گنجور

حاشیه‌ها

برگ بی برگی در ‫۳ سال قبل، جمعه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱:

چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود
ور آشتی طلبم با سر عتاب رود
حکایت انسان عاشقیست که به تازگی قصد بازگشت به اصل خدایی خود را نموده و از راه تجربه وجه جمالی حضرتش خیال رسیدن و دیدار روی حضرت معشوق را در سر می پروراند. زلف یار نماد کثرت و تجلی خدا در همه موجودات و مخلوقات جهان است از جماد، نبات، حیوان، انسان و مناظر بدیع هستی از آسمان و زمین تا کهکشان‌های دور دست و نظم جهان، و این همه برای هر انسانی حجت است تا از طریق عشق به آنها به خالق هستی رسیده و به دیدارش زنده شود. اما فرق عشق به هستی از منظر تجلی خدا در آن با دلبستگی و دل سپردن با دید جسمی فاصله بین زمین تا آسمان است  برای نمونه فرق است بین انسانی که به انسان دیگر عاشق شده، معشوق خود را امتداد خدا یا هستی ببیند و یا اینکه او را از آن خود دانسته و در حد جسم به او بنگرد، در حالت دوم بدلیل اینکه رابطه بر اساس منیت و با دید ذهن و قرار دادن آن در مرکز مادی خود شکل گرفته است یقینا به درد و غم منجر خواهد شد. بهر روی حضرت معشوق به منظور آزمودن جدیت سالک طریق عشق از این دست تاب و عتابها را آغاز می‌کند، مولانا می‌فرماید ،،
عشق از اول چرا خونی بود ؟
تا گریزد هر که بیرونی بود
هر مدعی که با یک خشم و یا ناز از میدان بدر رود مسلما بیرونی میباشد ولی خشم و ناز حضرت معشوق به ظاهر نفی و رد است ولی درواقع همان جذب است . در بیت بعد به همین مطلب می‌پردازد.
چو ماه نو ره بیچارگان نظّّاره
زند به گوشه ابرو و در نقاب رود
نظّاره معنی بیچاره و زار و نزار را میدهد و تا الان نیز در منطقه یزد و نایین بکار برده می‌شود که اگر بدونِ تشدید باشد می توان به معنی نظر کردن در نظر گرفت، پس بیچاره نظّاره انسانی ست با حالِ زار که عمری خوشبختی، حس امنیت و آرامش خود را از زمین و فرم یا چیزهای مادی این جهان طلب کرده و حتی با رسیدن به بخشی کوچک یا بزرگ از این خواسته ها به آن آرامش و خوشبختیِ مورد نظر دست نیافته و بازهم احساس نقص می‌کند. در این حال گروهی با همین حال عمر را طی می کنند اما گروهی در جستجویِ اصلِ خداییِ خود برآمده و پی می‌برند از جنسِ ماده و جسم نیستند، پس خدا یا هستی مطلق همچو ماه نو شمه ای از زیبایی خود را به چنین انسانی نمایان می‌کند اما خیلی زود به محاق می رود، در واقع راه او را زده و به اندیشه می دارد و کنجکاوی وی را بر می انگیزد. در مصرع دوم می‌فرماید با گوشه ابرو یا گوشه چشم و نظر لطف خود راه انسان را زده و چهره در نقاب میکشد یعنی روی خود را به تمامی نمی نماید تا او را عاشق و عاشقانش را برانگیخته و عاشق تر کند، مولانا صبحِ کاذب و صبحِ صادق را مثال می زند.
شب شراب خرابم کند به بیداری
وگر به روز شکایت کنم به خواب رود
پس از آن حضرت معشوق در تاریکی و شب ذهن شراب خود را به او چشانیده و او را نسبت به خود کاذبش خراب می‌کند، یعنی به او یادآوری می‌کند که انسان از جنس خداست و خود شکل گرفته در او توهمی بیش نیست که باید به آن بمیرد تا به خدا زنده شود. در مصرع دوم می‌فرماید اما پس از تاثیر آن شراب های روحانی و آگاهی در روز و روشنایی به دلیل عدم رویت روی حضرتش شکایت و گله میکند اما پاسخی دریافت نمیکند، گویی به خواب رفته است.
طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل
بیفتد آن که در این راه با شتاب رود
در این بیت می‌فرماید برای دیدار روی حضرت معشوق یا هشیاری خدایی خود شتاب و عجله‌ جایز نیست . آشوب به معنی بر هم زدن نظم و قانون در مکانی خاص است و فتنه به معنی آزمودن و عیار سنجی. می‌فرماید طریقت عشق راهی ست که ابتدا نظم زندگی سالک را بر هم زده و چیدمان چیزهایی را که از آنها طلب خوشبختی میکند دگرگون میکند و سپس عیار سالک مدعی عاشقی را محک زده تا ثابت قدمی او را در مدعایش به اثبات رساند، مدعی بی ثبات پس از کاسته شدن مقداری از پول و ثروت یا از دست دادن موقیت شغلی و تنزل مقام خود برآشفته شده و از ادامه راه باز میماند . به این معنی نیست که هر انسانی قصد ورود به دنیای معنا و عاشقی داشته تنبیه خواهد شد اما به اشکال مختلف در بوته آزمایش قرار خواهد گرفت .
در مصرع دوم مراحل چندگانه طریقت یعنی طلب ، عشق ، معرفت  توحید ، حیرت ،فقر و فنا مورد نظر میباشد که سالک باید در وقت مقرر خود به مرحله بعد وارد شود و اگر انسانی شتاب و عجله کند در راه بیفتد ، یعنی برای دیدار روی حضرتش باید مراحل طریقت عاشقی را با صبر و استقامت طی نماید. در غزلی دیگر می‌فرماید؛

گویند که سنگ لعل شود در مقامِ صبر  آری شود ولیک به خونِ جگر شود
گدایی در جانان به سلطنت مفروش
کسی ز سایه این در به آفتاب رود؟
معنی بیت کاملأ روشن بوده و استمرار در عاشقی انسان و طی طریق را نیز گوشزد میکند ضمن اینکه مگر انسان پناه و سایه امنی بجز درگاه کبریایی او سراغ دارد که آنجا رود ؟

چو کُحلِ بینشِ ما خاکِ آستانِ شماست  کجا رویم بفرما از این جناب کجا؟

جز آستانِ تواَم در جهان پناهی نیست   سرِ مرا بجز این در حواله گاهی نیست

گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر    آن مهر بر که افکنم؟  آن دل کجا برم؟

و ابیاتِ بسیاری از این دست بیانگرِ این مطلب است که هیچ عاقلی از زیرِ سایه او بیرون نمی آید تا زیرِ آفتابِ سوزان برود.

سواد نامه موی سیاه چون طی شد
بیاض کم نشود گر صد انتخاب رود
می‌فرماید به هر روی عمر جسمانی انسان سپری خواهد شد و هرگز سپیدیِ مو بار دیگر به سیاهی باز نمی گردد، پس اگر انسان ستیزه گری کرده و با سماجت به دنبال سایه ای زمینی بگردد از نور و ملکوت حضرت معشوق هیچ کم نخواهد شد حتی اگر صدها و هزاران مورد انتخاب حضرتش نیز از زیر سایه کبریایی او خارج شده و به راه خطا بروند ذره ای از شوکت و عظمت و نور او کاسته نخواهد شد . یعنی که این انسان است که نیازمند حضرت حق تعالی ست و قدر انتخاب شدن توسط خدا برای اظهار حضرتش در جهان فرم را بداند .
حباب را چو فتد باد نخوت اندر سر
کلاه داریش اندر سر شراب رود
باد نخوت همان تکبر است که بسیاری را از راه عاشقی باز می‌دارد و می‌فرماید به حبابی که باد و تکبر در سر داشته و خود را سرور و کلاه دار میداند بنگر که چگونه با جوششی در خمره شراب باد این حباب خالی شده و محو در شراب میگردد ، ستیزه گری و تکبر انسان نیز همین سرنوشت را دارد .شراب در اینجا کنایه ای از زندگی ست .
حجاب راه تویی حافظ از میان برخیز
خوشا کسی که در این راه بی‌حجاب رود
می‌فرماید حجاب و پوشش یا مانع راه عاشقی خود انسان است، خویشتنِ کاذب و توهمی شکل گرفته در انسان در سالیان ابتدایی ورود انسان به این جهان است که از میان برداشتنش از ضروریات موفقیت در این راه است. خوشا به حالِ دیگران اگر آنان نیز همچون حافظ فارغ از خویشتنِ برآمده از ذهن در این راه قدم بردارند که بطور قطع به سرمنزل مقصود خواهند رسید و به خرد اصلی و خداییِ خود زنده و به دیدار حضرتش نایل خواهند شد .

 

مهدی در ‫۳ سال قبل، جمعه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:

مرتضی برجسته نیز این آهنگ را به نام «ماهی» در سال 1354 خوانده است:
پیوند به وبگاه بیرونی

 

سید مختار در ‫۳ سال قبل، جمعه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۱:

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
در بیت "رو سینه را"جناب استاد عشق( مولانا ) دستور میدهد بروید سینه را( صدرها که ضیق و شرح آن در صراط مستقیم راه گشا است )همانند " سین ها " پیامبر اسلام صل الله علیه و آله وسلم و آل ایشان" آل یاسین" از کین ها شستشوی کامل (هفت بار آب کشیدن) دهید.همانطور که آقا شهاب با ظرافت و نکته بینی اشاره نمودند که این بیت تلمیحی به یا سین از رموز قرآنی دارد. سین یکی از نامهای رسول الله است که در سوره یاسین خطاب به حضرتش آمده یس والقرآن الحکیم انک لمن المرسلین ای سین قسم به قرآن حکیم که شما از مرسلین هستید. همان پیامبر مکرمی که سینه اش عاری از هر نوع کینه ای بود که تاریخ اسلام مملو از مصادیق آنست. ثبت است که ایشان از آن شخص که خاکروبه بر سر مبارکش می ریخت عیادت نمودو در بزنگاهای دیگر قاتل حضرت حمزه (س) و زمان فتح مکه نیزعده ی زیادی را آزاد نمود.همان سینه ای که با صلابت کوه سینا محل تجلی نور الهی است و شرح صدری در آن قرار داده شده (الم نشرح لک صدرک) مصداق اکمل سینه ی بی کینه است بی شک نگارش و خوانش صحیح این بیت چنین است
رو سینه را چون سین ها. هفت آب شوی از کین ها
سینای سینه تان چون سین ها بی کین باشد.
سید مختار رحیمی دهم رمضان المبارک سال 1400

 

ممد در ‫۳ سال قبل، جمعه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۵۲ دربارهٔ سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین » بخش ۵۳ - فی تسویة البیوت:

چی میگه؟ یه نفر ترجمه کنه

 

آرمن فرناد در ‫۳ سال قبل، جمعه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۳:

این شعر به زیباترین شکل ممکن جریان معراج رفتن رسول‌الله و اتفاقاتی که بین ایشان و خداوند صورت گرفته رو بیان میکنه، که حضرت رسول جمال و وجنات علی ابن ابی‌طالب رو در وجهه خداوندی نظاره گر هست
از این زیباتر نمیشه توصیف و شرح داد که حضرت مولانا به تصویر کشیدن

 

جلیل Jalilomidi@yahoo.com در ‫۳ سال قبل، جمعه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۱:

عباسی فسا هرچه گفت، درست گفت. مخصوصاً دو فعل یُحِبُ و یَرضی که باید معلوم خوانده شوند نه مجهول.

 

بهیار سپیدان در ‫۳ سال قبل، جمعه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۳۸ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷:

درود بر شعر پژوهان
وام گیری شاعران ار پیشینیان و معاصران پدیده ی آشکاری است اما در مورد حافظ سخن به گونه ای دیگر است. حافظ برای بروز شدت امانتداری می گوید
از
گفته ی کمال دلیلی بیاورم ....
که منظور کمال الدین اسماعیل اصفهانی از بنیانگذاران سبک شعر عراقی ست اما
انبوه استفاده اش از سعدی را
چه در باب وزن اشعار
چه برداشتن و به کاربردن در مطلع شعر
چه در متن
سکوتی عجیب را در پیش گرفته است.
دیدن کتاب بدعت ها و بدایع نیمایوشیج از مهدی اخوان ثالث هم با ارش است
بویژه در باب استفاده ی عجیب حافظ از اشعار ناصرالدین بخارایی
تا جایی که بیتی که بر مزار خواجه حافظ نوشته شده از ناصر بخارایی است فقط با تغییر قافبه ، از آن حافظ شده است.
درود بر همه شان.

 

محسن در ‫۳ سال قبل، جمعه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۳۸ دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۸:

درود به همراهان گرامی حبه الخضرا یا چاتلانقوش در طب ایرانی بنگ نیست بلکه ثمر درخت بنه (پسته کوهی) هست که خواص بسیار فراوانی داره علاوه برکوچک و ریز بودنش همانطوری که استاد میفرماید هرکس به اندازه یک جو از اون بخوره .....
منبعی که میخوام معرفی کنم هم جلد دوم کتاب قانون ابن سینا صفحه صد و شصت و دو پاراگراف آخر هست .
توجه داشته باشیم در ایران باستان سیمرغ نماد عطار و طبیب بوده .

 

ارته براتی در ‫۳ سال قبل، جمعه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۴:

گرچه در هر نفس از تیغ غمش افگارم
همـــــچنان طالـــب آنــم که دهد آزارم
\
گرچه با خنده اش از هسته دل مشتاقم
چون که بیزاری من کرد ز خود بیزارم
\
پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم
/
همه ترسم از این است بخواهد آید
در خواب مرا بیند و من بیدارم

 

محسن در ‫۳ سال قبل، جمعه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۷:

این غزل را استاد مهدی نوریان خیلی خوب شرح کرده‌اند:
پیوند به وبگاه بیرونی/

 

سروش سروش در ‫۳ سال قبل، جمعه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱۳ - برخاستن مخالفت و عداوت از میان انصار به برکات رسول علیه السلام:

واقعا هنوز بر سر اثبات بودن یا نبودن چیزی بحث میکنید ک چیزی ازش نمیدونین جز اوهامات و درک سطحی انسانی
اگر خدا وجود نداره، پس میخوایی چیرو ثابت کنی؟؟
میدونی وقتی عدم چیزی رو میخوایی ثابت کنی درواقع وجودش رو فریاد میزنی؟
و اگر خدا وجود داره، بازم چ نیازی هست اثباتش کنی؟
و همین اتحادی ک حضرت مولانا فرمودند، یعنی خدا
فارغ از هر علم و یقین و دین و نژاد و زبان و رنگ و...
و اینکه هر کس مسیر و سلوک خودش رو داره و درواقع در مسیر درست خودش هست

 

سروش سروش در ‫۳ سال قبل، جمعه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۲ - سبب حرمان اشقیا از دو جهان کی خسر الدنیا و الآخرة:

گرامی حنیفه نژاد
بحث انسان کامل هست و مرتبه انسان کاملی و ارواحی که به این مقام و مرتبه میرسن
《 هر زمان نو میشود دنیا و ما 》
علاوه بر ماده و اتم و مولکولها ک میمیرن و متولد میشن، روح هم هی بزرگتر میشه
در مسیر سلوک هی روح بزرگتر در کالبد ما میشینه و روح قبلی رو در بطن خودش جا میده تا جایی ک روح کامل خدا (مسیح) در کالبد ما میشینه
و شخصی ک ب مرتبه انسان کاملی میرسه روح کامل خدا در کالبدش حلول میکنه و مسیح میشه، خود مسیح میشه و نگاه مسیحایی پیدا میکنه (همینطور ک در بسیاری موارد حضرت مولانا از کلمه مسیح یا یکی از کالبدهای مسیح با نام عیسی بسیار نام برده)
و مسیح یعنی مسح شده توسط خدای الرحمن یا اهورا
و بعد مسیح شدن ب عالم اهورا وارد میشه و دید اهورایی پیدا میکنه و بعد نگاه دیانا یا الهی
ک اینها مسیر سلوک و ورای سلوک هست
و شخصی ک به اون مراتب میرسه از بُعد دیانا(الله) یا اهورا همه چیز رو میبینه و درواقع جسمش وسیله ارتباطی اون با این عالم هست ولی روح درونش روح کامل خدا هست و سخنانش سخن خدا و دیدش دید الهی
و محمد به مقام انسان کامل رسید
و همینطور مولانا
ذره ذره با ادراک و بزرگتر شدن روح ب اون مراتب رسیدن
پس نه کلام محمد ن مولانا رو نمیشه نقض کرد و ایراداتی اگر باشه از درک و سطح روحی ماست نه کلام ایشان
و البته سخنان آن بزرگان در هر مرتبه ای از رشد روحی ک بودن در مسیر سلوکشون مرتبط هست
تا جایی تسلیم بودن و از نجوم و ستاره ها بهره میبردن و در جایی سلطان کائنات بودن و بر احوالات کل عوالم حکم میکردن
و حتی پیشگویی های انسان کامل حکم هست بر کائنات، و اون پیشگویی نبوده

