گنجور

حاشیه‌ها

نادر.. در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۴۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۲۵ - قصهٔ فرزندان عزیر علیه‌السلام کی از پدر احوال پدر می‌پرسیدند می‌گفت آری دیدمش می‌آید بعضی شناختندش بیهوش شدند بعضی نشناختند می‌گفتند خود مژده‌ای داد این بیهوش شدن چیست:

بله .. کاملا
توضیحات مختصری دادم که بازبینی خواهد شد و ..

 

نادر.. در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۲۵ - قصهٔ فرزندان عزیر علیه‌السلام کی از پدر احوال پدر می‌پرسیدند می‌گفت آری دیدمش می‌آید بعضی شناختندش بیهوش شدند بعضی نشناختند می‌گفتند خود مژده‌ای داد این بیهوش شدن چیست:

بله! همینطور است..
بسیار خلاصه بگویم: در علم ریاضی "انتگرال" به معنی شکل اولیه تابع است.. شکل منفک نشده که به نوعی، مجموع را تداعی میکند.. علامت آن هم یک S کشیده شده (به صورت عمودی) است حرف اول کلمه sum .. و همانطور که پیشتر گفتم انتگرال گیری به معنی رسیدن به شکل اولیه و جمع بندی شده اجزاء کنار هم و بی نهایت کوچک است ..
عملکرد معکوس انتگرال را "مشتق" می گویند..

 

علی قدیری گزی در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۰۶ - تزییف سخن هامان علیه اللعنة:

درود بر همه دوستان
گویا در ویرایش علی آبادی این دو بیت به ریخت دیگری آمده است :
نربان این جهان ما و منی است
عاقبت این نردبان افتادنی است
لاجرم هرکس که بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شکست
این درست نیست؟؟

 

روفیا در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۲۵ - قصهٔ فرزندان عزیر علیه‌السلام کی از پدر احوال پدر می‌پرسیدند می‌گفت آری دیدمش می‌آید بعضی شناختندش بیهوش شدند بعضی نشناختند می‌گفتند خود مژده‌ای داد این بیهوش شدن چیست:

انتگرال چیست نادر جان
آیا تشابه معنایی با Inegration « ایتلاف » دارد؟

 

روفیا در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹:

بنده پیر خراباتم که درویشان او
گنج را از بی نیازی خاک بر سر می کنند
تنها یک نکته ریز را خاطر نشان می شوم گرچه دوستان خردمند همگی به آن وقوف دارند.
بی نیازی و ثروت و پول سه مقوله متفاوتند.
پول و ملک را که شکر خدا همگی نیک می شناسیم!
ثروت پول بعلاوه سلامت بدن، سلامت نفس، امنیت، یاران موافق، یاران مخالف، آموزش، هوش و و و... است،
بی نیازی اما هیچ تناسبی با این دو مقوله ندارد، می توان پولدار و ثروتمند بود ولی بی نیاز نبود، می توان همچنان گدا و حریص پول و قدرت و شهرت بود، عکس آن هم ممکن است، می توان بی پول و بی ثروت بود ولی از یک غنای درونی و روحی برخوردار بود. قدرت حقیقی از آن چنین افرادیست، زبانشان دراز است چونان کسی که دست از جان بشوید هر چه در دل دارد بگوید!
خودشان هستند، نه ناگزیرند چیزی را بگویند و عملی را انجام دهند که بدان باور ندارند، نه ناچارند جهت رسیدن به برخی نیازها آنچه در دل دارند فرو خورند!
خوش به حالشان!
خوش به حال آزادگیشان!
خوش به حال یکرنگی شان!

 

دکتر مهرداد نصرتی در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » کیقباد » بخش ۲:

سلام.
یکی از بیت های بسیار قوی در این پاره از شاهنامه(و شاید حتی در سراسر آن) همین است که حکیم فرمود:
ز گرد سواران در آن پهن دشت
زمین شد شش و آسمان گشت هشت
1. طبق سنن ادبی فارسی و نیز آموزه های دینی(قرآن) هقت زمین و هفت آسمان وجود دارد. تصویرسازی فردوسی: از بس سواران در آن دشت پهن، گرد و خاک بر پا کردند، که یکی از لایه های زمین به اسمان رفت. لذا زمین شش لایه شد و آسمان هشت لایه.
2. موازنه میان گرد و پهن و دشت
3. طباق میان آسمان و زمین
4. سجع(یا قافیه درونی) در هشت و گشت.

