سپیدار در ۷ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲:
تو هستی که زخمه بر تار وجود ما میزنی و از این زخمه زدن ناله و زاری ما به گردون میرسد
انتظار در ۷ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۵ - قصهٔ هاروت و ماروت و دلیری ایشان بر امتحانات حق تعالی:
به نام خدواند جان آفرین
حکیم سخن در زبان آفرین
چند نکته مهم
اولا مولوی فارغ از این که شیعه بوده یا سنی ، به طور قطع ویقین و به ضرس قاطع ارادت فراوانی به اهل بیت علیهم السلام داشته
که در جای جای آثارش پیداست ، به عنوان مثال :
از علی آموز اخلاص عمل
شیر حق را دان مطهر از دغل
در غزا بر پهلوانی دست یافت
زود شمشیری بر آورد و شتافت
او خدو انداخت در روی علی
افتخار هر نبی و هر ولی
آن خدو زد بر رخی که روی ماه
سجده آرد پیش او در سجدهگاه
در زمان انداخت شمشیر آن علی
کرد او اندر غزااش کاهلی
گشت حیران آن مبارز زین عمل
وز نمودن عفو و رحمت بیمحل
گفت بر من تیغ تیز افراشتی
از چه افکندی مرا بگذاشتی
آن چه دیدی بهتر از پیکار من
تا شدی تو سست در اشکار من
آن چه دیدی که چنین خشمت نشست
تا چنان برقی نمود و باز جست
آن چه دیدی که مرا زان عکس دید
در دل و جان شعلهای آمد پدید
آن چه دیدی برتر از کون و مکان
که به از جان بود و بخشیدیم جان
در شجاعت شیر ربانیستی
در مروت خود کی داند کیستی
در مروت ابر موسیی بتیه
کآمد از وی خوان و نان بیشبیه
ای علی که جمله عقل و دیدهای
شمهای واگو از آنچ دیدهای
تیغ حلمت جان ما را چاک کرد
آب علمت خاک ما را پاک کرد
بازگو دانم که این اسرار هوست
زانک بی شمشیر کشتن کار اوست
ثانیا : حتی اگر ، شعر مولوی رو به روایت نیکلسون به این صورت بخوانیم ،
کورکورانه مرو در کربلا
تا میافتی چون حسین اندر بلا
هیچ گونه اهانتی به ساحت مقدس حضرت اباعبدلله نشده ، و به تفسیرساده، روشن و صریح این بیت رو به صورت زیر می تونیم بیان کنیم :
اگر راهی کربلا هستی این راه رو کورکورانه و بدون آگاهی و بصیرت ویا به اغراض مادی طی نکن چرا که کربلا ، دشت بلاست و هرکه در این راه قدم نهد همچون حسین علیه السلام در بلا خواهد افتاد ، اگر بخواهیم ، این بیت را با صدر این شعر یعنی ماجرای هاروت و ماروت هم ربط دهیم ، با مطالعه آیات و روایات در می یابیم که با آن قضیه هم بی ارتباط نیست ،
و به اختصار می توان گفت که هاروت و ماروت هم که مطابق آیات قرآن دو فرشته بودند که به امر حق به زمین فرستاده شدند تا به مردم ابطال سحر را بیاموزند ، اگر کورکورانه عمل می کردند، می توانستد به جای آموزش شیوه ابطال سحر ، جادوگری را دربین مردم رواج دهند ، و دچار معصیت و گناه شوند.
شما قضاوت کنید کسی که این چنین عاشقانه در مورد امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا سروده ، می تواند نسبت به ایشان بی ارادت باشد؟
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک روحان عاشق
پرندهتر ز مرغان هوایی
کجایید ای شهان آسمانی
بدانسته فلک را درگشایی
کجایید ای ز جان و جا رهیده
کسی مر عقل را گوید کجایی
کجایید ای در زندان شکسته
بداده وام داران را رهایی
کجایید ای در مخزن گشاده
کجایید ای نوای بینوایی
در آن بحرید کاین عالم کف او است
زمانی بیش دارید آشنایی
کف دریاست صورتهای عالم
ز کف بگذر اگر اهل صفایی
دلم کف کرد کاین نقش سخن شد
بهل نقش و به دل رو گر ز مایی
برآ ای شمس تبریزی ز مشرق
که اصل اصل اصل هر ضیایی
محمود طیب در ۷ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۲۸ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:
پاره ی نخست بیت ششم اینجور درسته:
ز لبت نبات خیزد ، چو به خنده لب گشایی...
