گنجور

حاشیه‌ها

taniya در ‫۳ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:

سلام همه اساتید به کنار کارشون عالیه
اما این غزل زیبا با صدای زیبای غزاله فیلی نژاد محشره و غوغایی است ناب

 

جانان در ‫۳ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴۹:

beautifuuuuuuuuuuul

 

بابک شرف الدینی در ‫۳ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۸:

این شعر رو با صدای دلنشین هژیر مهرافروز گوش بدی
واویلا، واویلا

 

Mahlake در ‫۳ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۵۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱:

چرا خوانش شعر وجود ندارد در سایت؟؟؟

 

قاسم شیرزاد در ‫۳ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۲۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲۷ - مثلها زدن قوم نوح باستهزا در زمان کشتی ساختن:

سلام
بنظر من منظور از بچربکها افرادی هستند که زیاده گوئی می کنند و منفی باف هستند و مولانای جان مقصور دارد بگوید که وقتی ندا از جانب خداوند رسید، به منفی باف ها گوش نکنیم.

 

میلاد پایاب در ‫۳ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۱۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۹:

مفهموم و مضمون بیتهایی از این قبیل چه این روزها آشکار است .

 

حسین در ‫۳ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۰۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۳:

باسلام خدمت دوستان. در نسخه ای که مرحوم هوشنگ گلشیری ویرایش کرده اند. رسته را با ضمه نوشته اند.

 

علی رحیمی در ‫۳ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۵۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۵ - قصهٔ هاروت و ماروت و دلیری ایشان بر امتحانات حق تعالی:

با سلام و احترام، اگر در معنای شعر دقت کنیم واژه نیافتی به معنی پیدا نکردن است نه نیوفتادن. بنابرین، معنی این بیت این است که تا زمانی مانند امام حسین علیه السلام معرفت کافی پیدا نکردی ندانسته وارد این وادی که پر از بلاست نشو. البته بلا نیز با شر متفاوت است چرا که شر، مطلق بدی است ولی بلا می تواند زمینه خیر و یا شر باشد که بستگی به اهلش دارد. به عنوان مثال حضرت ایوب علیه السلام خطاب به خداوند متعال فرمود من دچار مشقت شده ام و تو ارحم الراحمینی. یعنی این مشقت ممکن است منشاء خیر و برکت باشد که حضرت از خداوند درخواست برداشتن آن را نمی کند بلکه امر را به خداوند متعال واگذار می کند. و افوض امری الی الله

 

امین در ‫۳ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۵۹:

درود به همه دوستان
من زیاد حرفه ای نیستم در ادبیات ولی حس خود را از این شعر زیبا بیان میکنم
دوستان شاعر هر کسی که هست متوجه موضوع بسیار مهمی شده است این هم این موضوع هست که خداوند درون تمام انسان ها و البته کل کیهان بزرگ جاری هست و وقتی به خود شناسی برسید متوجه خواهید شده چه قدرت عظیمی در وجود شما هست روح ما قسمتی از وجودیت خداوند هست پس اگر درون خود را حس کنیم بی شک به موفقیت خواهید رسید هم در مسائل مادی هم معنوی رشد خواهید کرد البته این شعر بسیار نزدیک به افکار حضرت مولانا هست شما تا به خود باور نداشته باشید از کائنات بی بهره هستید
عشق خداوند بر همه دوستان جاری

 

نگار در ‫۳ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۲۰ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

سلام . بیت بر نمی دارد به لرزیدن ز گوهر دست اب ....... چه مفهومی دارد ؟

 

همایون در ‫۳ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۹:

غزل چشم جهان
در عرفان و رازپردازی جلال دین آینه شدن از واژه های کلیدی و ویژگی های والای انسان است
آینه شیشه ای یا آهنی البته تنها نور را منعکس می کند ولی انسان هنگامی آینه میشود که بتواند چشم خوبی باشد و جهان را آنگونه که هست ببیند نه آنکه با کورمالی تنها بخشی کوچک از جهان را ببیند، کاری که بیشترین انسان ها میکنند و جهان را مطابق خواست ها ونیازهای خود می بینند
در این غزل جلال دین این نوید را می دهد که این اتفاق مبارک روی داده است و او هر پگاه که چشم باز میکند جهان را میتواندببیند پس باید به حرف هایش گوش کرد و جهان را در آینه اشعارش دید
و کم کم آینه شد
همه جهان در کار آمده است تا زمینی مثل کره ما پیدا شود و انسانی به وجود آید که همان صورت جهان است ولی نمی تواند این صورت را ببیند چون نتیجه آن دیوانگی و شوریدگی و جنون است
برای اینکه این آشفتگی پیدا نشود، دل که میتواند عشق را در خود جای دهد و ظرفیت آن بی نهایت است چون زنجیری دست وپای دیوانه را مهار میکند و تعادل را پدید می آورد و انسان عاشق پیدا میشود که بسیار توانمند و پشت گرم به همه توانایی های هستی است.

