فضه در ۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۴:
تا زنده ای باشم تو را چون شمع در گردن زدن یعنی اینکه همان طور که شمع گردنش می رود یعنی از طولش کم می شود و نتیجه ای روشنایی و به تعبیری زنده ماندن است ....من رو هم به همین شیوه گردن بزن و زنده کن
فضه در ۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۴:
چون او ببیند روی تو هر برگ او گردد سه من.....من یعنی همان واحد اندازه گیری وزن ؟؟؟
حمید رضا در ۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۳۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۹۹:
کتاب روح مجرد، ص: 36
حضرت حداد رضوان الله:
هر کجای عالم باشی ما با توایم. رفاقت و پیوند ما طوری به هم زده شده که قابل انفکاک نیست. نترس! باکی نداشته باش! اگر در مغرب دنیا باشی و یا در مشرق دنیا، نزد ما میباشی! سپس فرمودند:
گر در یمنی چو با منی پیش منی ور پیش منی چو بی منی در یمنی
و همین مراد و مُفاد را میرساند بیت ابن فارض عارف شهیر مصری:
ما لِلنَّوَی ذَنبٌ و مَن أهْوَی مَعی
إن غابَ عَن إنسانِ عَینی فهْوَ فی
«در صورتیکه محبوب من با من باشد، دوری گناهی ندارد؛ چرا که اگر از مردمک چشمم غائب باشد، در درونم حاضر است.»
( «دیوان ابن فارض» طبع بیروت سنه 1384، ص 155)
بهزاد در ۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۲۴ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸:
با سلام به همه دوستان اهل ادب و هنر . به نظر من غزل به این زیبایی را فقط استاد آواز ایران محمدرضا شجریان می تواند به این زیبایی بخواند . درودبیکران بر استاد شجریان
نیکومنش در ۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱:
درود بیکران بر دوستان جان
_ای غایب از نظر به خدا میسپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
ای محبوب جانها که همنشین دلیل هستی و پنهان از دیده ها این مصاحبت با تو را به خود تو می سپارم چرا که تو بهترین نگهبان و مراقب به حال عاشقان هستی
2_تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست ز دامن بدارمت
تا اخرین لحظه عمرم(دامن کفن زیر خاک کشیدن)دست تمنا از بارگاه کبریاییت بر نخواهم داشت
3_محراب ابرویت بنما تا سحرگهی
دست دعا برآرم و در گردن آرمت
نظری بر حال من وا مانده در عشق کن تا جانم به جوش امده و به وقت سحرگاه دست نیازمندی به گردنت اویزان کرده و با تمام وجود تورا تمنا کنم.
4_گر بایدم شدن سوی هاروت بابلی
صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت
اگر برا ی به دست اوردن تو به سحر نیاز باشد به نزد فرشته سحر هاروت در بابل رفته وبه هر شکل شده به صد جادو وجنبل تورا به چنگ خواهم اورد
ه_خواهم که پیش میرمت ای بیوفا طبیب
بیمار بازپرس که در انتظارمت
در ارزوی و انتظار انم که به وقت تشریف فرمایی تو بر بالینم جهت مداوای درد عشق به پیش پای تو جان دهم و فدای تو گردم.
6_صد جوی آب بستهام از دیده بر کنار
بر بوی تخم مهر که در دل بکارمت
در ارزوی انکه تخم مهر و محبت تو را درسینه بکارم و از سایه وجود نازنینت بهره مند شوم بستر دل خویش را به صدها جوی مختلف از اب دیده چشمانم ابیاری می کنم
7_خونم بریخت وز غم عشقم خلاص داد
منت پذیر غمزه خنجر گذارمت
اگر خونم بریزی و از غم بیکران عشق خلاصم کنی مطمئن باش به دیده منت از خنجر بلای تو استقبال خواهم کرد
8_میگریم و مرادم از این سیل اشکبار
تخم محبت است که در دل بکارمت
این اشکهای من (عاشق)فقط برای ابیاری کردن تخم محبتی از معشوق است که در دل کاشته ام
9_بارم ده از کرم سوی خود تا به سوز دل
در پای دم به دم گهر از دیده بارمت
اجازه حضور و خدمت رسی به نزد خویش را برایم ارزانی دار تا به سوز دل اشکهای گوهرین خود را فدای سر تا قدم نازنینت کنم
_حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضع توست
فی الجمله میکنی و فرو میگذارمت
حافظ جام وجودت را می الود می کنی و دزدانه به چهره من می نگری و در راه عشق بی پروایی میکنی و باتو هیچ کاری ندارم و به حال خویش وا گذارت کرده ام ولی اینکه بخواهی مرا به چنگ اوری
(وصال با محبوب با محبوب )این دیگر خیالی است باطل
سر به زیر و کامیاب
نیکومنش در ۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶:
درود بیکران بر دوستان جان
_ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
کار چراغ خلوتیان باز درگرفت
ساقی بیا بزم عشرت به پا کرده و سرمست و سر خوش شویم چرا که
یار نقاب از چهره برداشته وچراغ دلم را به نور رخش روشن کرد و دوباره بساط شب زنده داری وخلوت دل گزینی را محیّا کرد .
