گنجور

 
فرخی یزدی

سرپرست ما که می‌نوشد سبک رطل گران را

می‌کند پامال شهوت دسترنج دیگران را

پیکر عریان دهقان را در ایران یاد نارد

آنکه در پاریس بوسد روی سیمین‌پیکران را

شد سیه روز جهان، از لکهٔ سرمایه‌داری

باید از خون شُست یکسر باختر تا خاوران را

انتقام کارگر ای کاش آتش برفروزد

تا بسوزد سربه‌سر این تودهٔ تن‌پروران را

غارتِ غارتگران گردید بیت‌المالِ ملّت

باید از غیرت به غارت داد این غارتگران را

مادر ایران عقیم آمد برای مرد زادن

همچو زن‌ها پیروی کن صنعت رامشگران را

نوک کلک فرخی در آمهٔ خون شد شناور

تا که طوفانی نماید، این محیط بیکران را