اینجور درسته چون شکستگی وزن هم داره.
احتمالا اشتباه نسخه نویسان بوده در طول تاریخ.
انتظار در ۷ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۴:
قل تعالوا آیتیست از جذب حق
ما به جذبه حق تعالی می رویم
وزن مصراع اول درست نیست و یک هجا اضافه داره
به نظرم به صورت
قل تعالوا آیتی از جذب حق
ما به جذبه حق تعالی می رویم
درست تر باشه
با سپاس فراوان از مسئولان محترم سایت وزین گنجور
محمدنجار در ۷ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۲۶ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او:
سلام و خسته نباشید.
ره به وحدت نیافتن تا کی
ننگ تثلیت بر یکی تا چند؟
تثلیث اشتباه تایپی داره
انتظار در ۷ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۶:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۰ - دیدن خواجه غلام خود را سپید و ناشناختن کی اوست و گفتن کی غلام مرا تو کشتهای خونت گرفت و خدا ترا به دست من انداخت:
بنده هم با محمدرضای عزیز کاملا موافقم
ضمن سپاس فراوان از مسئولان محترم گنجور
شعر و ادب موجب صفای دل و جان آدمی است و سایت گنجور این بستر رو به خوبی فراهم می کنه .
اصولا این جا جای بحث وجدل سیاسی نیست .
لطفا حداقل بذارید مردم ، اینجا با یک فراغ بال و آرامش و بدون هیچ دغدغه ای دل و جان خودشون رو با قند پارسی جلا بدن .
آقای شاهوی محترم اطلاع رسانی و ارجاع دادن به منابع معتبر و مفید و موثر خوبه .
ولی اینجا جای عقده گشایی ، جو سازی ، تهمت پراکنی و سیاسی بازی نیست .
لطفا فضای معطر شعر و ادب پارسی رو به گند نکشید .
با سپاس فراوان و آرزوی کامیابی روز افزون برای همه دوستان
دوستدارپارسی در ۷ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۵:۰۲ دربارهٔ سعدالدین وراوینی » مرزباننامه » باب اول » بخش ۱ - در تعریف کتاب و ذکر واضع و بیان اسباب وضع مرزباننامه:
سطر سوم - لطفأ مهترین را جای مهمترین بگذارید.
کمال داودوند در ۷ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۴:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۴:
در این جا در مصرع سوم دی به معنی ماه اول زمستان و سرمای زمستان است
جمع این رباعی از 8159
بهرام در ۷ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۳:۰۶ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۷ - جواب:
«تفکّروا فی آلاء الله و لا تفکّروا فی الله فإنّکم لن تقدروا قدرَهُ و إذا بلغَ الکلام إلی الله فَامسَکُوا»
بیگانه در ۷ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۲:
به خواب نیز نمیبینمش چه جای وصال...
اگر دلم نشدی پایبند طره او
کی اش قرار در این تیره خاکدان بودی...
۷ در ۷ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴:
هر عارف بالله که در گور خوابانده شد بر رهروان و سالکان او واجب است تا جایی که ممکن است و جا دارد شراب روحانی به اندازه کافی کمینه به میزان 20 لیتر و بیشینه تا سقف 200 لیتر به همراه لیوان یک بار مصرف که برای محیط زیست زیان ندارد برای روز مبادا با او به زیر خاک کنند کسی چه میداند شاید در بهشت هم شراب روحانی پیدا نشود که ورع به خانه خمار درنمی گنجد.
نادر.. در ۷ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۳۹ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱ - مکتب حافظ:
مشک آنست که ببوید
نه آنکه عطار بگوید..