 

ا. هاتفی اردکانی در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:

سلامی چو بوی خوش آشنایی
حضرت حافظ مصرع دوم بیت هشتم سعدی را با کمی تغییر به این صورت تضمین کرده: باشد که باز بینیم دیدار آشنا را(غزل 5 تصحیح علامه قزوینی -دکتر غنی)
اوحدی مراغی در غزل زیر, هم به استقبال شیخ بزرگ سعدی شیرازی رفته هم دو مصراع اول و دوم او را تضمین کرده:
پیر ریاضت ما, عشق تو بود جانا
گر تو شکیب داری، طاقت نماند ما را
پنهان اگر چه داری چون من هزار مونس
من جز تو کس ندارم پنهان و آشکارا
روزی حکایت ما ناگه به گفتن آید
پوشیده چند داریم این درد بی‌دوا را؟
تا کی خلی درین دل پیوسته خار هجران؟
مردم ز جورت، آخر مردم، نه سنگ خارا
آخر مرا ببینی در پای خویش مرده
کاول ندیده بودم پایان این بلا را
باد صبا ندارد پیش تو راه، ورنه
با نالهای خونین بفرستمی صبا را
چون اوحدی بنالد، گویی که: صبر می‌کن
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا

 

دکتر امین لو در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۴۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۴:

بیت یکم: ز پیش سواران چو ره برگرفت سوی خان بی‌بر به راهام تفت
به راهام صحیح نیست و براهام صحیح است.
-----------------------------------------------------

 

دکتر امین لو در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۳۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳:

بیت 19 : بدو گفت زود اندر آی ای سوار که خشنود باد ز تو شهریار
در مصرع دوم کلمه "باد} اصلاح شود باد صحیح است.
-------------------------------------------------
بیت 26 : بدید آنک کلنبک بدو داد شاه بخندید و بنهاد بر پیش گاه
کلمه کلنبک صحیح نیست و لنبک صحیح است.

 

بهداد فره‌وهر در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:

دکتر عبدالکریم سروش اینگونه نقل کرده اند:
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم

 

بشیر رحیمی در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۴۳ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۶۹:

حرف «و» را بعد از فعل «شیدیم»، حذف کنید لطفا.
چون ذره شدیم، در هوا می‌رقصیم

 

بشیر رحیمی در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۴۲ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۶۹:

حرف "و" را بعد از فعل "شدیم" حذف کنید.
چون ذره شدیم، در هوا می‌قصیم

 

بشیر رحیمی در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۲۲ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۸۵:

جدا نوشتن "ای" در مصراع سوم، معنا را به هم ریخته است. هم این اینکه آن را ممکن است اشتباها به فتح الف بخوانند؛
اَی، یعنی همان حرف خطاب. باید ی به ی آشنایی چسبیده باشد؛ زیرا معنای مصراع چهارم به مصراع سوم، وابسته است.
در عالم آشنائیی، بیگانه
تا بیگانه ز آشنا می‌دانی
می‌گوید: تا زمانی که بیگانه را از آشنا می‌شناسی، در واقع در عالم آشنایی، بیگانه هستی. در آنجا پای بیگانگی در میان نیست. بیت اول هم درآمدی است بر همین موضوع.

 

بیداد در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:

