اشکم ولی به پای عزیزان چکیدهام
خارم ولی به سایهٔ گل آرمیدهام
با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق
همچون بنفشه سر به گریبان کشیدهام
چون خاک در هوای تو از پا فتادهام
چون اشک در قفای تو با سر دویدهام
من جلوهٔ شباب ندیدم به عمر خویش
از دیگران حدیث جوانی شنیدهام
از جام عافیت می نابی نخوردهام
وز شاخ آرزو گل عیشی نچیدهام
موی سپید را فلکم رایگان نداد
این رشته را به نقد جوانی خریدهام
ای سرو پای بسته به آزادگی مناز
آزاده من که از همه عالم بریدهام
گر میگریزم از نظر مردمان رهی
عیبم مکن که آهوی مردم ندیدهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر از احساسات عمیق خود سخن میگوید. او با وجود درد و رنج، به عشق و زیباییهای زندگی امید دارد. او احساس میکند که در سایهی عشق، حتی با وجود زخمها و اشکها، آرامش یافته است. شاعر به یاد عشق نخستین خود، در کنج دل گریان نشسته و گرچه از جوانی دیگران حکایت میشنود، خودش هرگز این دوران را تجربه نکرده است. او به ناکامیها و ناپایداری زمانه نیز اشاره دارد و بیان میکند که عمرش را صرف تجارب گرانبها کرده، بیآنکه از لذتهای زندگی بهرهمند شود. در پایان، او به آزادی و پرهیز از قضاوت مردمان اشاره میکند و میگوید که از نظر آنها دوری میجوید، زیرا به تعبیری، همچون آهویی است که در گم است.
هوش مصنوعی: غم و اشک من برای کسانی است که دوستشان دارم، و اگرچه با مشکلات و سختیها روبرو هستم، ولی در کنار زیباییها و آرامشها میتوانم استراحت کنم.
هوش مصنوعی: با یادآوری عطر و رنگ تو، ای بهار نو عشق، مانند بنفشهای هستم که سرم را به درون چادر پنهان کردهام.
هوش مصنوعی: من چون خاکی که در هوای تو به زمین افتاده، به تو ارادت دارم و مثل اشکی که به دنبال تو میدود، به دنبالت حرکت میکنم.
هوش مصنوعی: به عمر خودم هرگز زیبایی جوانی را ندیدهام، اما از دیگران داستانهای جوانی را شنیدهام.
هوش مصنوعی: من در زندگی از لذتهای خوشبختی بهرهای نبردهام و هیچjoy و شادیای که از آرزوهایم بیفتم، تجربه نکردهام.
هوش مصنوعی: رنگ موی سفید را به سادگی به من ندادهاند؛ من این رشته زندگی را با تمام جوانیام خریدهام.
هوش مصنوعی: ای سرو، تو که به بند و تنگنا دچار هستی، با من آزاد بحث نکن. من انسانی آزاد هستم که از همه دلبستگیهای دنیایی قطع ارتباط کردهام.
هوش مصنوعی: اگر از چشم مردم دور میشوم، عیب من را نگیر؛ زیرا من مثل آهویی هستم که هرگز انسان را ندیدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شاها بدیدهای که دلم را خدای داد
در دیدهٔ تو معنی نیکو بدیدهام
چون کردگار ذات شریفت بیافرید
گفت ای کسی که بر دو جهانت گزیدهام
راضی بدان نیم که به غیری نگه کنی
[...]
از گلستان وصل نسیمی شنیدهام
دامن گرفته بر اثر آن دویدهام
بیبدرقه به کوی وصالش گذشتهام
بیواسطه به حضرت خاصش رسیدهام
اینجا گذاشته پر و بالی که داشته
[...]
از بس که روز و شب غم بر غم کشیدهام
شادی فکندهام غم بر غم گزیدهام
شادی به روی غم که غمم غمگسار گشت
کم غم چو روی شادی عالم بدیدهام
گر نیز شادی است درین آشیان غم
[...]
من هر چه دیدهام ز دل و دیده دیدهام
گاهی ز دل بود گله، گاهی ز دیدهام
من هر چه دیدهام ز دل و دیدهام کنون
از دل ندیدهام همه از دیده دیدهام
آه دهن دریده مرا فاش کرد راز
[...]
من ترک زهد کرده و رندی گزیدهام
خاشاک راه داده و گوهر خریدهام
تا کردهام ز منزل هستی سفر گزین
نارفته نیمگام به مقصد رسیدهام
نقش جمال دوست که خورشید عکس اوست
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.