رضا در ۷ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲:
آن که رُخسار تو را رنگِ گل و نسرین داد
صبر و آرام تواند به من مسکین داد
این غزل به استنادِ بیت پایانی درمدح "خواجه قوام الدین محمد صاحب عیار" از وزیران سلسله ی آل مظفّر و خدمتگزاران شاه شجاع در قرن هشتم هجری قمری بود. وی علاوه بر درایت در امر وزارت، مردی جنگجو و امیری دلیر بود و در اغلب جنگ های شاه شجاع به عنوان سردار قشون شرکت داشت و عامل اغلب پیروزیهای پادشاه در مقابل مخالفینش بود.
خواجه قوامالدین یکی از ممدوحین حافظ است. چه در قصائد و چه ضمن غزل، بارها به مدح این امیر پرداخته است و حتی پس از قتل وی نیزبه نیکی از او یاد کردهاست.
دردوران شاه شجاع روز به روز بر تقرّب و قدرت خواجه قوامالدین نزد وی افزوده می شد تا این که نزدیکان شاه باسخن چینی های مکرّر، درذهن شاه شجاع تشویش وتردید انداختند. سرانجام شاه شجاع ، وزیر مقتدر و مربی و پشتیبان خود را به زندان افکند و اموالش را ضبط و خود او را در سال 764 هجری قمری، بعد از عذاب و شکنجه ی بسیار کشت و جسدش را پارهپاره نموده و هر پاره ای را به ولایتی فرستاد....
معنی بیت: آنکه (خداوند)تورا توانست اینگونه زیبا به رنگ وبوی گل ِسرخ وگل نسرین بیافریند، بی تردید هم او باهمان خلّاقیت واقتدار خواهد توانست به منِ عاشق ودلداده نیز صبر وشکیبایی وتوان تحمّلِ غم تورا اعطا کند.
می خواست گل که دَم زنداز رنگ وبوی دوست
ازغیرتِ صبانفسش دردهان گرفت.
وانکه گیسوی تو را رسم تطاول آموخت
هم توانَد کرَمش دادِ من غمگین داد
تطاول: گردنکشی، تعدّی ودرازدستی. درادبیّات عاشقانه یکی ازویژگی های زلف معشوق، تطاول به معنای غارت قلبهای عشّاق و ربودنِ دلها وبه بندکشیدن آنهاست.
معنی بیت درادامه ی بیت قبلی: وآن کسی که (خداوند) به زلف تواینگونه نبوغ واستعداد در دلکشی ومهارت در دلرّبایی بخشیده، باهمان ذوق وباهمان کرم وبزرگواری خویش، خواهد توانست به دادِ منِ غمگین نیزبرسد. اودادسِتان بزرگیست ودادِ مظلومان عشق رامشتاقانه می ستاند.
عدل سلطان گرنپرسدحال مظلومان عشق
گوشه گیران را زآسایش طمع باید بُرید.
من همان روز زفرهاد طمع ببریدم
که عنان ِدل شیدا به لبِ شیرین داد
طمع ببریدم: دست ازاوکشیدم، یقین کردم ودانستم که ازدست رفتنیست.
معنی بیت: آن روز که دیدم "فرهاد"عاشق شده وبااین عطش دل به نوش لبِ شیرین سپرده است، یقین کردم که فرهاد گرفتار شده ودرطریقی خطرناک گام گذاشته است. دانستم که اوعلاوه بردل، جان خویش رانیزبراین عشق خواهد سپرد.
یارب اندر دلِ آن خسرو شیرین انداز
که به رحمت گذری برسرفرهاد کند.
گنج زَر گرنبود کُنج ِقناعت باقیست
آن که آن داد به شاهان به گدایان این داد
بعضی به جای "کُنج قناعت" گنج قناعت راجایگزین کرده اند گرچه درمعنا تفاوت چندانی ایجاد نمی شود وکُنج قناعت نیز ارزشش به این است که گنجی بی پایان دردل خود نهفته دارد لیکن بنظرمی رسد دراینجا حافظ قصد داشته "گنج زرباظاهری فریبنده وبارمعنایی مثبت" را دریک کفه ترازو و "کُنج قناعت با ظاهری ملالت بار وبارمعنایی منفی " را درکفه ی دیگر بگذاردتا به مخاطبین،نشان دهد که ارزش آنها برابرهستند.
حافظ بدان سبب ازکُنج قناعت استفاده کرده تادرذهن مخاطب سئوال ایجاد شود وذهن را به پیداکردنِ پاسخ وادارد وباپرداختن به کاوش، به گنج عظیمی که درکُنج قناعت است دست یابد وآن رااستخراج کند. ضمن آنکه حافظ پیش ازاین یا بعدازاین غزل نیز "قناعت" رابه کُنج تشبیه کرده است.
هرآنکه کُنج قناعت به گنج دنیا داد
فروخت یوسف مصری به کمترین ثمنی
معنی بیت: اگرازگنج وثروت بی نصیب هستم گِله ای نیست چراکه گوشه ی قناعت همیشه به رایگان دردسترس ماست دراین کُنج گنجی بهتراززَر دراختیارما هست،گنجی که بی پایان است و عزّت ونفس واعتمادمی آفریند. آن کس (خداوند) که گنج و ثروت رابه پادشاهان عطا فرموده، گدایان رانیزبی نصیب نکرده وگنجی عظیم درکُنج قناعت گذاشته وبه آنها بخشیده است.
مرو به خانه ی ارباب بی مروّت دهر
که گنج عافیتت درسرای خویشتن است.
خوش عروسیست جهان از رهِ صورت لیکن
هر که پیوست بدو عمر خودش کاوین داد
کاوین: کابین که مِهر زنان باشد و آن مبلغی است که در وقت نکاح کردن مقرّر کنند.
"عمرخودش کاوین داد" بعضی معتقدند که دراصل "عمرخوشش" بوده است. "عمرخوشش" حافظانه تراست شاید ازخطای خطاطان به اشتباه (خودش) ثبت شده است.
معنی بیت:ظاهروصورتِ جهان، بسیارفریبنده ووسوسه انگیزاست. مثال عروسیست که به واسطه ی آرایش وزیور وزینت،خیلی زیبا وچشم نوازبنظرمی رسد امّا درباطن عجوزه ای مکّار وبی وفاست. هرکه دل به چنین عروسی بسپارد عمرگرانبار خویش رامی بازد. مهریه ی این عروس عمرباارزش است که بایدبه این عجوزه بپردازی!
مجودرستی عهد ازجهانِ سُست نهاد
که این عجوزه عروس هزارداماداست
بعد ازاین دست من و دامنِ سرو و لب جوی
خاصه اکنون که صبا مژده فروردین داد
دست به دامن کسی یاچیزی شدن یعنی ازاواستمداد خواستن، طلبِ نیاز وخواسته
حافظِ عاشق پیشه،عاشق سروقدی شده که دسترسی بدان به سهولت میسّرنمی شود ناگزیردست به دامنِ سروِ لبِ جویباران شده تامگر بدینوسیله دلِ خون شده راتسلّی بخشد! صبا نیزبابشارتی که ازآمدن بهارمی دهدانگیزه ی حافظ راتقویت می کند.
معنی بیت: ازاین به بعد کنار سرو ولبِ جویباران به عیش وعشرت خواهم پرداخت به ویژه آنکه بادصبا بشارت بهار وفروردین می دهد ومردم رابه عیش ونوش دعوت می کند.
بعدازاین دست من ودامنِ آن سروبلند
که به بالای چَمان ازبُن وبیخم برکَند.
در کفِ غصّه ی دوران دلِ حافظ خون شد
ازفراق رُخت ای خواجه قوام الدّین داد
دل حافظ درنبودِ تو ای خواجه قوام الدّین، ازرویدادهای غم انگیز زندگی خون شد! وقتی بودی همه چیز به خوبی وخوشی بود ازوقتی که نیستی خوبی وخوشی ازاینجارخت بربسته وجای خودرابه اندوه وغصّه سپرده است.
