گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ظهیر فاریابی

مربی فضلای زمانه شمس الدین

تویی که قفل امل را سخای توست کلید

از آن سپس که میان من و تو عهد دراز

زمانه حبل متین مواصلت ببرید

تو را به مرو درون برد و خرمت بنشاند

مرا به سوی نشابور سر نگون بکشید

چو تو به اسم رسالت بیامدی ناگاه

دلم ز شوق ملاقات تو ز بر بپرید

شدی به قاعده و پرده دار بنشاندی

چنانک پرده صبرم ز غبن آن بدرید

مرا به خدمت تو محض دوستی آورد

نه رغبت زر و سیم و نه حرص نقل و نبید

حدیث رؤیت صانع مرا محقق شد

که دست معتزلی غالب ست و وجه پدید

رسول را چو به دنیا نمی توان دیدن

خدای را به قیامت چگونه بتوان دید؟