گنجور

حاشیه‌ها

nabavar در ‫۳ سال قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۴۲ دربارهٔ کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸:

پوزش
بیت قبلی

 

nabavar در ‫۳ سال قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۴۱ دربارهٔ کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸:

گرامی حمیدفر
اگر نه امید وصال تو بودی
ز دیده برون مردمی روشنایی
مُردمی درست تر می نماید
نباشد ترا هیچ غم بی دل من
کسی دید خود عید بی روستایی؟
درین بیت دل خود را به روستا تشبیه کرده
”بی دل من“ را معادل ” بی روستا “ آورده.
می گوید: بی دل من شاد هستی ولی شادی ِعید بدون روستا خوش نیست.
ضمن اینکه اگر به جای روستایی، روشنایی بیاوریم، قافیه مکرر می شود که در بیر قبلی آمده

 

nabavar در ‫۳ سال قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۱۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:

گرامی محسن
ماش به مانای” از ما به او “ ست
شین به جایِ ” او را “ آمده
از ما، او را دعا و خدمت برسان

 

سیامک در ‫۳ سال قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴:

در بیت سوم راحت کردن احتمالا به معنای خاموش کردن است. در گیلان ما به جای خاموش کردن از راحت کردن جراغ استفاده میکردند.حاموش کردن را برای چراغ بدشگون می دانستند. این را در کتاب " حافظ به سعی سایه " هم دیده ام. ضمن اینکه به این صورت بیت معنای شفاف تری می یابد. پروانه ی راحت بده ای دوست(شمع)...اجازه بده شمع را خاموش کنم. من پیش تو چون شمع میگدازم و ذوب می شوم.

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۰۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷:

تکه‌ای از چرم کاوه بر تن خاکم بس است
مام من دامن نمی‌خواهد که (چین‌) دارش کنیم
#فرحناز_یوسفی

 

مسعود حاجی‌آقاجانی معمار در ‫۳ سال قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۱۲ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۶۶:

با درود به دوستان ارجمند/ به گمان این حقیر با توجه به این که مصراع‌های 2و3و4 یک هجای کوتاه ِ اضافی دارند و از وزن خارجند، پس به نظر نمی‌آید که این دوبیتی از بابا طاهر بزرگوار باشد.

 

محسن در ‫۳ سال قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:

با درود
ماش در اینجا به چه معناست؟
سپاس

 

ناشناس در ‫۳ سال قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۹:۳۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۱:

دوستانی که ادعا می کنند منظور از کلات منطقه ای است در دهلران یا گناباد آیا تا کنون به این فکر کرده اند که این منطقه در مرز توران بوده است(توران منطقه ای است در ترکمنستان کنونی و مناطق اطراف آن) دهلران در غرب ایران است و گناباد هم در منطقه مرزی واقع نشده است.
نام اکثر مکان هایی که در این داستان ذکر شده است در شهرستان کلات نادر وجود دارد و همچنان پا برجاست و اگر ادامه داستان را مطالعه کرده باشید متوجه خواهید شد که طوس پس از فتح قلعه فرود به منطقه گروگرد می رود که اگر بر اساس موقعیت جغرافیایی شهرستان کلات در نظر بگیریم سپاه طوس از منطقه چرم به قلعه فرود رفته و بعد به منطقه گروگرد رفته اند از این نظر شهرستان کلات نادر دارای هم خوانی بیشتر جغرافیایی از دگر مکان ها می باشد .
و این نکته بسیار مهم هم در نطر بگیریم که فردوسی در خراسان می زیسته و منظور از کلات با اندکی تفکر کلات نادر می باشد.
در ضمن تغییر تاریخ کار بسیار نا پسندیده و مضحک است.

دوست عزیزی هم فرموده بودند که کلات نادر هم دارای ریگزار می باشد و از بیابان دور است به احتمال بالا شما این شهرستان را ندیده اید وگرنه این شهرستان سراسر از کوه است و منطقه وسیع پستی وجود ندارد.