2_آن شمع سرگرفته دگر چهره برفروخت
وین پیر سالخورده جوانی ز سر گرفت
اتش دلم که چون شمع نیمه فروزان خاموش شده بود به دیدار روی محبوب دوباره شعله ور شد و خود نمایی کرد وجانِ فرسود و
خسته یِ پیرم به یمن روشنی دل جوانی از سر گرفته و بزم و خوشی
سر اغازید
3_آن عشوه داد عشق که مفتی ز ره برفت
وان لطف کرد دوست که دشمن حذر گرفت
با سر اغازیدن جوانی عشق محبوب چنان دلفریبی و افسونگری در پیش گرفت که قاضی و حاکم شهر راه راستی را گم کرد ومحبوب چنان لطفی در حقم کرد که دشمن عشق (ابلیس)از من بر حذر شده و دوری در پیش گرفت
4_زنهار از آن عبارت شیرین دلفریب
گویی که پسته تو سخن در شکر گرفت
5_بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود
عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت
وهمه این حکایت ها که گفتم به یمن مدد بخشی ان مرد خدایی عیسوی دم بود که با عنایتش همه بار غمی که از دوست داشتم وبر سینه ام سنگینی میکرد و خاطرم را تنگ کرده بود را به یکباره از دوشم گرفت و سبکم کرد
6_هر سروقد که بر مه و خور حسن میفروخت
چون تو درآمدی پی کاری دگر گرفت
در باغ وبوستان دنیا هر سرو قدی که از بالا بلندی بر ماه و خورشید رشک می فروخت چون محبوبم از در به درون درامد حساب کار دستش امده و
پی کار خویش گرفته متفرق شد.
7_زین قصه هفت گنبد افلاک پرصداست
کوته نظر ببین که سخن مختصر گرفت
هیاهوی قصه عشق فضای هفت گنبد کیهان را پر کرده است حال انکه کوته نظران ،انانیکه فقط امروز و نزدیک و منافع خویش را در نظر دارند و از عاقبت کار و فردای روزگار غافل هستند از کنار داستان عشق به سادگی رد شده و به ان بی اعتنایی می کنند
_حافظ تو این سخن ز که آموختی که بخت
تعویذ کرد شعر تو را و به زر گرفت
حافظ تو این سخن عشق را از که اموختی (معشوق از عاشق اقرار می خواهد)که بلند اقبالی ان باعث شد که در دورانهای مختلف ان را با طلا نوشته وبه عنوان بلا گردان از سینه ها اویزان کنند.
سربه زیر و کامیاب
حمیدِ زارعیِ مرودشت در ۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۰۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۰:
.
بیت هشتم، مصرعِ اول:
.
چو شمع، بلبلِ «این» باغ بسکه عجز نماست
محمدرضا parshid۱۳۹۶@gmail.com در ۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳:
که نه امشب آن سماعست که دف خلاص یابد
نه کمانچه ایی به بربط بدهد گوشمالی
۷ در ۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷:
دوستان در زمان قاجار سوگلی های سلطان و در بالای همه انیس الدوله برای خود سبیل میکشیدند و خود را به شکل دیگر درمی آوردند.
شاید نقشه شاه شاهان ناصر خان بوده یا هر چیز دیگر که بر ما پوشیده است.
پیوند به وبگاه بیرونی
هشدار:
بیماران قلبی فکر نگاه کردن به انیس بانو را از سر برون کنند.
کمال داودوند در ۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹:
2760
Behzad Tabari در ۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۴۹ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:
ما ز دوست غیر از دوست مطلبی نمی جوییم فکر کنم اینم درست باشه تو بعضی نسخ اینه
nabavar در ۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷:
حامد جان
بِمَیَندیش ، همان مَیَندیش mäyändish است به مانای اندیشه مکن، ”ب“ اینجا بای زینت است و برای جور شدن وزن مصراع.
