گنجور

حاشیه‌ها

علی میراحمدی در ‫۱۲ روز قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۷:

«پس از ملازمت عیش و عشق مه‌رویان

ز کارها که کنی شعر حافظ از بر کن»

آنقدر دیوان حافظ را خوانده ام که نیمی از آن را از بر هستم!

خاصیت متنی که فصاحت و بلاغت و موسیقی خوش دارد این است که به راحتی در ذهن و ضمیر آدمی مینشیند و باقی میماند.

هاله نوحی در ‫۱۲ روز قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۵:

برخلاف تصور عموم دوستان تفسیرگو، در ابیات اول و دوم، طرار و رند هردو یک مفهوم و یک نوع از افراد خاص را نشانه رفته، خواص و بلکه اخص الخواص که در لسان عرفا از آن شیران بیشه عرفان الهی به "ابدال" یاد میشود.

کیوان پارسائی در ‫۱۲ روز قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱:

معنی: بیم جان در او درج است با: بیم جان در او درجَست فرق می کند

در او درج است یعنی در او نهفته است

در او درجَست یعنی در او قرار گرفت (از مرجع جهیدن)

اولی بدین معنی است که از اول در آن بود و دومی یعنی بعد از پدید آمدن در آن واقع گردید. (مثل جَستن شناگر در آب)

هر دو مورد درست می تواند باشد و لطمه ای به معنی نمی زند ولی در اکثر نسخه ها درجَست نوشته شده و شاید معقول تر باشد.

در نسخه مرجعی که گنجور از آن استفاده می کند هم درجَست نوشته شده و من تذکر دادم که طبق نسخه مرجع خود آن را اصلاح نمایند که البته قبول نکردند. (معمولاً روال کار گنجور این طور است که اگر پیشنهاد اصلاح می دهیم باید مطابق نسخه مرجع گنجور باشد وگرنه قبول نمی کنند، ولی این بار با اینکه مطابق آن نسخه بود باز هم قبول نکردند!)

Bijan G بیژن در ‫۱۲ روز قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۲۲ در پاسخ به هیچ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۶:

سلام دوست عزیز،

نکته شما درست است که عقل بزرگترین نعمت ماست، اما اجازه بدهید یک نکته اضافه کنم:

حیوانات هم هوش و ذکاوت دارند - پرندگان لانه می‌سازند، زنبورها کندو می‌سازند، روباه‌ها حیله می‌کنند، دلفین‌ها با هم ارتباط پیچیده برقرار می‌کنند. حتی بعضی حیوانات در حل مسائل خیلی باهوش‌تر از ما هستند.

اما انسان چیزی دارد که حیوان ندارد: شهود، عشق، و توانایی درک معنا. ما نه فقط فکر می‌کنیم، بلکه معنی می‌سازیم، شعر می‌خوانیم، عاشق می‌شویم، به خدا می‌رسیم.

همان بیت سعدی که شما فرمودید - "رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند" - این با عقل محض شدنی نیست! این با چیزی فراتر از عقل است که مولانا آن را عشق و شهود می‌نامد.

عقل ما را تا در می‌رساند، اما عبور از در کار دل است.  

 

Bijan G بیژن در ‫۱۲ روز قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۱۸ در پاسخ به همایون دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۶:

همایون - ما امروز با همه این علم و دانش و تکنولوژی، بیشتر از هر زمانی احساس کوچکی می‌کنیم. انگار هر چه بیشتر می‌دانیم، بیشتر می‌فهمیم که چقدر نمی‌دانیم! و مولانا قرن‌ها پیش این را فهمیده بود.  وقتی می‌گوید "غره مشو با عقل خود"،  چون ما فکر می‌کنیم با عقلمان همه چیز را حل می‌کنیم، ولی باز هم گیج و سردرگم و ناآرامیم.  شما نوشتید کاش ابزاری غیر از عقل هم داشتیم -  مولانا همین را می‌گوید. گاهی باید عقل را کنار بگذاریم و با دل ببینیم، با جان حس کنیم.

 

علی میراحمدی در ‫۱۲ روز قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۷:

«گرچه بر واعظِ شهر این سخن آسان نشود

تا ریا وَرزَد و سالوس مسلمان نشود»

اعمال مردمان را با دین می‌سنجند نه دین را با اعمال مردمان.

ساکن خرابات در ‫۱۲ روز قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۵۵ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » سعدی:

لطفا بیت "کاب گفتار تو دامان قیامت شوید" را اصلاح کنید و به جای"کاب" "کآب" بگذارید. ترکیب "آب گفتار" ترکیب کاملا متداولی نیست و در صورت عدم تدقیق خواننده به سادگی موجب گمراهی او میشود. علاوه بر آن رسم الخط متداول فارسی نیز بر همین منوال است. رجوع شود به طرز نوشتن "کآخر" در اشعار حافظ، مولوی، و سعدی در همین سایت گنجور.

