن ضمیری که در طریق نظر بازی استاد بود اموختم
5-دل چو پرگار به هر سو دورانی میکرد
و اندر آن دایره سرگشته پابرجا بود
دل دروصف عشق به معشوق که در میان و مرکز دل خانه گرفته است همانند گردش پرگاری است که دور معشوق در حال چرخیدن است و در این چرخش از شدت زیبایی و جبروت معشوق قدمی جلوتر نمی تواند بردارد و بلا تکلیف و سرگردان باقی مانده است
6-مطرب از درد محبت عملی میپرداخت
که حکیمان جهان را مژه خون پالا بود
مطرب از شدت این محبت و سرگشتگی دلش ،چنان اهنگی می نوازد که دل آگاهترین انسانهای عالم (حکیمان )از مژه هاشان خون به جای اشک سرازیر می شود
7-میشکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جوی
بر سرم سایه آن سرو سهی بالا بود
به یمن آن الف قد بالا بلند که سایه عزیزش بر بالای سرم همیشه مستدام است چون گل در حال شکفتن و عطر افشانی معانی هستم
8-پیر گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان
رخصت خبث نداد ار نه حکایتها بود
پیر روشن ضمیر پیمانه پر کن من اجازه نداد که دلق ریایی ظاهر پرستان را به می الوده کنم و معانی شگرف عشق را هویدا سازم وگرنه چه حکایتها بود که باز گو می کردم
-قلب اندوده حافظ بر او خرج نشد
کاین معامل به همه عیب نهان بینا بود
این قلب اندوده به غم حافظ به نزد معشوق به مقداری خریده نشد چرا که معشوق که معامله عشق می کند به همه عیبها و کاستیهای آن به خوبی واقف بود
سربلند و پیروز باشید
رحیم در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۲ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۷:
سلام دوستان لطفا در مورد تفسیر إشعار حافظ غلو نکنیم و چیزهایی نگویید که حتی خود حافظ بیچاره هم اگه الان زنده بشه در مخیله اش نمی گنجد تمام إشعار حافظ بصورت مکاشفه و گفتگو بین دو نَفَر فرضی است که یکیش همیشه خود حافظه در این شعر منظور کلی حافظ اینه که من فقر و تهدستی را ب جیره حواری حکام ظلم و جور ترجیح میدهم و هیچوقت شاعر در باری و بیت آقایان نخواهم شد در واقع حافظ معلم شاعران دیگر است و همان حرف ناصر خسرو را میگوید و توصیه میکند که این در دری شریف را در پای خوکان کثیف و جنایتکار حاکم نریزید و چند صباحی زندگی شرافتمندانه خود را با پول عِوَض نکنیم وإلا شما هم در جنایت انها شریک خواهید بود والسلام دیگه ذره و الترون و فیزیک کوانتوم وأین حرفها با عرض پوزش از دوستان تمام بی معنی است
نیکومنش در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۲ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲:
درود بی کران بر دوستان جان
بس نگویم شمهای از شرح شوق خود از آنک
دردسر باشد نمودن بیش از این ابرام دوست
معنی ومفهوم:از انجا که فاش کردن اسرار مجاهدتها و عشق ورزی های بین من و دوست باعث غیرت ورزی معشوق شده و مشکلات و دردسر های زیادی برای من به وجود خواهد اورد من تنها یک نکته از عشق ورزی خود و معشوقه ام را در این غزلیات شرح دادم
آن یار کزو گشت سر دار بلند جرمش آن بود که اسرار هویدا می کرد
سربلند و پیروز باشید
نادر.. در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۲ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲:
عاشق خود بودم و تو آمدی
بسته ی عشقت شدم و من برفت
رفتی و یک ساغر وحدت بماند
مِی زدم و بر همه عاشق شدم...
