گنجور

 
انوری

ای برادر عشق سودایی خوشست

دوزخ اندر عاشقی جایی خوشست

در بیابان رهروان عشق را

زاب چشم خویش دریایی خوشست

غمگنان را هر زمان در کنج عشق

یاد نام دوست صحرایی خوشست

با خیال روی معشوق ای عجب

جام زهرآلود حلوایی خوشست

عمرها در رنج چون امروز و دی

بر امید بود فردایی خوشست

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
غزل شمارهٔ ۳۱ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم