چنان خوب رویی بدان دلربایی
دریغت نیاید بهر کس نمایی؟
مرا مصلحت نیست، لیکن همان به
که در پرده باشی و بیرون نیایی
نه پیدا توانمت دیدن نه پنهان
بلایی دلم را، بلایی، بلایی
وفا را بعهد تو دشمن گرفتم
چو دیدم ترا فتنه بر بی وفایی
من آنروز از خویش بیگانه کشتم
که افتاد با تو مرا آشنایی
اگر نه امید وصال تو بودی
ز دیده برون کردمی روشنایی
نباشد ترا هیچ غم بی دل من
کسی دید خود عید بی روستایی؟
من و می از این پس که در دور حسنت
نیاید ز دلهای ما پارسایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره دلبستگی و احساسات عاشقانه است. شاعر به زیبایی و دلربایی معشوق اشاره میکند و از او میخواهد که در پنهان بماند تا درد دل او کمتر شود. او از وفا و عهد خود با معشوق صحبت کرده و به چالشهای عشقش میپردازد، به خصوص حسرتی که از نرسیدن به معشوق در دل دارد. شاعر از درد و رنج ناشی از عشق عمیقاش میگوید و تأکید میکند که خالی بودن از وجود معشوق، برایش قابل تحمل نیست. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که پاکی و معصومیت در عشقشان از بین خواهد رفت.
هوش مصنوعی: تو چقدر زیبا و دلربا هستی، کاش حس زیباییات را برای همه به نمایش نگذاری!
هوش مصنوعی: بهتر این است که در پنهان بمانی و خود را در معرض دید دیگران قرار ندهی، حتی اگر به نفع تو نباشد.
هوش مصنوعی: نه میتوانم تو را بهروشنی ببینم و نه بهطور مخفی. درد و بلای دل من را نمیتوانم بیان کنم، بلایی که وجودم را در بر گرفته است.
هوش مصنوعی: من به وفا و عهدت سوگند خوردم، اما وقتی تو را دیدم که در دسیسههای بیوفایی غرق شدهای، از آن به عنوان دشمنی یاد کردم.
هوش مصنوعی: یک روزی از خودم دور شدم و نتوانستم خودم را بشناسم، چون آشنایی با تو برایم اتفاقی جدید و متفاوت بود.
هوش مصنوعی: اگر به امید رسیدن به تو نبود، روشنی زندگیام را از نظر دور میکردم.
هوش مصنوعی: اگر تو غمی نداری، بیدلی من را چه کسی میبیند؟ آیا عید بدون روستایی را میتوان تصور کرد؟
هوش مصنوعی: من و می به دور از زیبایی تو، دیگر نمیتوانیم به دلهای خود پاکی و پرهیزگاری را یادآور شویم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل من همی داد گفتی گوایی
که باشد مرا روزی ازتو جدایی
بلی هر چه خواهد رسیدن به مردم
بر آن دل دهد هر زمانی گوایی
من این روز را داشتم چشم وزین غم
[...]
نوای تو ای خوب ترک نوآیین
درآورد در کار من بینوایی
رهی گوی خوش، ورنه بر راهوی زن
که هرگز مبادم ز عقشت رهایی
ز وصفت رسیدهست شاعر به شعری
[...]
دلا تا تو اندر هوان و هوائی
نه جفت زمینی نه جفت هوائی
بلا از تو بیند همیشه تن من
بلائی تو یا بر بلا مبتلائی
چرا مهر دستان زنی برگزیدی
[...]
نوا گوی بلبل که بس خوش نوایی
مبادا تو را زین نوا بینوایی
نواهای مرغان دو سه نوع باشد
تو هر دم زنی با نوایی نوایی
گر از عشق گویا شدستی تو چون من
[...]
نماند است در چشم من روشنائی
که افتاد با پیریم آشنائی
ز پیری چرا گشت تاریک چشمم
اگر آشنائی بود روشنائی
بهار جوانی فرو ریزد از هم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.