ن.ت
همایون در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۲ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۸:
راز بزرگ اینجا نهفته است اما بنام اوصاف شمس دین سر پوش بر آن گذاشته میشود
دل جلال دین چشمه ذوق است و به همه ذوق میدهد
و ذوق کیمیا گرا است و مس را طلا میکند
عارف که بر انگیزاننده ذوق است از راه پنهان بسیاری کارها صورت میدهد
از راه لطافت نه از راه زور و سختی از راه دل به همه چیز راه هست و ارتباط است
دلها گوش به فرمان دل تیز رو هستند
دل جلال دین از این گونه است که سینه را غمگین میکند یعنی عاشق میسازد اینجا غم به معنی آرزو مندی است
دلهای عاشق آرزوهای نیکو کنید تا دنیا پر گل و نسرین شود چون دل جلال دین با ماست
کمال داودوند در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۲ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۷:
6340
هاشم در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۲ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۷ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ (مهدی نامه):
سعی میکنم اشعار کامل را که باچندین نسخه رویت کردم وبالای دویست بیت ویابیشتره را دراینجا بگذارم با انکه قلبا نمیخواهم ولی ازبس که به ان اضافات کردن وهرگروه طبق اعتقاد سیاسی خود شرح داده یا بدون تخصص در علم حروف شرح داده ابیات را انشاللله میگذارم
آریا والا در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۲ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲:
اول انسان عاشق میشود و به وحدت میرسد یا رسیدن به وحدت او را عاشق میکند ؟
شاید هر دو
نیکومنش در ۷ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:
درود بیکران بر دوستان جان
شکر خدا که از مدد بخت کارساز
بر حسب آرزوست همه کار و بار دوست
معنی و مفهوم بیت :خداوند کار ساز را شاکرم که مرا با خوش یمنی افرید و من جزء افرادی هستم که ارزومند خوشی عزت جلال و عظمت دوست هستم
سربلند و پیروز
نیکومنش در ۷ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:
درود بی کران بر دوستان جام
آن پیک نامور که رسید از دیار دوست
آورد حرز جان ز خط مشکبار دوست
خوش میدهد نشان جلال و جمال یار
خوش میکند حکایت عز و وقار دوست
ابیات بالا دارای واژه های کد دار و رمز دار می باشد که توجه به انها برای بیان مفهوم و معنی ابیات مهم است
پیک نامور ؟؟ حرز جان ؟؟خط مشگبار؟؟ در بیت دوم از محتوی پیام اورده شده پیک نامور نشانه هایی داده شده است؛جلال،جمال،عزت،وقار و عظمت با توجه به مصداق و تشبیه همانند ساز شده پیک نامور استعاره از فرشته وحی ،حرز جان به مفهوم نگهبانی و امنیت جان و خط مشگبار استعاره از صورت و وجه خداوندی است با در نظر گرفتن توضیحات بالا و تحقیق در محتوای تاریخی و کارکردی ایات کتاب وحی به نظرمی رسد دو بیت آغازین شعر تلویحا و تلمیحا به ایات پایانی سوره حشر ارجاع دارند
««هُوَ اللهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ...»آیات22،23و24
سربلند و پیروز باشید
پویا پازوکی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۵۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۳:
فغان که چه کرده شیخ با لغات و ادبیات!!! حقا که با این دو بیت، کلمات را به سخره گرفته و ناتوانی آنان در بیان احساسات را نمود داده! اگر با صنعت جناس آشنا باشید در هر سه مورد ظاهر یکسان است و مفهوم متفاوت...
پویا پازوکی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۴۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۹۱:
آه که چه افسوسی در کلام شیخ است...
پویا پازوکی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۴۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۵۷:
درود. احتمالا این شعر دلنشین منسوب به شیخ ابوسعید است. چرا که اکثر اشعار وی بر وزن و مطلب دیگریست
۷ در ۷ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۵۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۲۲ - حکایتِ جُنید و سیرتِ او در تواضع:
در بیت سوم پی به معنی رد است
آهو گرفتن به پی: ردزنی آهو-ردگیری آهو
حی: در اینجا به دو معنی است:نخست جانور ماده و دوم ایل و قبیله
میگوید این سگ زمانی چنان بود که غرم(میش کوهی) و آهوی گربزپا را ردزنی و فراچنگ می آورد ولی آکنون که دندانهایش شکافته و کنده شده لگدخور میشها (گوسپندان ایل)شده است.
زمانی جانوران وحشی مانند آهو و میش کوهی را شکار میکرد و اکنون از اهلی ها هم کتک میخورد.
نسترن در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۲ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۰۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲: