ای خداوندی که خاک درگهت را ز اعتقاد
خستگان تیر محنت نوشدارو کردهاند
تا عروس ملک در پیوند شاهیت آمده است
در جهان پیوند ظلم و فتنه یک سو کردهاند
نه فلک بر خوان اِنعامت به پنج انگشت آز
قرب ده نوبت شکم را چار پهلو کردهاند
اجتماع اختران دانی که در میزان چراست
خود نکو دانی که آن خدمت چه نیکو کردهاند
از برای قیمت یک ذره خاک پای تو
نقد هفت اقلیم گردون در ترازو کردهاند
حاسدت در حبس محنت باد دایم چار میخ
تا طناب خیمه آفاق شش تو کردهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فتنه و آشوب از هرسو به من رو کردهاند
تا دگر چشمان پرکارش چه جادو کردهاند
چشم آهوچشم من هرگز به این مستی نبود
گوییا در سرمهاش بیهوش دارو کردهاند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.