در توسل به جناب تو چه تدبیر کنم
چند در فرقت تو ناله شبگیر کنم
آنچه در مدت هجر تو کشیدم هیهات
در یکی نامه محال است که تحریر کنم
در شب هجر تو مجموع پریشانی خویش
کو مجالی که یکایک همه تقریر کنم
آن زمان کارزوی دیدن جانم باشد
در نظر نقش دل آرای تو تصویر کنم
گر بدانم که وصال تو به جان دست دهد
دل و جان را همه در بازم و توفیر کنم
جان ز من گر طلبی زود فشانم به رهت
ور تو سر خواهی حاشای که من دیر کنم
دم مزن فیض ز دشواری هجران با من
چونکه تقدیر چنین است چه تدبیر کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساس عمیق درد و longing در دوری محبوب است. شاعر به توسل به محبوب خود فکر میکند و نمیتواند رنجهای ناشی از دوری را در چند خط بیان کند. او وصف پریشانیاش در شبهای هجران را دشوار میداند و نمیتواند تمام احساساتش را در یک نامه بگنجاند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که اگر روزی به محبوبش دست یابد، تمام وجودش را به او تقدیم خواهد کرد و از هر فرصتی برای ملاقات با او استفاده خواهد کرد. شاعر از کاستیهای تقدیر گله میکند و میپرسد که چه تدبیری باید اتخاذ کند.
هوش مصنوعی: در تلاش برای دستیابی به تو چه راهی را انتخاب کنم، در حالی که در شبها به خاطر جداییات ناله و گریه میکنم.
هوش مصنوعی: آنچه در زمان دوری تو تحمل کردم، هرگز در یک نامه نمیتوانم بنویسم.
هوش مصنوعی: در شب جدایی تو، در شرایط آشفتهام، فرصتی نیست که بتوانم همه دردها و احساساتم را بهطور کامل بیان کنم.
هوش مصنوعی: در آن لحظه، آرزوی دیدن تو در دل و جانم شکل میگیرد و تصویر زیبای تو را در ذهن میآورم.
هوش مصنوعی: اگر بدانم که رسیدن به تو به قیمت جانم تمام میشود، همه وجودم را فدای تو میکنم و هیچ تردیدی ن خواهم کرد.
هوش مصنوعی: اگر جانم را از من بخواهی، بیدرنگ آن را در راه تو فدای میکنم. اما اگر تو بخواهی که سرم را تقدیم کنم، هرگز این کار را دیر نخواهم کرد.
هوش مصنوعی: سکوت کن و از سختی فراق با من سخن نوازی نکن، زیرا سرنوشت اینگونه رقم خورده و من چه راهمیتوانم پیش ببرم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در غمت ناله ز دل زارتر از زیر کنم
همچو مرغ سحری ناله شبگیر کنم
از دل پاک کنم بر سر خاک تو نثار
گهری از صدف دیده چو توفیر کنم
با تو در باختن سر چو نکردم تقصیر
[...]
تا کی آخر ز غمت ناله شبگیر کنم
سوختم از غم عشق تو چه تدبیر کنم
هست زلف تو چو زنجیر من از راه جنون
خویشتن بسته آن زلف چو زنجیر کنم
در پس پرده اندیشه معبد کردار
[...]
صَنَما با غمِ عشقِ تو چه تدبیر کنم؟
تا به کِی در غمِ تو نالهٔ شبگیر کنم؟
دل دیوانه از آن شد که نصیحت شِنَوَد
مگرش هم ز سرِ زلفِ تو زنجیر کنم
آن چه در مدتِ هِجرِ تو کشیدم هیهات
[...]
دیده دریا چو شد از گریه چه تدبیر کنم
دل بطوفان نهم و چشم به تقدیر کنم
پیرم و مست جوانان ز خودم شرمی باد
که جوانان نکنند آنچه من پیر کنم
کس ره من ندهد در حی لیلی وش خویش
[...]
شرح درماندگی خود به که تقریر کنم
عاجزم چارهٔ من چیست چه تدبیر کنم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.