کوروش در ‫۱۲ روز قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۰۰ - ماخذهٔ یوسف صدیق صلوات‌الله علیه به حبس بضع سنین به سبب یاری خواستن از غیر حق و گفتن اذکرنی عند ربک مع تقریره:

آنک سازد در دلت مکر و قیاس

آتشی داند زدن اندر پلاس

 

یعنی چه ؟

 

کوروش در ‫۱۲ روز قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۰۰ - ماخذهٔ یوسف صدیق صلوات‌الله علیه به حبس بضع سنین به سبب یاری خواستن از غیر حق و گفتن اذکرنی عند ربک مع تقریره:

مکر حق سرچشمهٔ این مکرهاست

قلب بین اصبعین کبریاست

 

یعنی چه ؟

 

کوروش در ‫۱۲ روز قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۱۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۰۰ - ماخذهٔ یوسف صدیق صلوات‌الله علیه به حبس بضع سنین به سبب یاری خواستن از غیر حق و گفتن اذکرنی عند ربک مع تقریره:

در میان قصرها تخریج‌ها

از سوی این سوی آن صهریج‌ها

 

یعنی چه ؟

 

داود حسن‌زاده در ‫۱۲ روز قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۰۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۸ - حکایت:

دو کس گرد دیدند و آشوب و جنگ

پراکنده نعلین و پرنده سنگ

اگر فعل مصرع اول اشتباه درج شده باشد و آن را به‌شکلِ زیر تغییر دهیم، تمام آنچه بیان کردم رنگ می‌گیرد:

دو کس گرد کردند و آشوب و جنگ

پراکنده نعلین و پرنده سنگ

داود حسن‌زاده در ‫۱۲ روز قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۵۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۸ - حکایت:

اگر در میان آمدن را وساطت و برشکستن را فرار و دوری‌گزیدن معنا کنیم، حکایت بی‌ستون می‌نماید! یکی از صحنه‌ای که هیچ ارتباطی با او نداشته گریخته و دیگری قربانی امرِ خیرش که همانا وساطت باشد شده است. 

اما اگر برشکستن را مغلوب شدن، فتنه دیدن و شکستِ طرف اول و در میان آمدن را جراحتِ طرف دوم بگیریم، همانا این دو، به اسناد بیت پنجم، بر یکدیگر خرده گرفته و آنجاست مشخص می‌شود که چرا از اول در جنگ آمده‌اند.

 

داود حسن‌زاده در ‫۱۲ روز قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۳۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۸ - حکایت:

گویا مطلب به کل وارونه می‌نماید! بنده فکر می‌کنم که اصولا شخص ثالث و رابعی در کار نیست! تمام داستان بینِ دو کس اتفاق افتاده است و سعدی آن دو را به خویشتن‌داری دعوت کرده است؛ چرا که یکی فتنه و جفا دیده و دیگری خم شده و سرش شکسته است. تا اساتید چه خواهند گفت ..

فرهود در ‫۱۲ روز قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۱۷ در پاسخ به نيليا دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۱۰ - حکایت:

به‌نظر می‌رسد که نوعی ریاضت یا تمرین دراویش بوده‌است که این درویش در اینجا می‌گوید به شکرانه آن‌را انجام می‌دهم.

مرتاض‌ها و یوگی‌های هندی نیز این عمل را (یعنی بر روی سر ایستادن) انجام می‌دهند و به آن در یوگا "شیرشاسانا" (Śīrṣāsana) می‌گویند.

 

علی میراحمدی در ‫۱۲ روز قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰:

«طمع ز فیضِ کرامت مَبُر که خُلقِ کریم

گنه ببخشد و بر عاشقان بِبَخشاید»

بزرگان گفته اند که در بخشش و مغفرت الهی طمع کنید!

 

علی میراحمدی در ‫۱۲ روز قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷:

مردمِ چشمم به خون آغشته شد

در کجا این ظلم بر انسان کنند؟

«به یک دیوان می ارزد»

علی میراحمدی در ‫۱۲ روز قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹:

سرودِ مجلسِ جمشید گفته‌اند این بود

که «جامِ باده بیاور که جم نخواهد ماند»

سرود مجلس جمشید شاید در دوره ای این بوده ولی در دوره دیگر این شده است:

چنین گفت با سالخورده مهان

که جز خویشتن را ندانم جهان

هنر در جهان از من آمد پدید

چو من نامور تخت شاهی ندید!

علی میراحمدی در ‫۱۲ روز قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:

«آسوده بر کنار چُو پرگار می‌شدم

دوران، چو نقطه، عاقبتم در میان گرفت»

زندگانی را به هیچ وجه نمی‌توان نفی کرد.

روح زندگی، همواره آدمی را به میدان زیستن و تجربه کردن فرا میخواند.

«چه کند کز پی دوران نرود چون پرگار

هر که در دایره گردش ایام افتاد»

علی میراحمدی در ‫۱۲ روز قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴:

 

دولت آن است که بی خونِ دل آید به کنار

ور نه با سعی و عمل باغِ جَنان این همه نیست

بهشت نتیجه رحمت و مغفرت خداوندی است و دولتی است که به عنایت او نصیب بندگانش میگردد وگرنه اعمال ناقص آدمی کجا و پاداشی چون بهشت کجا!

 

HRezaa در ‫۱۲ روز قبل، پنجشنبه ۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۲۹ در پاسخ به الهام شادی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۷ - تفسیر قول فریدالدین عطار قدس الله روحه تو صاحب نفسی ای غافل میان خاک خون می‌خور که صاحب‌دل اگر زهری خورد آن انگبین باشد:

درود بر شما همزبان گرامی

 

ممنون از توجهتان

و سپاس فراوان از راهنماییتان

 

۱
۱۸
۱۹
۲۰
۲۱
۲۲
۵۶۱۹