 

محسن در ‫۳ سال قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۷:۱۱ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴:

اصلش همونیه که آقای صادقیان گفتند. این که توی ترانه ها و موسیقی ها چی میخونن و مبنا قرار ندید، چون ممکنه به خاطر ریتم و آهنگ تغییراتی ایجاد بشه یا کم زیاد بشه.
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
وز بهر طمع بال و پر خویش بیاراست
بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت
امروز همه ملک زمین زیر پر ماست
گر بر سر خـاشاک یکی پشّه بجنبد
جنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست
بسیار منی کـرد و ز تقدیر نترسید
بنگر که از این چرخ جفا پیشه چه ها خاست
ناگـه ز کـمینگاه یکی سـخت کمانی
تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست
بـر بـال عـقاب آمـد آن تیر جـگر دوز
وز عالم الویش به سفلیش فرو کاست
بر خـاک بیفتاد و بغلـتید چو ماهی
وانگاه پر خویش کشید از چپ و از راست
گفتا عجبا این که ز چوب است و ز آهن
این تیزی و تندی و پریدنش کجا خاست
چون نیک نظر کرد پر خویش دران دید
گفتا زچه نالیم که از ماست که بر ماست
حجت تو منی را زسر خویش بدر کن
بنگر به عقابی که منی کرد و چه ها خاست.
به معنا و عمق شعر دقت کنید کاملا واضحه که درستش چیه:
1. بخاطره طلب طعمه پر و بال بیاراست؟؟!! . شکار کردن که نیازی به آراستن بال و پر نداره.
2. چهار پنج تا مصرع بعدشم نشان از غروره عقابه. پس با احتمال قریب به یقین میشه گفت مصرع دوم اندر طلب طعمه پر و بال بیاراست کلام شاعر نبوده و بخاطر وزن و آهنگ شعر این تغییر توی موسیقیها بوجود اومد و خیلیها این غلط و صحیح میدونن.
3. مصرع چهار هم درستش میشه: امروز همه ملک زمین زیر پر ماست.
امروز همه روی جهان زیر پرماست....!!! اصلا خیلی تابلوعه نیازی به توضیح بیشتر نیست.

 

حمید در ‫۳ سال قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۵:۲۳ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۳۴:

مناجات سوته دل(3)               بابا طاهر
     خدایا واکیان شم واکیان شم؟      
               (خداوندا من به چه کسانی روآورم؟)
           بدین بی خانمانی واکیان شم؟
             (با این بی خانمانی به چه کسانی روآورم؟)
     همه از در برانند سو تو آیم
            (وقتیکه همه مراازدرخانه اشان برانندبسوی توآیم)
           تو که از در برانی واکیان شم؟
           (تو اگر مرا از در خانه ات برانی به چه کسانی روآورم؟)
                    

 

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۳ سال قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۵:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۲:

7 عزیز
فوق العاده هستی, کاش بیشتر می نوشتی مثل رضا ساقی/ساقی/سید علی ساقی در حاشیه های غزل های حافظ.
شاد و تندرست باشید

 

فریدالدین در ‫۳ سال قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۴:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶:

در حاشیه بالا گفته بودم که حافظ اورنگ خسروی رو از فرشی که با چوب و نی ساخته شده کمتر می دونه که شاهد شعریش همین بیته:
خوش وقت بوریایی و گدائی و خواب امن
کاین عیش نیست در خور اورنگ خسروی
همچنین تاج خسروی ارزش کلاه پشمین خواجه رو نداره که شاهد شعریش تو بیت گنجور نیست و من با توجه به دیوان حافظ جناب قمشه ایی گفته بودم که اینم بیت مربوطه هستش:
درویشم و گدا و برابر نمی کنم
پشمین کلاه خویش به صد تاج خسروی
که در این دیوان در بیت ششم قرار دارد.

 

علی در ‫۳ سال قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۳:۳۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۷:

به نظر من این رباعی میتونه فرضیه بی خدایی یا ندانم گرایی خیام رو مورد انتقاد قرار بده
گذشته از رساله های فلسفی خیام

 

فریدالدین در ‫۳ سال قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۳:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶:

حافظ نە تعلق خاطری به ایران باستان داشته نه تنفری.ایران باستان با مفهوم و برداشت امروزیش که در تفکر طرفداران دوآتیشش هست صرفا امروزیست و معاصر هستش و نمی شه مثل یک ترازو باهاش گذشته رو سنجید. آخه چه جوری می شه با چیزی که در زمان خواجه اصلا وجود نداشته ما بیایم معیار تفسیر غزلیات حافظ قرار بدیم. تب باستان گرای و ملی گرایی امروزی ، مربوط به پیامد های دنیا مدرن هستش و برای اولین بار نه در ایران بلکه هزاران کیلومتر اون ور تر در اروپا شکل گرفت اونم یکی دو قرن پیش. پس لطفا دوستان در تفسیرهاشون بیشتر دقت کنند.
کلمات اورنگ و خسرو و جمشید صرفا یک سری واژه هستند که حافظ اون ها رو برای مقصود خودش استخدام کرده. از جمله در این غزل با این واژه ها اشاره به تمجید شاعران بلبل صفت ، زهد و دنیا گریزی ، عیسوی بودن یار و معشوق ، تکیه بر کشته و عمل خویش شده.
این ها همان مفاهیم رایج ادبیات فارسی از سنایی و عطار گرفته تا جامی هستش.حالا حافظ این جوری حال کرده بگه.این هنر حافظ هستش که با رنگ و بوی دیگه معانی رو بیان می کنه.
این هم بگم اگه بخوایم یکم دقیق تر نگاه کنیم اصلا خواجه این واژگان باستانی رو به سُخره گرفته و پشیزی هم براشون ارزش اعتقادی نداشته. حافظ اورنگ خسروانی رو پایین تر از فرش کهنەایی که با چوب و نی ساخته شده می دونه حتی تاج پادشاهان ساسانی رو هم قد کلاه پشمینش نمی دونه(خخخ).اگە وقت شد انشاءالله شرح جناب الهی قمشه ایی رو در یک حاشیه دیگه در مورد این غزل تقدیم دوستان می کنم.
شب خوش

 

عین. ح در ‫۳ سال قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۲:۳۳ دربارهٔ کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۴:

در بیت سوم به جای «خالت» باید «خال است» باشد

 

عین. ح در ‫۳ سال قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۲:۰۶ دربارهٔ کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸:

در بیت ششم به جای «مردمی» باید «بردمی» باشد.
در بیت هفتم هم «روستایی» به نظر باید «روشنایی» باشد.

 

امین کیخا در ‫۳ سال قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۲:۰۶ دربارهٔ میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳۱- سورة لقمان - مکّیّة » ۲ - النوبة الثانیة:

جای تردیدی نیست که این ترجمه زیباست و ساده است اما بهر حال ریشه ی لغت اقلیم را از قلم میدانسته استاد میبدی که امروزه میدانیم از ریشه ی klima در یونانی است و به بخشی از خاک میگویند این معنا را میدانسته ولی انرا به قلم نمیشود پیوند زد هر جند خود لغت قلم هم یونانی است و از یونانی به فارسی و عربی امده است درود به روان این بزرگ مرد

 

ساجده در ‫۳ سال قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۱:۰۵ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات از رسالهٔ جلالیه » شمارهٔ ۲۳:

با رخ و زلفش دلم شرط قراری کرده بود
هم از آن شرطم خجل، هم زان قرارم شرمسار
خدایا منو ببخش. شرمسارم شرمسار.

