گنجور

حاشیه‌ها

روفیا در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶:

اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت
باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود
راست است، بخدا راست است...
تنها زمانی که اجزای وجود ما همه یک جا حضور دارند جزو ثانیه ها و لحظات حقیقی زیست انسانی مایند، باقی همه بی حاصلی و بی خبریست!
و بزرگترین خدمتی که دوست حقیقی به ما می کند این است که همه اجزاء و پاره های وجود ما را پذیراست!
غیر از این باشد دوست نیست!
دوست راستین نخست به ما اجازه می دهد پاره های نامقبول وجودمان را یکجا جمع کنیم و به یک خودشناسی حقیقی دست یابیم :
جمع باید کرد اجزا را به عشق...
تنها یک عشق بی قید و شرط چنین ظرفیتی در خود دارد، نمی گوید اگر اعتقاداتت چنین باشد، تمایلاتت چنان، رفتارت آن طور که من می گویم، گفتارت چنان که من می پسندم، از عشق من برخوردار خواهی شد، در غیر این صورت میخواهم سر به تنت نباشد!
انفاقا تنها چنین پذیرشی است که به آدمی اجازه رشد و کمال راستین را می دهد، چگونه می توان یک من دروغین را رشد داد، هر چه به این من دروغین بیفزاییم به او افزوده ایم نه به خودمان!

 

سرمد در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۱:

اندر معنای اب زده: لابد همگی اصطلاح اب و جارو کردن را شنیده اید. در قدیم رسم بود که صاحبان خانه ها و دکان ها برای نظافت محل(چون شهرداری و رفتگر وجود نداشت) هرکس مسئول نظافت جلوی خانه خود بود و جلوی خانه یا سرا را در کوچه می روفت یا می‌رُفت. یعنی جارو می کرد. اما قبل از جارو زدن برای آن که خاک بلند نشود(چون آن وقت ها کوچه و خیابان ها اسفالت و موزاییک نبود) اول اب می ریختند بعد جارو می زدند...یا می روفتند. بنا براین شیخ در سرا یعنی در خانه یا همان میخانه را که جایی مقدس و پاک و تمیز است رُفته بوده و اب پاشی کرده بوده و بر در سرا یعنی بیرون در روی سکو نشسته بوده و به پیر و جوان سلام می کرده یا جواب سلام می داده. آب زده یعنی اب پاشی شده.و در سرای مغان رفته بود و اب زده یعنی در خانه یا معبد یا میخانه مغان آب پاشی و جارو و رفت و روب شده بوده و خود پیر یا همان پیر مغان دم در بر سکوی کنار در نشسته و به پیر و جوان سلام می داد و چاق سلامتی می کرد.

 

khayatikamal@ در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۴۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۶۵:

بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 4891

 

مه رخ در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۰۸ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳:

به به :-)

 

سامان در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۲۳ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - بوی جوی مولیان آید همی:

به قول استاد کدکنی که در کتاب ِ موسیقی شعر از صورت‌گرایان روسی نقل می‌کند، در شعر بر خلاف نثر، این موسیقی‌ست که به معنا جهت می‌دهد و کار ِ شعر ِ چیزی جز به موسیقی رساندن زبان نیست. اگر فرضا این شعر با «بانگ ِ جوی مولیان» آغاز شده بود، کاملا موسیقی به هم می‌ریخت، شعر از آسمان به زمین می‌افتاد و احتمالا از همان قرن ِ چهارم جلوتر نمی‌آمد.

 

سپهر در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۷:

قابل توجه دوستان و اساتید:
جغرافیای حافظ از دین و مذهب فراتر هست با ذهن متعصب سعی به تفسیر نکنیم . حافظ شاعر قرن هفتم هجری بوده است لذا از فیزیک اتمی اطلاعی نداشته . همچنین اتم فلسفه نیست ، حس زبان نیست ، ظاهرا حافظ در مقاطعی مسلمان بوده و در مقاطعی مسلمان نیست

 

یزدان کرم افروز در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۰:

مصراع اول (هر چه آن خسرو کند، شیرین کند)، در ادبیات پارسی تبدیل به ضرب المثلی شده به این معنی که هر چه از دوست رسد نیکوست. گاهی هم در کنایه از پیروی و تقلید کورکورانه که به این شکل نیز خوانده می شود:
هر چه آن خسرو کند، شیرین بود!

 

مهناز ، س در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۰۷ دربارهٔ اوحدی » جام جم » بخش ۹۱ - در فایدهٔ جوع:

گرامی حسین ، 1
درست میفرمائید
نه بخور یعنی نخور . مثال جبریِ جالبی زدید که در ادبیات صدق می کند
می گوید روزداری کن و روز و شب شکم خود را از غذا انبار نکن
نه چندان بخور کز دهانت برآید
مانا باشی

 

مهناز ، س در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹:

در تائید حاشیه ی روفیا بانو ، اضافه می کنم که نحوه ی خوانش و لحن خواننده ی غزل در بسیاری جاها معنای ابیات را از مفهوم اصلی دور کرده . و احتیاج به باز خوانی درست دارد

 

نون .شین در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۲۶ دربارهٔ اوحدی » جام جم » بخش ۹۱ - در فایدهٔ جوع:

برادر بزرگوار م خدا انسان را آفرید و انسان توجیه را ... مخاطبِ{ نه “مخور” روز } خبر از حالِ شخص روزه دار و ممسک می دهد... که طرف تنبیه است...
و به هر روی یک اشتباه چاپی و یا تایپی و نوشتاری نیاز به بهره بردن از معادلات جبر ندارد ...سپاس از محبت و مشارکت و نظر شما... زاویهء دید شما هم لطیف است(حق یارتان)

 

روفیا در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹:

ضمن سپاس گزاری و قدرشناسی از گردآوری مجموعه ارزشمند گنجور نتوانستم از نحوه خوانش این غزل خرده نگیرم!
خوانش درست همانگونه که می دانید نمی تواند تنها خوانش درست واژگان باشد، بلکه هنگامی که ما اصوات و الحان را می شنویم معنای ویژه ای دریافت می کنیم، و باید بگویم از ناهماهنگی لحن خوانش این غزل بی نقص با معنای درست آن شگفت زده شدم ! هر چند کیفیت صدا خوب و «رنگ» صدا زیبا بود.
در ضمن آن روشی که برای خوانش در کانال گنجور ارایه دادید سخت و دست و پا گیر است.

 

خرم روزگار در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷:

بابک جان چندم،
هرگه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
اکسیر عشق در مسم آمیخت زر شدم

 

nabavar در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۴:

بابک چندم گرامی
بنده لُر نیستم ولی مانند شما دوست عزیز هم ادیب نیستم ، شاید نوشته ی من به نظر لُری آمده ، حاشیه ی شما را بسیار پسندیدم .
با ارادت
ماندگار باشید

 

بابک چندم در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷:

خرم روزگار جان،
از کی نسایم ملکوتی وزیدن گرفت که شما چرخش صد و هشتادی زدی ؟ به هر حال چه نیکو...

 

بابک چندم در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۵:

فرخ جان،
"مُمکندی"...
در حد توان برایت شبه لری نوشتم، شاید که کیفور شوی...

 

بابک چندم در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۴۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۴:

فرخ جان،
مطمئنم که نثر شیوای آقا حسین-1 دلچسب تر است، اما محتوای هر دو بیان یکی است....

 

روفیا در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹:

یا شاید بهتر باشد بگوییم جلوه های گوناگون هستی امواج آن دریا هستند، امواج دریا بدون دریا هیچ نیستند، هر چند موج برای خود چیستی دارد ولی هستی اش را از دریا دارد!

 

خرم روزگار در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۵۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷:

@, فرخ ، ،
روزگارم پریشان بود. اکسیر مهر در جانم آمیخت خرم روزگار شدم.
دو دیگر خیرخواهانه شمارا به خواندن ، پرسیدن ، آموختن و پرهیز از نوشتن سفارش میکنم،.
سدیگر خواجه شیراز می فرماید:
تازیان را غم احوال گرانباران نیست
پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم.
و تندرست و شادکام بوید.

 

فرخ مردان در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۴۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲:

@مهناز س:
ممنون از توضیحتون. ابنهم در توضیح مطلب جالبه:
[لغت‌نامه دهخدا ذیل مورچانه:]
مورچانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) موریانه . زنگار آهن و فولاد. (ناظم الاطباء). موریانه است و آن زنگاری باشد که در آهن و فولاد به هم می رسد. (برهان ). زنگاری که در ذات آهن دررود و به صیقل دور و کم نشود. از مور به معنی معروف و چانه حرف نسبت ، مفید معنی تشبیه به معنی زنگ آهن . (از غیاث ) (از آنندراج ). و رجوع به موریانه و مورانه شود.

 

فرخ مردان در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۱:

@مریم
درسته. اگر به یارِ من نمیگی این پیغام رو،بهتره بری پیِ کارت!

 

۱
۲۸۱۰
۲۸۱۱
۲۸۱۲
۲۸۱۳
۲۸۱۴
۵۰۴۳
sunny dark_mode