 

Sina در ‫۳ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۳۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲:

شیخ شکمو هم در این باب فرموده:
من بی‌دنده کباب زیستن نتوانم
بی کوبیده بُناب‎ کشید بار تن نتوانم
من مرده آن دمم که کبابی گوید
یک سیخ برشته یا پر آب؟ و من نتوانم

 

کاظم ایاصوفی در ‫۳ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۵۵ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱:

مصراع اول بیت چهارم ما صحیح است نه ماه

 

nabavar در ‫۳ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۲۷ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴۸:

بیت دوم چنین است
هر که بگویدت که تو دل به چه شکل می‌بری ؟
از سر کوی ناگهان مست برآ که همچنین

 

بهرام اشتری در ‫۳ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۰۳ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴۸:

به نظر می رسد که در مصرع چهارم حرف"به" زاید باشد یعنی مصرع به صورت زیر باشد:
از سر کوی ناگها مست سرا که همچنین

 

معراجی در ‫۳ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:

با عرض سلام و ادب خدمت اساتید معظم
خواستم با ذکر مقدمه ای در خصوص بیت ( ماجرا کم کن و .....) جسارتانظرم را بیان کنم.
با توجه به ابیات قبلی ، عاشق با کمال ایثار و خود گذشتگی همه تعلقات خود را اعم از خانه و کاشانه با مفهوم استعاری ( سینه و خانه ) و تن و جان و اشک و خرقه زهد و خانه عقل و جگر خود را در راه معشوق فدا کرده و بر باد داده است و حتی دیده دنیابین خود را نیز از دست داده تا به سبب دیده حق بین مستحق التفات معشوق شده که در قبال این همه ایثار ، به مرتبه و مرحله وصال رسیده است و دیگر نیازی به داشتن خرقه که نماد و لباس مادی عاشق است، نداشته و به شکرانه این وصال مبارک ، آن را از سر به در آورده و سوزانده است.
اما در معنی بیت مذکور اگر "مردم چشم" را وسیله و سبب دیدن معشوق در نظر بگیریم و حرف "م" در واژه" مرا " را به عنوان فاعل در معنی "من" و حرف " را " را علامت مفعولی برای "خرقه" در نظر بگیریم معنی کل بیت فوق به راحتی و بدون ابهام روشن می شود که :
ای معشوق موضوع فراق و تکدر خاطر گذشته را فراموش کن و باز گرد؛ زیرا حالا که مردمک چشمم موجب و عامل حصول ارزوی دیرینه ام یعنی (دیدار مبارک و نعمت وصال ) شده است، من به شکرانه این امر مبارک خرقه ریای زهد را از سر بدر آوردم و در آتش افکندم.

 

یونس آروین در ‫۳ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۵۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۵ - تعظیم نعت مصطفی صلی الله علیه و سلم کی مذکور بود در انجیل:

سلام . این چه حاشیه نویسی و نظر دادن است که رای وسلیقه و بغض وکینه شخصی وسیاسی خود را مناط ومحور آن قرار می دهند ؟ یکی می گوید منظور مولوی از احمد ومصطفی خود مسیح بوده و بعد می گوبد بیائید به شما انجیل بفروشم یکی می گوید تفسیر یعنی تبلیس و ریا ولی خودش در مورد همین شعر مولوی با همین کلماتش تفسیر نوشته ووو؟!
مگر منطقی ترین روش برای شناخت شخصیتها و موضوعات مطروحه در اثر وهنر هر شخصی مراجعه به توضیحات خود صاحب اثر نیست ؟ مگرجناب مولانا اشعار دیگری در مورد پیامبر اسلام ندارند که از آنها بشود نظر دقیق ایشان را در مورد رسالت ونام ونشان و منزلت پیامبر اسلام متوجه شد ؟؟ مطلب دیگر اینکه آیا منطقی هست هرکسی در هر موردی نظر بدهد وبعد هم با کمال اطمیمان به دیگران بخواهد اثبات کند نظر خودش درست هست در حالی که مجموعع از تخصص و شناخت صحیح و انصاف و دقت و صداقت وامانت داری و تائید مجامع علمی مرتبط به موضوع می خواهد تا بشود نظریه و ادعای کسی را در مورد چیزی به رسمیت شناخت؟؟ بد اخلاقی و بد دهانی هم چیزی نیست که بعضی ها سعی دارند توسط آن برای اثبات نظرشان یا درواقع اثبات خودشان به دیگران بکار ببندند

 

محمد مهرابی در ‫۳ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۵۰ دربارهٔ عطار » مختارنامه » باب هفدهم: در بیان خاصیت خموشی گزیدن » شمارهٔ ۱۵:

در مصرع آخر"رفتیم و زبانهای خموش آوردیم"صحیح است

 

امین در ‫۳ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۳۵ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲:

در مصرع دوم، بجای عتابت، عطابت درست می‌باشد.

 

A.p در ‫۳ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۰۳ دربارهٔ امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۲۰:

بعد از آنکه برکیارق، حکومتِ مشرق را به سنجر واگذاری کرد؛ او و اُمرایش با مخالفت‌های شاهزادگان سلجوقی مواجه‌شدند.[2] محمدبن‌سلیمان‌بن‌چغری‌بک داود، که امیر امیران خوانده می‌شد، سپاهی از غزنویان گرفت و سعی در دستیابی خراسان داشت؛ اما سپاه سنجر او را شکست داد و چشمانش را کور کردند. در سال بعد امیری سلجوقی به نام دولتشاه که از نوادگان ارتاش‌بن‌ابراهیم‌ینال بود با لشکری از ترکمنان ناراضی قصد دستیابی به خراسان داشت که او نیز شکست خورد و به دستور سنجر کور شد. در زمانی که سنجر در قسمت مشرق خراسان یعنی همان بلخ مستقر بود، وظیفه او و اُمرایش، عقب راندن حبشی از خراسان بود. در جنگی که درگرفت، حبشی با کمک پنج هزار سرباز اسماعیلی‌طبس و پیوستن برکیارق در محلی به نام نوشجان، از سنجر شکست خوردند، حبشی دستگیر و برکیارق بهگرگان و اصفهان عقب‌نشینی کرد. از این زمان به بعد سراسر خراسان و از جمله قومس در دست نیرومند سنجر بود و او بعدها تختگاهش را به مرو که در قسمت مرکزی خراسان بود انتقال داد

 

۱
۱۱۲۴
۱۱۲۵
۱۱۲۶
۱۱۲۷
۱۱۲۸
۵۰۴۹
sunny dark_mode