زنده باشی
همایون در ۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۷:
جلال دین کار خود را ارزیابی میکند و نتیجه کار خود را که چرخان شدن در هستی است
همه چیز در هستی در چرخش است، چرخش انسان چگونه است؟
چرخیدن نه بر مدار سر و سامان خویش بلکه در میدان بازی هستی که چون ماه، نو شدن و صورتهای تازه به خود گرفتن و تابیدن است
تغییر دائمی، هر روز آتش نو به پا کردن، قلندری در راه احق، به دنبال کان و معدن هر چیزی گشتن، خانه کهنه را ویران کردن و از نو ساختن، خود را در عشق فنا کردن و فدا کردن به تمامی
این راز هستی انسان در عرفان و فرهنگ جلال دین است که پس از دوستی با شمس ساخته و پرداخته میگردد و جلال دین برای آن ارزش فراوان قائل است و پرسش او این است که آیا نمیارزد که انسان این گونه باشد؟
احمد در ۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۱۹:
وای خدای من... این غزل چقدر زیبا سروده شده
فوق العاده بود و این همه ظرافت فقط کار حضرت بیدل میتونه باشه. عالی بود
نصیراحمد دستگیر در ۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۱ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷:
بیت نهم ، مصراع اول « کهکسر» به « که یکسر»تصحیح شود .در دیوان غزلیات (اکبر بهداروند )« که یکسر » آمده و مطابق وزن مفاعیلن میباشد .
حامد در ۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷:
سلام دوستان. معنی وتلفضه صحیحه این کلمه چیه؟
بمیندیش
بهمن در ۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۱۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:
دوستان عزیزم درود؛ راستش بنده تموم نظرات رو مطالعه نکردم ونمیدونم کسی به این نکته ای که در ادامه میخوام بهش اشاره کنم،اشاره ای داشته بود یا خیر...
به نظرم جناب سعدی نیز مانند تموم مخلوقات و علی الخصوص انسانها در جهت تمایل به کمال،مسیری رو پیموده و چه بسا این شعر رو در ابتدای شاعریش سروده ولیکن در ادامه ی طی طریقش این عقیده ی (نادرست) رو کنار گذاشته باشه،چرا که خود بنده هم تا مادامی که در چارچوب مذهب محبوس بودم چه بسا افکاری داشتم که بیشترش بهم القا شده بود و در واقع در باورهای اغلب نادرست خودم غرق بودم که امروزه دیدگاه کاملا متفاوتی رو پیدا کردم بنابراین نمیشه با یک بیت یا سروده کل تفکرات جناب سعدی رو طرد یا قبول کردچرا که توانایی وشیوایی گفتار سعدی بر کسی پوشیده نیست...
امیررضا در ۷ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۸:
سلام
محمدامین به نظر من آسمان ها میتواند هفت آسمان باشد
و از این جهت خللی به آن وارد نیست
از طرفی در صورت به کار بردن آسمان باید یک مکث ( به واسطه ی
کمبود هجای " ها " ) کرد که از آهنگین بودن بیت می کاهد .
محسن در ۷ سال و ۷ ماه قبل، سهشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹:
بنده ذیل این غزل که بعضی از دوستان از خوانش غزل ایراد گرفتن جا دارد که از جناب آقای حمید رضا محمدی بسیار تشکر کنم. من تمام غزلیات سعدی رو با صدای ایشون گوش کردم و خیلی چیزها یاد گرفتم. واقعا بی انصافیست که زحمت ایشون رو که به صورت «رایگان» در اختیار همه قرار دارد را نادیده بگیرین که بعضی جاها لحن رو رعایت نکرده! این خوانش برای افرادی همچون من که خبره ادبیات نیستم و یک علاقه مند به شعر هستم بسیار آموزنده و مفید است. بسیار خوشحال میشوم اگر دوستانی که ادعا دارند بهتر میخوانند بخوانند تا ما هم استفاده کنیم. انتقاد هم روشی دارد نمی شود که کار و زحمت یک نفر را کلا نابود کرد که نقد کرده ایم .
بالاخره وظیفه خودم دانستم که به خاطر استفاده ای که از کار ایشان کرده بودم تشکر بکنم و باز خطاب به این دوستان میگم که گر تو بهتر میزنی بستان بزن
ساسان۸۹ در ۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۳۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » هارا قاچسین اینسان؟: