گنجور

حاشیه‌ها

رضا در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۱۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴ - آمرزش خواستن:

هدایت را ز من پروا ز مستان
چو اول دادی آخر باز مستان

 

محسن خادمی در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۹۸ - توزیع کردن پای‌مرد در جملهٔ شهر تبریز و جمع شدن اندک چیز و رفتن آن غریب به تربت محتسب به زیارت و این قصه را بر سر گور او گفتن به طریق نوحه الی آخره:

توضیحی دربارۀ کامنت فوق "این مصرع باید اصلاح شود وگرنه..."
با مراجعه به نسخه های متعدد دریافتم که صورت صحیح مصرع فوق همان است که در بالا درج شده است. فقط باید مصرع مذکور به صورت "استفهام انکاری" خوانده شوند تا موجب کژفهمی نگردد:
با ملایک گفت یزدان آن زمان
که نبوت را نمی‌زیبد فلان؟

 

محسن ، ۲ در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۸:

کمال داودوند
اگر نمی دانی بپرس ، ولی نشانی اشتباه نده
خَست ، از ریشه ی خَستن به مانای مجروح کردن ، آزردن یا زخمی کردن است.

 

مسعود در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳۱:

فکر میکنم در این بیت:
تا که بسوزد این جهان چند بسوزد این دلم
بسوزد اول بایستی نسوزد باشد:
تا که نسوزد این جهان چند بسوزد این دلم

 

حسین،۱ در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۴۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۴:

کامبیز جان
میشود بر آنم را به معنای {منتظر هستم } دانست
زنده باشی

 

Kambiz در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۲۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۴:

ببخشید من یک سوأل داشتم 0 وقتی سیاوش برای بار سوم به شبستان میره و سودابه در ضمن خواهش میگه : "همی روز روشن نبینم ز درد برآنم که خورشید شد لاجورد" ، معنی مصرع دوم این بیت چیه؟
اینجا "برآنم که" یعنی چی؟ ممنونم0

 

محسن حیدرزاده جزی در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۵:۵۵ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۴:

در بیت ماقبل آخر :
روزگار خوش عنانی خوش که چون سیل بهار ....

 

محسن حیدرزاده جزی در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۵:۵۲ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۴:

ببخشید شکل درست این گونه است :
زلف پندارد مرا خاطر پریشان کرد و رفت

 

محسن حیدرزاده جزی در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۵:۵۰ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۴:

مصرع دوم بیت دوم باید به این شکل اصلاح شود :
هرکه پندارد مرا خاطر پریشان کرد

 

هادی مختاری در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۴:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۸:

پدر من از اون آدمهای قدیمی صاف و صادق و درستکار و کم حرف است که دارای لیسانس ادبیات زمان دکتر صورتگر مثلا، سالهای دهه سی تا دهه هزار و سیصد و چهل حدوداٌ و از همون سالها هم به مدت سی چهل سال دبیر دبیرستان های شیراز بودن و امروز هم پیرمردی بازنشسته، هشتاد و سه سال و ساکن خونه و مشغول گل و گیاهها و درختهاش... اینها رو گفتم که خاطره ای در رابطه با ایشان و این غزل حافظ رو براتون تعریف کنم... نوجوان که بودم، بخاطر همون شور و حال و خاصیت بچگی، حالا یا مثلا درس نمی خوندم یا فوتبال و بازی زیاد و در نتیجه صبح ها تا لنگ ظهر خواب و عصرها هم باز به گردش و بازیگوشی(البته نه از نوع بدش، درحد همون بازی و فوتبال و تا دیروقت بیدارموندن و خوابیدن تا ظهر) و خلاصه پدرم از این وضع ناراضی بود... یک روز صبح تابستون که توی حیاط و زیر درختها هم خوابیده بودیم، که همون درختها و اون حیاط مصفا و مشجر هم کار خود پدرم بود؛ لنگ ظهر و وقتی دیگه خورشید از لای درختها هم رد شده بود و وسط آسمون و مجبور به بیدار شدن و بلند شدن و رفتن توی خونه شدم؛ یهو دیدم یه کاغذ سفید بزرگ، اندازه یه برگه امتحانی مثلا، بالای رختخوابم و کنار بالشم گذاشته شده و روی آن با خط خوش نوشته شده:
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره، زکه پرسی، چه کنی چون باشی...
اون روز صبح و اون کاغذ و اون شعر آنچنان درحافظه من موند(و گاها هم تاثیرگذار بود در زندگیم... در مواقع و شرایط متفاوت) که هنوز بعد از سی و اندی سال هروقت این شعر و خصوصا این بیت رو می بینم یهو پرت میشم به همون سالهای کودکی و اون صبح تابستان و اون کاغذ و پدرم رو که این بیت و این روش رو برای نصیحت برگزیده بود...
آری... بزرگان چنین کنند...
(نام ایشون: آقای عبدالمهدی مختاری، از دبیران شریف و قدیمی دبیرستانهای شیراز که طی چهل سال خدمت شاگردان زیادی رو پرورش دادن و امروز هشتاد و سه ساله و بازنشست هستن..تن شون سالم و عمرشون باعزت). ممنون که این قشنگترین خاطره من رو درباره این غزل و مخصوصا این بیت زیبا خوندید. هادی، یک مرداد نود وهفت، لندن

 

رضا ساقی در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۴:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱:

شراب بی‌غش وساقیّ خوش دو دام رهند
که زیرکان جهان از کمندشان نرهند
بی غش: بی آلایش وصاف، ناب
معنی بیت: شراب صاف شده وبدون آلودگی وساقی خوش قلب وخوش حرکات وخوش سیما وسوسه انگیزند حتّازیرک ترین وباهوش ترینها نیزقادرنیستند دربرابر این وسوسه مقاومت کنند وازکمند آن خودراخلاص کنند.
ساقی اَرباده ازاین دست به جام اندازد
عارفان راهمه درشُرب مُدام اندازد
من اَرچه عاشقم ورند ومست ونامه سیاه
هزار شکر که یاران شهر بی‌گنهند
معنی بیت : گرچه دلی عاشق پیشه دارم ورندی می کنم ولااُبالی وشرابخواره ای بیش نیستم ونامه ای اعمالم سیاه. خدا راهزاربارشکر می کنم که دوستان همه بیگناه تشریف دارند وهیچکدام ازکارهای زشت مرا مرتکب نمی شوند!!
حافظ دراینجا به زبان رندی، به متشرّعین ریاکارشامل صوفیان وزاهدان وواعظان طعنه زده وبه طنز می فرماید که تفاوت من وشما دراینجاست که من شهامت این رادارم که آنگونه بنمایم که هستم امّا شما ریاکاری می کنید وبه رغم آنکه کارهایی مثل عاشقی ومستی ورندی درخفا انجام می دهید خودرا پرهیزگار وپاکدامن معرفی می کنید.
باده نوشی که دراو روی وریایی نبود
بهتراززهدفروشی که دراوروی وریاست
جفا نه پیشه ی درویشی است و راهروی
بیار باده که این سالکان نه مرد رهند
سالکان : راه روان، کسانی که درطریق حق گام برمی دارند تا به سرمنزل مقصود برسند.
نه مرد رهند: مرداین راه نیستند به دروغ ادّعا می کنند که قصد دارند درطریق معرفت گام بردارند.
معنی بیت: ستمگری وپایمال کردن حقوق دیگران، باادّعای درویشی وراهروی درطریق حق مغایرت دارد نمی توان هم ستمگربود وهم درویش! ای ساقی شراب بیاور که این مدّعیان مردِ این راه نیستند.
درخرقه چوآتش زدی ای عارف سالک
جهدی کن وسرحلقه ی رندان جهان باش
مبین حقیر گدایان عشق را کاین قوم
شهان بی کمر و خسروان بی کلهند
معنی بیت: به چشم حقارت به رندان وعاشقان تهیدست نگاه مکن آنها به ظاهرفقیرونیازمندند درحقیقت آنها درباطن خویش پادشاهانی بی کلاه وبی کمربندهستند که ازبند همه ی تعلّقات دُنیی ودینی وارسته اند.
گرچه مابندگان پادشهیم
پادشاهان ملک صبحگهیم
گنج درآستین وکیسه تهی
جام گیتی نما وخاک رهیم
به هوش باش که هنگام باد ِاستغنا
هزار خرمن طاعت به نیم جو ننهند
استغنا: بی نیازی
معنی بیت: (ای مدّعی وای زاهد که دل به تقوا وعبادت خوش کرده اید) آگاه باشید که وقتی که باد بی نیازیِ خداوند وزیدن آغازمی کندهزاران خرمن ِ طاعت وتقوا نیم جوارزش ندارد. خداوند هیچ نیازی به طاعت وبندگیِ کسی ندارد به ویژه طاعت وعبادت آنهایی که بشرط پاداش ومزدگرفتن ویا ازروی ریا وتظاهربه انجام می رسد هیچ ارزشی ندارد.
توبندگی چوگدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند
مکن که کوکبه ی دلبری شکسته شود
چو بندگان بگریزند و چاکران بجهند
کوکبه:شکوه وعظمت ، حشمت و جاه ومقام
دراینجا روی سخن با پادشاهیست که احتمالاً فریبِ متشرّعینِ ریاکار راخورده وبانقشه ی آنهاحرکت می کند. حافظ به پادشاه هشدارمی دهد ومی فرماید:
رفتارهای خودراتغییرده تا بیش ازاین ازمحبوبیّت توکاسته نگردد به هوش باش که اگربه همین منوال ادامه دهی دوستداران وهواخواهان خودرا ازدست خواهی داد وآنها ازتورویگردان خواهندشد.
ز دلبری نتوان لاف زد به آسانی
هزارنکته دراین کارهست تادانی
غلام همّت دُردی کشان یک رنگم
نه آن گروه که اَزرق لباس ودل سیهند
همّت:عزم و اراده
دُردی کشان: دُرد نوشان، رندانی که ازتهیدستی وناچاری، شراب ناخالص (دُرد ) می نوشیدند.
اَزرق: لباس کبود، صوفیان متناسب با مقامی که داشتند خرقه هایشان رنگ های بخصوصی داشت رنگ خرقه نشانگر درجه ومقام آنها بود.
دل سیه: کسی که درونی تیره وتاردارد
معنی بیت: من چاکرودوستداررندِ دُردنوشی هستم که بی روی وریا ویک رنگ هست دوستدارکسی نیستم که باپوشیدن خرقه ی کبودرنگ خودرا ازدیگران متمایز ووانمودبه پاکدامنی می کند درحالی که درونی تیره وتاردارند.
پیرگلرنگ من اندرحق ارزق پوشان
رخصت خبث نداد اَرنه حکایت هابود
قدم منه به خرابات جز به شرط ادب
که سالکان درش محرمان پادشهند
همچنان روی سخن باپادشاه است درادامه ی بیت قبلی:
وقتی به خرابات قدم می گذاری آداب ورسوم آنجارا بااحترام رعایت کن که ساکنان خرابات ازارادتمندان صادق پادشاه هستند.
شست وشویی کن وانگه بخرابات خرام
تانگردد زتو این دیرخراب آلوده
جناب عشق بلند است همّتی حافظ
که عاشقان ره ِبی‌همتان به خودندهند
جناب: درگاه
معنی بیت: ای حافظ ازآنجاکه درگاه وآستانه ی عشق بسیاربلنداست عاشقان صادق نیزبابی همّتان وبی اراده ها همصحبت وهمراه نمی شوند بنابراین همّتی به خرج بده تا توهم درحلقه ی عاشقان باقی بمانی. همصحبتِ سست همت باعث تضعیف اراده می شود وعاشقان ازاینها دوری می کنند.
بیاموزمت کیمیای سعادت
زهمصحبت بدجدایی جدایی

 

عباس زبیدی در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۴:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۵:

ضمن تشکر از مدیر محترم این سایت ، از برادر عزیزمون جناب آقای حسین بابت توضیح و تفسیر زیباشون سپاسگزارم .

 

لئو در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹:

این شعر سیاسی ترین شعر حافظ است و درضمن جهان بینی مشخصی از حافظ به خواننده داده است. بعضی از تفسیرها می بینم که متافیزیکی اند لازم به تومار نوشتن به شعر نیست حتا اگر سه معنایی هم باشه هرسه معنا واقع بینانه اند.

 

لئو در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹:

احتمالا حافظ دچار بی خوابی مزمن بوده چون این یک مضمون تکرترشونده در غزل های اوست که از سحر به بعد، انتظار صبح و سپید شدن آسمانو داشته است و اونایی که بیخوابی دارند در این ساعات (سه تا پنج صبح) توانایی کار فکری ندارند و شکنجه می شوند.

 

آمیز در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۰۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۲:

مباش احوال مسمی جز یکی نیست، بنظر بجای احوال، باید احول قرار بگیره که بمعنی لوچ و دوبین و ... ست
با تشکر

 

فلورا بیابانی در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۵ - انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان:

سلام
قبل از بیت: ای فدای تو همه.......این بیت از قلم افتاده است: ای خدای من فدایت جان من
جمله فرزندان و خانمان من
سپاس

 

مهسا در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۳۱ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹۲:

در بیت ششم کلمه نشاهء چیه؟ متوحه نمیشم
آیا منظور همون کلمه نشئه است؟

 

ناشناس در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۳۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۶ - قصهٔ هدهد و سلیمان در بیان آنک چون قضا آید چشمهای روشن بسته شود:

سلام
آقای ناظری در آلبوم گل صد برگ، این شعر را به
صورت همزبانی خویشی و پیوندی است
یار با نامحرمان چون بندی است
خوانده اند، میخواستم بدونم کسی میدونه ایشان براساس چه نسخه ای بدین شکل خوانده یا نه؟

 

مهدی در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷:

وزن به این صورت صحیح می باشد:
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
همچنین مصرع اول بیت آخر در جای دیگر به صورت نیز آمده است:
"نیست امید صلاحی ز فساد ای حافظ"
که از لحاظ خواندن هم روانتر است.

 

کمال داودوند در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۸:

در این جا در مصرع دوم خست به معنی خسیس بودن است
جمع این رباعی از 8216

 

۱
۲۳۱۰
۲۳۱۱
۲۳۱۲
۲۳۱۳
۲۳۱۴
۵۰۴۳
sunny dark_mode