 

حسن تقی زاده در ‫۳ سال قبل، جمعه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱ - تمامت کتاب الموطد الکریم:

چون جمادند و فسرده و تن‌شگرف
چون جمادند و فسرده تن شگرف
صورت دوم مصرع صحیح است هم به لحاظ وزن و هم معنا

 

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۳ سال قبل، جمعه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶:

در برنامه گل های 106 که در راک اجرا شده است استاد شجریان این بیت را هم می خوانند
شادی یار پریچهره بده باده ناب
که می لعل، دوای دل غمگین آمد
حتما ایشان به نسخه ای دسترسی داشته اند که این بیت در آن بوده است و اتفاقا بیت ضعیفی هم نیست

 

میم در ‫۳ سال قبل، جمعه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۰۹:۵۶ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳۴:

کامنت های صاحب نظران خیلی بیشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید به کار مردم عادی که اشعار رو میخونن میاد...اگر از معنی و مفاهیم ابیات در گنجور آگاهی دارید لطفا بنویسید و حاشیه بگذارید ممنون

 

ابوالفضل غلامی در ‫۳ سال قبل، جمعه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۰۸:۵۹ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱:

سلام . بیت دوم «آسمان ترسد» صحیح است

 

فاضل سوری در ‫۳ سال قبل، جمعه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۰۴:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

با سلام در مورد بیت آخر باید عرض کنم که :
دگران اینجا ب معنای همان مرغ خوش‌الحان است که بواسطه صوت زیبایی که دارد، مرغان دیگر را صید میکند. املای درست آن دکران است (ب فتح دال و کاف)

 

محمدحسین مسعودی گاوگانی در ‫۳ سال قبل، جمعه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۰۳:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:

جناب ناشناس نوشته:
زو مخفف ز او است و ز او هم معنای ز آن را دارد. جایگاه زو، جایگاه تعلیل برای فریب خوردن است. یعنی چون ترازو نداری، به علت همان(یعنی از او=از آن) است که فریب می خوری.
یک سوال ساده:
اگر معنی زو یعنی از او چرا مولانا نگفته " ترازو گر نداری پس ترا ره می زند هر کس"
که هم وزنش درست است هم معنی مد نظر آقای ناشناس را می دهد. مولانا با یک تیر دو نشان زده اگر زو معنای زود بدهد. یعنی معنای مد نظر ناشناس با قید زود یا سریع و البته آسان اتفاق خواهد افتاد. تنها یک آرایش کافی است تا زود و آسان ، از راه بدر شوی.
@drgavgani

 

س ش در ‫۳ سال قبل، جمعه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۰۲:۰۵ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱۳:

در مصراع دوم از بیت اول:
دیده ی ما درست تر بنظر می رسد...

 

دانیال در ‫۳ سال قبل، جمعه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۰۱:۱۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۴۴:

سلام گنجور یعنی چی؟

 

۱
۱۰۵۲
۱۰۵۳
۱۰۵۴
۱۰۵۵
۱۰۵۶
۵۰۵۰
sunny dark_mode