گنجور

حاشیه‌ها

ح حسنی در ‫۷ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۹ دربارهٔ سنایی » طریق التحقیق » بخش ۱۹ - در شکایت احوال:

گمانم در مصرع دوم از بیت اول « طاقت بار و قوّت پرواز صحیح باشد.

 

نادر.. در ‫۷ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۲۰ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۸ - تمثیل در بیان ظهور خورشید حقیقت در آیینه کائنات:

درود بر دوستان جان
در هر محدوده و موضوعی، قوانینِ کلی تر و جامع تر، با وسعت یافتن شناخت و آگاهی، نمایان می گردند و به نوبه خود مسائل و پدیده های غیر متعارفی را که با آنها روبرو شده ایم و پیشتر توضیحی بر آن نداشته ایم، روشن می نمایند..
این که این عالم و شاکله ای که ما در آن داریم - به نوعی همانند عالم خواب و رویاهایی که در آن می بینیم - عالمی مجازی ست و نمود و یا عکسی است در رابطه با عالم معنا و حقیقی، بسیاری از پدیده ها و سئوالات و ابهامات اولیه پدید آمده در ذهن را پاسخ داده و می تواند مثالی از یک قانون کلی تر محسوب شود ..
همچون پرسشی که پیشتر در یکی از حاشیه ها مطرح کردم و دوستان لطف نموده، بنا به دیدگاه خود پاسخهایی ارسال نمودند (بسیاری از انسانها در سالهای آغازین زندگی - مثلا در دو سالگی- بدون هیچگونه دخالتی از جانب خود، از این دنیا حذف می شوند.. برای خود آنها چه حسنی داشته؟! و ...)

 

اردشیر در ‫۷ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۳۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۵:

به نظر می رسد بیت های کلیدی این ها هستند:
بر آهیخت رستم یکی تیغ تیز
بدان تا نماید به دو رستخیز
همی‌خواست از تن سرش رابرید
ز گرد سپه این مران را ندید
فرود آمد از پشت زین پلنگ
به زد بر کمر بر سر پالهنگ
بپوشید دیدار رستم ز گرد
بشد سعد پویان به جای نبرد
یکی تیغ زد بر سر ترگ اوی
که خون اندر آمد ز تارک بروی
----------------
بپوشید دیدار رستم ز گرد
چرا چشمان رستم پر از خاک شده بود و نتوانست سعد را ببیند؟
آیا سعد در چشمان رستم خاک پاشید ؟
به نظر نمی رسد که درست باشد که ز گرد سپه این مران را ندید، رستم تجربه جنگ تن به تن بسیار داشته است و این نخستین بار نبوده که پا در میدان جنگ می گذاشته، در هیچ میدان جنگی از «گرد سپه» گریزی نتوانست بود، چگونه در اینجا گرد سپه به خودی خود چشمان رستم را پوشیده ؟

 

۷ در ‫۷ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۵ - حکایت در معنی اهل محبت:

اگر ژاله هر قطره‌ای در شدی
چو خرمهره بازار از او پر شدی
سخن را معنیش داند سخندان
چه خرمهره بود در پیش نادان
عطار
پیش سوزن که به یک چشم جهان را بیند
گوهر عیسی و خرمهره دجال یکی است
صائب

 

نادر.. در ‫۷ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۱۲ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴ - جواب:

ظهور جملهٔ اشیا به ضد است
ولی حق را نه مانند و نه ند است
روفیا جان
کل شعر و مطالب آگاهی بخش، شیرین و جذاب ارسالی از جانب شما و سایر دوستان عزیز را مطالعه کرده و بسیار لذت بردم
... چنانچه کل "هستی" به معنای مطلق آن را - که بی شک تا زمانی که با آن یکی نشده ایم به درستی قابل درک نخواهد بود - همان خدا - یا .... که نامش به اشکال مختلف حتی در مواردی با انکارِ وجود آن مثلا به نام مادر طبیعت، به سادگی بر سر زبانهاست! - بدانیم.. که البته خود شامل همه ضدها و ندها و مانندها و اشیاء و حالت ها و کیفیت ها و ماهیت ها و ... است، شاید بیراه نرفته باشیم و به جایی یا کسی یا تفکری برنخورد..
با این توضیحات، در مورد این بیت، در مقابل "هستی مطلق" می توان "نیستی مطلق" را نام گذاری کرد، ولی همین نام، خود گواه موجود نبودن آن است .. یعنی هستی مطلق نه "مانند" دارد و نه "ند" ..

 

۷ در ‫۷ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۳۵ - گفتار اندر تقویت مردان کار آزموده:

به پیکار دشمن دلیران فرست
هزبران به آورد شیران فرست
هژبر یا هزبر در اصل واژه عربی است هم معنی با اسد،شیر،حیدر و ضیغم
که در شاهنامه هم بارها بکار رفته است هم به شکل هزبر و هم به شکل هژبر:
چنین گفت با زال کین غم چراست
به چشم هژبر اندرون نم چراست
یکی آفرین کرد سام دلیر
که تهما هژبرا بزی شاد دیر
همی‌بود بر تخت زر با کلاه
و را دید برتازیی چون هزبر

 

۷ در ‫۷ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۳۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۳۵ - گفتار اندر تقویت مردان کار آزموده:

به خردان مفرمای کار درشت
که سندان نشاید شکستن به مشت
این بیت را باید زر گرفت،عجب دنیایی شده وارونه وارونه

 

۷ در ‫۷ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۳۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۳۵ - گفتار اندر تقویت مردان کار آزموده:

چه خوش گفت گرگین به فرزند خویش
چو بربست قربان پیکار و کیش
قَربان=جای کمان=کماندان
اگر چون زنان جست خواهی گریز
مرو آب مردان جنگی مریز
آب=آبرو

 

روفیا در ‫۷ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۱۴ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۸ - تمثیل در بیان ظهور خورشید حقیقت در آیینه کائنات:

اگر یک ذره را برگیری از جای
خلل یابد همه عالم سراپای
ایزد جوی کمیاب بلکه نایاب
گمان نمی کنم پاسخ این پرسش آن باشد که فرمودید، که قوانین universal قابل تغییر نیستند، «یک بار گفتم الهی دوستی بر من تاخت که از شما دیگر انتظار مذهبی بازی نداشتم» !!اگر می گفتم universal یحتمل بر من نمی خروشید. Universal همان الهی است!
احتمالا شیخ محمود دارد درباره جایگاه و قدر و منزلت هر ذره در نظام هستی می گوید، مانند اینکه می گویند شکار بی رویه گونه جانوری خاصی کل چرخه حیات را دچار عدم توازن و تعادل خواهد کرد.

 

روفیا در ‫۷ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۴۳ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴ - جواب:

ظهور جمله اشیا به ضد است
البته به درستی نمی دانم منظور شیخ محمود از واژه «ظهور» چیست ولی همانطور که می دانید ما در توصیف یک شیء یا حالت یا پدیده گاهی از ضد آن استفاده می کنیم.
مثلا وقتی می خواهیم بگوییم ماده سیال چیست می گوییم مانند ماده جامد نیست که دست شما براحتی وارد آن نمی شود.
وقتی می خواهید برای یک نوآموز تاریکی را توصیف کنید ناگزیرید از نور سخن به میان آورید. نمی توانید از جهل بگویید بدون آن که دانش را تعریف کنید. با ادب را قدر و منزلت نخواهیم فهمید تا بی ادبی را تجربه نکرده باشیم. به همین دلیل است که بخشی از یادگیری ادبیات هر زبان به یادگیری متضاد ها اختصاص داده می شود.

 

نادر.. در ‫۷ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴:

و در اساس، عدم حضور ریشه در بی معرفتی خود ما دارد:
حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ ..

 

ج م در ‫۷ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۴۱ دربارهٔ سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۱۱ - بوسه بر باد:

بیت مصرع از به
37 2 روالن روان
94 1 نلتفت ملتفت
105 1 شدت شدن
117 2 باوزان باد وزان
135 2 شخنشاه شهنشاه

 

نادر.. در ‫۷ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴:

از دست غیبت تو شکایت نمی‌کنم
تا نیست غیبتی نبود لذت حضور ..
در ساختار این غیبت، معرفت و شناخت نهفته است و بنابراین، هر بار حضور کامل تر و متعالی تر می شود .....

 

ج م در ‫۷ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۰ دربارهٔ سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۱۰ - شب:

بیت مصرع از به
5 2 بر اندوه ... بر اندوده ....
9 2 می خواستند مِی خواستند

 

رضا در ‫۷ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶:

دو ستاره درخشان در آسمان تابستان بنام نسر شناخته می شوند یکی نسر واقع یا کرکس نشسته که همان ستاره معروف وگا یا آلفا لیرا (چنگ رومی) است و دیگری نسر طایر (آلفا آکویلا) در صورت فلکی عقاب یا کرکس پرنده . این دو ستاره همراه با ستاره دنب یا دمچه ماکیان یا ذنب الدجاجه و یا آلفا سیگنوس سه راس مثلث تابستانی را تشکیل می دهند.

 

رضا در ‫۷ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵:

منظور از هفت آسیا سیارات منظومه شمسی است.

 

امیر ملکیان در ‫۷ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۱ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱:

امیر ملکیان نوشته:
با سلام . ای کاش پدید آورندگان این سایت بسیار خوب چاپ هایی که از آن استفاده کرده اند را معرفی می کردند . دیوان عرفی نخستین بار در سال 1308 هجری قمری در بمبئی چاپ شده . در ایران هم به کوشش غلامحسین جواهری توسط چاپخانه محمد علی علمی چاپ شده . اما تصحیح انتقادی دیوان عرفی شیرازی به کوشش پرفسور محمد ولی الحق انصاری در سال 1378 در انتشارات دانشگاه تهران چاپ شده است.
این غزل در چاپ پرفسور انصاری با متن درج شده در این سایت تفاوت هایی دارد که به آن اشاره می کنم :
بیت اول ، مصراع دوم به جای به شکوه او ، به شکوه شود آمده است.
بیت دوم ، مصراع دوم به جای گاهی به حال دل ، گاهی به حال گویی دل آمده است .
بیت سوم ، مصراع دوم به جای شکوه ، شُکر آمده است .
بیت هفتم ، در مصراع اول به جای بدان ، به دل آمده است .
امیدوارم این موارد را اصلاح کنید .

 

امیر ملکیان در ‫۷ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۳۷ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱:

با سلام . ای کاش پدید آورندگان این سایت بسیار خوب چاپ هایی که از آن استفاده کرده اند را معرفی می کردند . دیوان عرفی نخستین بار در سال 1308 هجری قمری در بمبئی چاپ شده . در ایران هم به کوشش غلامحسین جواهری توسط چاپخانه محمد علی علمی چاپ شده . اما تصحیح انتقادی دیوان عرفی شیرازی به کوشش پرفسور محمد ولی الحق انصاری در سال 1378 در انتشارات دانشگاه تهران چاپ شده است.
این غرل در چاپ پرفسور انصاری با متن درج شده در این سایت تفاوت هایی دارد که به آن اشاره می کنم :
بیت اول ، مصراع دوم به جای به شکوه او ، به شکوه شود آمده است.
بیت دوم ، مصراع دوم به جای گاهی به حال دل ، گاهی به حال گویی دل آمده است .
بیت سوم ، مصراع دوم به جای شکوه ، شُکر آمده است .
بیت هفتم ، در مصراع اول به جای بدان ، به دل آمده است .
امیدوارم این موارد را اصلاح کنید .

 

محمدعلی در ‫۷ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲:

حذف بیت سوم می تواند شرح حدیث زیز باشد

با شرح حدیث کنز مخفی به توضیح مفاتیح غیب می‌پردازیم: «کنت کنزاً مخفیاً فاحببت أن أعرف فخلقت الخلق لکی أعرف»[1] من گنجی پنهان بودم، دوست داشتم که شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم.

در یک نگاه سطحی به این نکات دست می‌یابیم:
الف‌ـ حق تعالی گنجی پنهان بود.
ب‌ـ می خواست پنهان نباشد.
ج‌ـ خلق را بدین منظور آفرید.
دـ از آن‌جا که نقض غرض بر حق تعالی محال است، پس از پنهانی درآمد.
گنج نهان از نگاه عرفان
«کنت»
ضمیر متکلم در کنت (ت)، اشاره به اولین تعین ذات حق تعالی دارد که عبارت است از ظهور ذات برای ذات و حضور و شهود ذات برای ذات. توجه داریم که این اولین، اولین زمانی نیست که بتوان پیش از آن زمانی را یافت که این حضور و شهود ذات، برای ذات موجود نباشد.
«کنز خفی»
همان‌گونه که در عبارت پس از کنت قرار گرفته است، در هستی نیز چنین است و متأخر از ادراک ذات است. پس حضور و شهود ذات برای ذات، گنج پنهانی که مقام احدیت است و کمالات ذاتی و صفاتی و اسمایی او در آن مقام از یک‌دیگر متمایز نیست، بلکه تمایز آن‌ها در مقام واحدیت است. چنان‌که گفته شد.
«فاحببت أن أعرف»
پس از تجلی علمی ذات برای ذات، تجلی حبی قرار گرفته است که ناشی از ادراک ذات است. عرفا از این تجلی حبی به حب به ذات و حب معروفیت اسماء صفات تعبیر کرده‌اند.
این تجلی که دومین تجلی ذات حق تعالی است، نتیجه و از لوازم تجلی علمی وی یعنی تجلی اول است.
«فخلقت الخلق لکی أعرف»
تجلی حبی که همان حب به ذات است، (چنان‌که تجلی علمی، همان علم به ذات بود) سبب ظهور اسماء و صفات به‌طور تفضیلی در مقام واحدیت می‌شود و در نتیجه ذات حق تعالی، خود را در ملابس اسماء و صفات و صور آن‌ها یعنی اعیان ثابته مشاهده می‌کند.
پس نخست حضور ذات برای ذات که تجلی علمی است، آن‌گاه حب به معروفیت ذات یا مشاهده ذات در کثرت اسمایی و صفاتی و بالاخره مشاهده ذات در کثرات اسماء و صفات.
«کنت کنزاً مخفیاً»
اشاره به ذات عاری از ملابس دارد. فاحببت ان اعرف، اشاره به ذات در مقام تجلی در احدیت دارد. فخلقت الخلق لکی اعرف، اشاره به ظهور و تجلی حق در مظاهر و اعیان خلق دارد. «کنت» اشاره به اول تعین ذات دارد. این تعین تجلی ذات برای ذات است که مقام علم ذات به ذات و سبب تعین ذات به کمالات ذاتی است.« کنز مخفی» که مقام احدیت ذات و صفات است و کمالات اسمایی و افعالی از یک‌دیگر تمایز ندارند، بلکه متحد بالذاتند و از انحای تکثّر اعم از علمی و نسبی مبرّا می‌باشند، این مقام مرتبه مفاتیح غیب است.»
آیا در هر عصری انسان کاملی هست که جلوه ای از تمامی صفات الهی باشد که می بایست او را بشناسیم و دلیل سانسور بیت سوم شعر دور نگه داشتن ما از این حقیقت بزرگ و منتظر نگه داشتن برای ظهور منجی از عالم بالا و ...باشد؟

 

صباح عندلیب در ‫۷ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۳۹:

ودر جاءی بیت دوم :
ورنه می وچنگ وصورت خوب وسماع
برخاص حلال گشت وبرعام حرام

 

۱
۲۹۷۹
۲۹۸۰
۲۹۸۱
۲۹۸۲
۲۹۸۳
۵۰۶۶
sunny dark_mode