صَنَما با غمِ عشقِ تو چه تدبیر کنم؟
تا به کِی در غمِ تو نالهٔ شبگیر کنم؟
دل دیوانه از آن شد که نصیحت شِنَوَد
مگرش هم ز سرِ زلفِ تو زنجیر کنم
آن چه در مدتِ هِجرِ تو کشیدم هیهات
در یکی نامه محال است که تَحریر کنم
با سرِ زلفِ تو مجموعِ پریشانی خود
کو مجالی که سراسر همه تقریر کنم؟
آن زمان کآرزویِ دیدنِ جانم باشد
در نظر نقشِ رخِ خوبِ تو تصویر کنم
گر بدانم که وصالِ تو بدین دست دهد
دین و دل را همه دَربازم و توفیر کنم
دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی
من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم
نیست امّید صَلاحی ز فسادِ حافظ
چون که تقدیر چُنین است، چه تدبیر کنم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از غم و درد عشق سخن میگوید و از تدبیر خود در برابر این غم میپرسد. او از نالههای شبانهاش و دیوانگی دلش به خاطر عشق یاد میکند و میگوید که نمیتواند آنچه را در مدت جدایی تحمل کرده، در یک نامه بیاورد. شاعر همچنین به یاد نقش زیبایی معشوقش میافتد و آرزو میکند که اگر وصال ممکن شود، همه چیز را در دل و دینش فدای او کند. در پایان، از واعظی که او را نصیحت میکند دور میشود و میگوید که در این وضع، امیدی به تغییر نیست و تقدیر چنین است.
هوش مصنوعی: با درد عشق تو چه راه حلی پیدا کنم؟ تا کی باید در غم تو شبها ناله سر دهم؟
هوش مصنوعی: دل دیوانه از شنیدن نصیحت به تنگ آمده است، مگر اینکه بتوانم او را با زنجیر زلفت نگهدارم.
هوش مصنوعی: آنچه در دوران فراق تو تجربه کردهام، هرگز نمیتوانم در یک نامه به طور مستقیم و کامل بیان کنم.
هوش مصنوعی: میگوید که من در مهمانی زلفهای تو، اوضاع نابسامان خودم را فراموش کردهام. آیا فرصتی هست که بتوانم تمام این احساسات و وضعیت خود را به طور کامل بیان کنم؟
هوش مصنوعی: زمانی که آرزویم دیدن تو باشد، در آن لحظه تصویر چهرهی زیبات را در ذهنم مجسم میکنم.
هوش مصنوعی: اگر بدانم که رسیدن به تو اینقدر آسان است، تمام ایمان و دل خود را برایت آماده میکنم و هرچیزی را برایت فدای تو میکنم.
هوش مصنوعی: از کنارم دور شو، ای واعظ! هرگز وقت من را به بیهودهگویی تلف نکن. من کسی نیستم که بخواهم به فریب و دغلکاری گوش دهم.
هوش مصنوعی: امید به بهبودی از بدیهای حافظ وجود ندارد، زیرا تقدیر چنین رقم خورده است، پس من چه تدبیری میتوانم بیندیشم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
در غمت ناله ز دل زارتر از زیر کنم
همچو مرغ سحری ناله شبگیر کنم
از دل پاک کنم بر سر خاک تو نثار
گهری از صدف دیده چو توفیر کنم
با تو در باختن سر چو نکردم تقصیر
[...]
تا کی آخر ز غمت ناله شبگیر کنم
سوختم از غم عشق تو چه تدبیر کنم
هست زلف تو چو زنجیر من از راه جنون
خویشتن بسته آن زلف چو زنجیر کنم
در پس پرده اندیشه معبد کردار
[...]
دیده دریا چو شد از گریه چه تدبیر کنم
دل بطوفان نهم و چشم به تقدیر کنم
پیرم و مست جوانان ز خودم شرمی باد
که جوانان نکنند آنچه من پیر کنم
کس ره من ندهد در حی لیلی وش خویش
[...]
شرح درماندگی خود به که تقریر کنم
عاجزم چارهٔ من چیست چه تدبیر کنم
در توسل به جناب تو چه تدبیر کنم
چند در فرقت تو ناله شبگیر کنم
آنچه در مدت هجر تو کشیدم هیهات
در یکی نامه محال است که تحریر کنم
در شب هجر تو مجموع پریشانی خویش
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.