جز شور و شر از چشم سیاه تو نریزد
اِلّا خطر از تیر نگاه تو نریزد
آهسته بزن شانه بر آن زلف پریشان
تا جمع دل از طرف کلاه تو نریزد
کانون شدی ای سینه مگر کز شرر دل
جز اخگر غم ز آتش آه تو نریزد
تا در خم می از پی توبه نکنی غسل
ای شیخ گنهکار گناه تو نریزد
ای خاکِ مقدّس که بُوَد نام تو ایران
فاسد بُوَد آن خون که به راه تو نریزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت چشمان سیاه معشوق اشاره میکند و میگوید که هیچ احساس دیگری از آنها نمیریزد جز خطر و عشق. او از معشوق میخواهد به آرامی به زلفهایش دست بزند تا دلها جمع شوند. همچنین شاعر با اشاره به آتش عشق و درد دل، میگوید که جز غم و حسرت هیچ چیز دیگری از این آتش نمیریزد. در ادامه، به فردی که در گناه است، یادآوری میکند که برای توبهاش نیازی به شستن خود ندارد و در نهایت، بر روی خاک مقدس ایران تأکید میکند که هیچ خونی نباید نریزد جز برای این سرزمین.
هوش مصنوعی: به جز هیجان و شور و شوق ناشی از نگاه سیاه تو، هیچ خطری از تیر نگاه تو در نمیآید.
هوش مصنوعی: با احتیاط به آن موهای آشفتهات برس تا دلها از زیر کلاه تو پراکنده نشوند.
هوش مصنوعی: ای سینه، آیا تو کانون و محل آتش عشق و درد نیستی؟ آیا از شعلههای دل، جز خاکستر غم و دود آه تو نمیریزد؟
هوش مصنوعی: ای شیخ گناهکار، تا زمانی که از سر اشتباهاتت توبه نکنی و از دل به سمت خمرهی شراب نروی، به غسل و پاکی نائل نخواهی شد و گناهان تو از بین نخواهد رفت.
هوش مصنوعی: ای سرزمین مقدس که نام تو ایران است، آن خونی که برای تو ریخته نشود، بیارزش و فاسد است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.