با درود فراوان به ادب دوستان و سخن شناسان گرامی جهت روشنگری ابیات مورد بحث بخصوص مصرع:
تیغ سزاست هرکه را درد, سخن نمیکند
در اینجا وظیفه خود میدانم کمال سپاس و امتنان خود به محضر شریف جناب آقای رضایی عرض کنم و از اینکه با متانت و کلام در خور ادبیات و شخصیت دوستان بیان فرمودند تا جاییکه اگر اختلاف سلیقه ای هم با بیان ایشان باشد شایسته مینماید که چنانکه در صاحب سخن میباشد کلامی را نوشت که البته نظر ایشان هم از علم و هم حلم بر دل مینشیند و صحت آن را جای شک نیست
اما در خصوص دوست عزیزمان جناب شهریار باید عرض کنم در تمام نوشتهای ایشان چنان عرض اندام نمودند که گویی حضرتشان کاتب وحی بوده اند و هر آنچه میگویند بلاشک صحیح بوده و دیگران حق نپذیرفتنش را ندارند تنها به یک مورد از ایرادی که از دوستان گرفتند که شما پستی را کپی کرده اید و اینجا پیست میکنید اشاره میکنم که تلویحا متذکر شدند شما حرفی از خودتان برای بیان ندارید و از دیگران تقلید میکنید خدمت جناب شهریار عرض میکنم جنابعالی هم همه منبع سخنتان جناب آهی بود و چیزی بیشتر از آن نگفتید در پاسخ به تاکید دوستان بابت معنی کردن شزح مصرع این پاسخ را دادید:
«هر که را (که) سخن (را) دردْ نمی‌کند، تیغ سزا است.»
که اگر شما متوجه شدید منظورتان چه بود انشالله که دیگران هم متوجه شده باشند
دراینجا تنها در نه تکمیل سخنان جناب رضایی که ایشان هر آنچه شرط بلاغ بود فرمودند که در معنی مصرع نظری خود را عرض میکنم باشد که مقبول طبع صاحب نظران افتد
تیغ سزاست هر که را درد, سخن نمیکند
سزاوار تیغ است هرآن کسی را که دردش به سخن نمیآید و درد او را به سخن گفتن وانمیدارد
یا به بیان امروزی تر سزاوار تیغ است کسی که بی عار است و درد دارد و بی تفاوت است و این درد هم در ابیات دیگر این غزل تشریح شده است نیاز به تکرار نیست
کسی که درد او ,وی را به سخن نیاورد حقیقتا مستحق تیغ است چه این درد,درد خود باشد چه درد دیگران

 

بشیر رحیمی در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۵۰ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۶۰:

احتمالا اشتباهی در ضبط مصراع اول شده باشد. ممکن است به این شکل بوده:
زد مرغ دلم پر به هوای اشرف

 

بشیر رحیمی در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۴۲ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۴۷:

کلمه‌ی خضر را در مصراع سوم، تصحیح بفرماید.

 

بشیر رحیمی در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۳۵ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۲۷:

وزن این رباعی، جای تأمل دارد. من تا به حال، هزاران رباعی از بیدل و مولانا و... خوانده‌ام اما چنین وزنی ندیده‌ام. اگرچه رباعی دارای اوازن گوناگونی است اما تا حالا ندیده‌ام که با هجای سبک شروع شده باشد.

 

بشیر رحیمی در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۳۴ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۲۸:

وزن این رباعی، یک هجا اضافه دارد. نمی‌کرد باید نکرد باشد. شاید در تایپ اشتباه شده.
در باز به روی دلم از ناز نکرد
هرچند که در می‌زدم، آواز نکرد
...

 

النینو در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۷:

واقعا نمیدونم این حس از کجا ب بعضیا القا میشه ک کسیکه طرفدار اقای چاوشیه، پس حتما اهنگای کلاسیک رو گوش نداده....یا حتی بدتر از اون، کسیکه اثار استاد شجریان یا ناظری رو گوش میده، فکر میکنه از همه عالم تره.....کارهای چاوشی در حوزه پاپ فوق العاده ست..لطفا با کلمات زشت و زننده، سعی نکنید سلیقه خودتونو اعمال کنید..بخدا شما با تحقیر طرفدارها یا نوع موسیقی یه خواننده محبوب بزرگ نمیشید....یه تعداد جوان بدلیل اینکه اقای چاوشی شعر کلاسیک رو اجرا کردن،ب این نوع شعر علاقه مند شدن...این که مایه خوشحالیه..مایه افتخاره...چرا بعضیا اینقدر خود بزرگ بینی دارن؟

 

میلاد پرنیانی در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۱ دربارهٔ حافظ » مثنوی (الا ای آهوی وحشی):

لطفاً در لیست خوانندگان، خوانندگان پاپ برون مرزی را هم بگنجانید. این شعر توسط آقای فرامرز اصلانی نیز با اجرایی بسیار زیبا و آرامبخش اجرا شده. ممنون

 

۱
۲۸۱۱
۲۸۱۲
۲۸۱۳
۲۸۱۴
۲۸۱۵
۵۰۴۸
sunny dark_mode