گنجور

 
انوری

کار جهان نگر که جفای که می‌کشم

دل را به پیش عهد وفای که می‌کشم

این نعره‌های گرم ز عشق که می‌زنم

این آه‌های سرد برای که می‌کشم

بهر رضای دوست ز دشمن جفا کشند

چون دوست نیست بهر رضای که می‌کشم

دل در هوای او ز جهانی کرانه کرد

آخر نگویدم که هوای که می‌کشم

ای روزگار عافیت آخر کجا شدی

باری بیا ببین که برای که می‌کشم

شهریست انوری و شب و روز این غزل

کار جهان نگر که جفای که می‌کشم