رودبه خواب دوچشم ازخیال توهیهات!
بودصبوردل اندرفراق توحاشاک!
زینب در ۷ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۰۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱ - مکتب حافظ:
معمولا وقتی حافظ باز میکنم دقیقا یه غزلی میاد که وصف حالمه..میفهمم چی میخواد بهم بگه.. بعدم از این موضوع خوشحال میشم و میرم پی کارم!
ایندفه اما هرچی حافظ باز کردم اونچیزی که من بفهمم نگفت! هی بستم و نیتمو تغییر دادم و حرفمو به یه شیوه ی دیگه گفتم و باز اثر نکرد! نمیخواست جواب بده
شاید بیست بار حافظ باز کردم و بیستا غزل خوندم اما یکیشو نفهمیدم ربطش به نیتم چیه! حافظو کنار گذاشتم و گفتم دست به دامن شهریار میشم! مدت ها بود سراغ کتابش نرفته بودم وقتی برش داشتم یه لحظه به خودم گفتم داری شهریارو با حافظ در میندازی؟! با لبخند و با همون نیت قبلی کتابشو باز کردم
دیدم اسم غزل هست مکتب حافظ!
شهریار اینچنین جوابمو داد...
محمد نظری ندوشن در ۷ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۴۴ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۲ - در مرثیهٔ امیرزادهٔ فردوس و ساده فاطمهسلطان صبیهٔ امیر دیوان طاب ثراه:
در مصراع نخست بیت ششم واژه «روشن» به اشتباه «روش» تایپ شده است. لطفا اصلاح بفرمائید.
بیگانه در ۷ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱:
این شرح بینهایت کز زلف یار گفتند
حرفیست از هزاران کاندر عبارت آمد...
حمید در ۷ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۲۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۹:
در بیت اول می تونیم همیزد را جدا بنویسیم یعنی به این شکل «همی زد»
safa در ۷ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۱۸ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵ - چه میکشم:
اشعار عاشقانه شهریار واقعا عالیه. با تشکر از دست اندکاران وبسایت خوب گنجور
دکتر محمد ادیب نیا در ۷ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴:
عارف بالله مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی در رابطه با بیت دوم این غزل می فرمایند که: منظور خواجه این است که سه ماه رجب و شعبان و رمضان را بندگی کن و از شراب روحانی بخور و نه ماه دیگر را به مشاهده جمال خدا بنشین .
آری منظور ماه های رجب و شعبان و رمضان است که باید از می عرفان و عشق الهی مست شد.
البته خیلی مانده که به عمق اشعار حافظ پی ببریم همانطور که خیلی مانده به معنای عمیق و ابطان قرآن پی ببریم
حالا که یک پیر راهی یک عارفی یک جان به لب آمده ای مانند مرحوم دولابی ره این عمق را برایمان به تصویر کشیده پس بیاییم به خودمان لطفی کنیم و قدر بدانیم…
ماه عزیز رجب، ماه تخلیه از رذایل اخلاقی و ماه شریف شعبان ماه تحلیه «آراسته شدن» به فضایل انسانی و ماه مبارک رمضان، ماه تجلی حقتعالی در لابلای آیات قرآنی بوده و هست برای آنانکه که با کتابش انس دارند. پس میتوان آنرا نقشه راه نامید، لذا بزرگان سلوک طفلان راه را سفارش میکردند به توبه نصوح در ماه اول و صلوات کثیره در ماه دوم و تلاوت فراوان قرآن در سومین ماه، تا مستعد برای لیالی قدر شوند و اما شب قدر، شب لقاء حقتعالی در قلب پاک پاکان روزگار در همین سرای دنیاست که روز و شب به یکسال بلکه یک عمر انتظارش را به جان میکشیدهاند ...
مهدی کاظمی در ۷ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۷ - بقیهٔ قصهٔ مطرب و پیغام رسانیدن امیرالمؤمنین عُمَر -رضی الله عنه- به او آنچه هاتف آواز داد: