گنجور

حاشیه‌گذاری‌های امیرالملک

امیرالملک


امیرالملک در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۵۸ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:

چیزی که شعر پارسی روز به روز آنرا باخت - و اکنون در سیاه آبادِ ادب افتاده - همین استعمال اضداد است که در این غزل ناب به شکلی ملزوم در هر بیت آمده.

امیرالملک در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۵۴ در پاسخ به تضمینی دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:

به نظر حقیر شما دو چیز را خلط کرده اید. واضح است که غزل مضمون عاشقانه دارد و رباعی حکیمانه است. اما قصیده مدیحه است. نیازی نیست زندگی شاعران را به دو قسم تقسیم کنیم. فقط تفاوت مضمون این قوالب را باید دریافت.

امیرالملک در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۴۸ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸:

سخن سقراط فراخور این شعر است.

 Ἓν οἶδα ὅτι οὐδὲν οἶδα

میدانم که هیچ ندانم.

(و این غایت معرفت انسان است.)

امیرالملک در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۱۸ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:

این وزن سخت است. از فحول شعرا در آن بسیار گفته اند اما این غزل ایجاز و ظرافت خاصی دارد.

امیرالملک در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۰۲ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:

من یزید: نوعی از بیع که هر که از دیگر خریداران قیمت زیاده دهد خرید نماید

امیرالملک در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳:

آشنایان ره عشق...

از سن سیلوان، عارف مسیحی، نقل است: ذهنت را در جهنم دار اما ناامید نشو‌.

امیرالملک در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۰۹ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

بیشک از چند غزل برترین انوری است

نعل افکندن کنایه است از خسته شدن. قدما میخ کفش را کوکب می‌گفتند پس رابطه‌ای میان کوکبه (لشکریان همراه پادشاه) و نعل افکندن (کوکب کفش ریختن) برقرار است.

بیت 7 و 8: انوری می گوید من عمرم را پای عشق تو دادم و زیان کردم اما محبوب می گوید خیر! کل وجود تو از آن عشق است.

امیرالملک در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۳۸ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:

از نوادرِ غزل انوری است.

کسی را بودن به معنی متعلق به کسی بودن نیست. این از اصطلاحات عجیب زبان فارسی است. شیخ بوسعید می گوید. همه کلمه الله را باشید. نوعی معنای اتحاد در آن است.

امیرالملک در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۲۰ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:

در خون کسی شدن؛ در صدد کشتن او برآمدن

امیرالملک در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۶:۲۷ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸:

با کسی شمار داشتن ؛ محاسبه و پرسش و حساب داشتن :
دل بردی و تن زدی همان بود
من با تو بسی شمار دارم .

سعدی 

امیرالملک در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۴۲ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸:

مصرع اول شاهکار است. عمیق و جای افتاده، بی تکلف

در روزگاری انگار بر سر همه زبانها بوده: حسن مؤدب گفت چون آوازه شیخ بوسعید بشنیدم به مجلس او رفتم. چون چشم شیخ بر من افتاد گفت:

بیا که با سر زلف تو کارها دارم.

امیرالملک در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸:

اشاره بیت نخست به داستان آفرینش آشکار است. اما یک سوال این است که چرا این قصه آفرینش در هنرها انقدر تکرار می شود شاعران و هنرمندان به کثرت از آن مایه می گیرند. نمونه بسی زیاد است که مجال ذکر نیست. انگار قصه رانده شدن آدم گردابی است که هر معنی که پرورده می شود باید در آن فروشود. این قصه نخستین داستان در  تورات است و شاید کلیدیترین داستان در قرآن. یک دلیل به سبب اول بودن آن است هم از لحاظ زمانی و هم مکانی و در عین حال سرنوشت کل عالم و آدم در همان اول است که رقم می خورد. به قول عارفی مسیحی خلقت «چه آغاز ابدی بود.» در عبری واژه آدم با آداماه (زمین) یک ریشه است. چقدر این داستان دقیق رابطه متافیزیکی انسان و عالم را تشریح می کند. انسانی که اسم و رسمش خاکی و زمینی است اما خانه اش بهشتی و آسمانی است. این داستان انقدر قدرتمند است که خیلی واژگان در زبانهای عربی و عبری ازین داستان بر خاسته اند مثلا واژه جنا (جنی) یعنی میوه چیدن از درخت هم در عربی و هم عبری. بعد این واژه به جناح یا گناه تبدیل می شود. 

امیرالملک در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۰۱ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸:

در زوایای سایهٔ عدلت

فتنه در خواب کرده پای دراز

این بیت با اصطلاح «فتنه خوابید» بازی کرده، عجب ذکاوتی

امیرالملک در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۵ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳:

گویی خبر عاشق هرگز نرساند کس

انقدر محب به محبوبش خوشبین است که خطا را از نامه رسان می بیند نه محبوب.

امیرالملک در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۲۳ در پاسخ به یاسین دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷:

نظر جالبی است شاید از آنرو که حتی خودکشی هم جبری است

البته به این اشاره کنیم که در روزگار کهن ایران و بخصوص جمعیت مسلمانان خودکشی از امور نادر النوادر بوده و حتی سخن از ان هم نمیرفته. 

امیرالملک در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۴۴ در پاسخ به حانیه دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۲:

هیچکدام 

هجر و وصل را یکی دیدن

امیرالملک در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۱۱ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۴:

قافیه این غزل ناب و نغز است (که می کشم؟)

دل در هوای او ز جهانی کرانه کرد

آخر نگویدم: که هوای که می‌کشم؟

 

یعنی آخر نمی پرسد که به شوق و عشق چه کسی شوق و عشق از دنیا بریده ام.

امیرالملک در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۶:۵۷ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴:

گلهٔ عشق تو در پیش تو نتوانم کرد

ساکتم تا که شبی پیش خیال تو کنم

 

در واقع شعر همان عالم خیال است که شاعر هم می تواند در آن گله از یار کند 

وگرنه در پیش روی یار مجال شکوی نیست.

امیرالملک در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۱۷ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۲:

دیدهٔ بخت مرا گریان مکن

گردن بخت مرا خندان مزن

بیتی ناب

امیرالملک در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۰۶ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸:

ما را به رایگان بخر از ما و داغ برنه

ای درد و داغ عشق ترا ما به جان خریده

 

در آن روزگار برده را که می خریدند داغی بر او مینهادند تا مالک او معین شود.

۱
۲
۳
۴
۵
۶