 

صابر در ‫۳ سال قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:

من اگر بخوام این بیت رو منسوب کنم، به ماجرای حضرت علی اصغر تعبیر میکنم. نام دیگر ایشان عبدالله بن حسین هست.
بلبلی-امام حسین- برگ گلی(علی اصغر کودک 6 ماهه که شهید شد) خوش رنگ (بخاطر خون، به رنگ سرخ درآمد) در منقار داشت.
حروف ابجد بلبل 64 و نصف حروف ابجد حسین 128 هست.
حروف ابجد عبدلله (بدون الف) 141 نصف حروف ابجد برگ گلی 282 هست.
خوش رنگ هم که با این شکل از تفسیر، بعد از شهادت علی اصغر (ع) هست که بدنش به خونش آغشته شده است و در منقار حضرت هم اشاره به این واقعه تاریخی داره که:
حضرت، با خون حضر علی اصغر، محاسنشون رو خضاب کردن.
آورده اند که: همچنین گفته شده است که امام با مشاهده این واقعه گریست و فرمود: «پروردگارا! تو خود میان ما و این مردم داوری فرما که ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند؛ اما ما را کشتند».[16] به گزارش ابن جوزی در این هنگام ندایی از آسمان شنیده شده که «او را واگذار- ای حسین - که او را در بهشت شیر می‌دهند».[17]
برخی نیز نوشته‌‏اند که امام پس از شهادت فرزندش، او را با خون گلویش آغشته کرد و فرمود: «به خدا قسم تو از ناقه صالح نزد خدا گرامی‌تری و پیامبر(ص)، نزد خدا از صالح(ع) گرامی‌تر است؛[18] خدایا اگر امروز فتح و نصرت خویش را از ما باز داشته‌‏ای، آن را در چیزی که برای ما بهتر است قرار ده».[19]
میتواند ماجرای امام حسین و سایر شهدای کربلا باشد. درهرحال:
حافظ که رند هست، از امام حسین سوال میپرسه:
گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست
گفت ما را جلوه معشوق در این کار داش
حافظ مثل ما میپرسه که اگر ای امام حسین برای خدا میجنگید، پس چرا با شهادت فرزند خردسالتان ناله میکنید.
جوابش اینه که حضرت به حافظ میگویند ما این ناله‌مون هم بخاطر خدا هست که مردم خدا رو ببینن و دست از این کارشون بردارن. و حتی ناله های ما هم حاصل غرق شدن ما در جلوه های خداست. فکر نکن که از خودمون و برای دنیاست. نه؛ هر کاری که میکنیم برای خداست.
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت
اینجا هم ادامه صحبت امام حسین هست که به حافظ میگه خدا اگر برای این شرایط ما نجاتی قرار نمیده از ضعفش نیست و حکمتش ایجاب میکنه که اگر کسی در این شرایط هست، چاره ای نداشته باشه. خود خدا پادشاهی کامران هست. ما نمیتونیم بگیم خدایا ما اعتراض داریم، دینت داره با شهادت ما همراه ما از بین میره، نه اینطور نیست خدا از این حرفها عاری هست.
در نمی‌گیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست
خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت
ما درسته که توی این شرایط که دشمن احاطه‌مون کرده و داره شهیدمون میکنه سخت نیازمند شدیم اما این ربطی به قدرت و خواست خدا نداره. ما عاشق خدا هستیم و شهادت در راه رضای خداوند زیبا و عادل و قوی و حکیم و شکست ناپذیر، عزت است. (تعبیر این بخش رو نمیدونم یعنی خرم آن... اما اجازه بدید این رو هم به گمان خودم تعبیری کنم که: ) /باز اگر اوضاع اینطور نبود، میدیدی که چطور خوش و خرم با خدا صحبت میکردیم./ اما این هجمه دشمن، باعث نمیشه حتی یک قدم از خداپرستی و قدمی که برای خدا برداشته ایم دست برداریم و تصور نکن که خدا ضعیف شده که به ما کمک نمیکنه، نه، خدا قوی هست اما این شرایط برای انسان رقم خورده و اگر دیگران کمکمون نمیکنن ربطی به رابطه ما و خدا نداره.
خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم
کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت
بیا با من تا جانمون رو برای این خدا که کربلا و حوادثش را نقاشی میکند، و این نقاشی به آیندگان میرسد، بدیم و شهید بشویم. که این همه اتفاقات که در کربلا رخ داده و میده، همه خواست خداست و هر چه که بشود باز هم این خداست که پیروزی را تعیین میکند و ما نقطه ی تسلیم هستیم در گردشِ پرگارِ خواستِ خداوند. و پیروز نهایی ماییم نه دشمن کافر و این به خواست بی رقیب خدا اتفاق خواهد افتاد ولو همه ما شهید شویم در این بیابان کرب و بلا.
گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن
شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت
آره حافظ عزیز تو هم مثل ما باش. اگر واقعا خدا رو دوست داری و به اهل بیت علاقه داری بخاطر خدا، به فکر بد گوییهای مردم و بدنام شدن نباش. مثل ما که شهید شدیم و این واقعه کربلا و تنهایی را به جان خریدیم.
بعد هم تعبیر همیشگی حافظ از اهل بیت به خانه شراب(الهی) که شیخ صنعان هم از سر عاشقی میرفت سراغ رهن خانه خمار و بیمی از بدنامی نداشت چون واقعا عاشق بود.

در ادامه دیگه حافظ خودش صحبت میکنه که:
وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر
ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت
وقتی رو بیاد بیار ای خواننده‌ی عزیزِ شعرِ من، که آن وقت و هنگامی که شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر، در حلقه کافران تنها مانده بود و ذکر خدا رو میگفت....
معروف است که حضرت در دقایق پایانی خودشون در گودال قتلگاه، با خدا راز و نیاز میکردن که الهی رضا برضائک صبرا لقضائک تسلیما لامرک الحمدلله رب العالمین...
چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت
شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت
مشخصه دیگه، حافظ آن "وقت" و لحظه رو که به ذهن میاره، اشک از چشمانش جاری میشه و دیگه ادامه نمیده بحث رو و همینجا به آن حوری بهشت درود میفرستد و میگه الحق این مرد-امام حسین از همان خاندان پاکی هست که آیات قرآن درمورد آنها تعبیر میشه کسی که از همه چیزش بخاطر خدا گذشته. از خانه، مال، خانواده، تجارت و نفس... قصر فردوس از آن شماست.

ببخشید ممکنه شرح من ضعف داشته باشه اما دلی نوشتم و خواستم بگم اینکه حافظ رو در حد دنیا کوچک میکنید، خیلی ضعیفید. حافظ و سعدی و مولانا، و ... هم دنیا و هم آخرت را برای مردم تصویر میکردن و اینطوری سالهاست که بین مردم محبوب هستن. دوستی اهل بیت که 14 معصوم هستن، و بالاخص آخرین و چهاردهمینشان، حضرت مهدی، منجی بشریت، بنظر راز ماندگاری و محبت حافظ در بین همه ماست. کلا این خاندان تعابیر واقعی قرآنند و حافظ هم حافظ همین قرآن هست.
اگر این رو در اشعار حافظ نمیبینید و داستان آن شیخ رو مثلا تنها تعبیر این اشعار میبینید خیلی کوته نظری میکنید.
درود بر حافظ درهرحال این شعر آنقدر زیبا هست که بتوان تعابیر خوبی ازش گرفت. درود بر حافظ که به قرآن و چهارده روایت و چهارده ماه، میبالید و از بدنامی نمیترسید.
همین امروز هم گاهی بخاطر اهل بیت بعضیها توی کشور خودمون مورد توهین قرار میگیرن اما باز هم هرچه دشمن میزند، به در بسته میزند و باز همه مردم و اکثریت مردم محب اهل بیت هستن و جذب وقار الهی آنها.

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۴۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۲:

منوچهر کوتاه شده مینوچهر است؛
یعنی کسی که چهره‌اش بهشتی است.

 

۱
۱۰۸۹
۱۰۹۰
۱۰۹۱
۱۰۹۲
۱۰۹۳
۵۰۷۷
sunny dark_mode