سرکار موبد موبدان و گریزگاه نیکان و بدان را بنده ام و خجسته دیدار جان پرورش را از ته دل و بن دندان پرستنده. بارها در باب نگاهداشت و غم خواری و همراهی و رهنمونی احمد نگارش ها کرده ام و کار بند سفارش ها شده اینک آغاز گردآوری گندم و جو و داد و ستد کهنه و نو است. اسمعیل در ری و من در یزد و او با هزار کار پراکنده و درد بی درمان در آن سرزمین اگرش تو در کارها انباز و دست یار نباشی، تن تنها کی گلش از خار و خار از پای بر آید. زنهار به مهرش و گوشه کار گیر و دست پایمردی زیر بار آور. احمد اگر چه به گفت و گواهی تو در چالاکی و زرنگی باد پران است و آتش سوزان، باز با نیرنگ و تیتال مردم آن سامان در شمار پخته خواران و خام کاران خواهد بود. خوشتر آنکه به خویشش وانگذاری و انجام این گونه کارهای گوناگون را که ده مرده کوشش و جوشش باید سرسری نشماری که پای بیچاره در گل و دست ناکامی بر دل خواهد ماند، شعر:
سپردم به زنهار اسکندری
تو دانی و فردا و آن داوری
گمان نزدیک به کار این است که تا چند روز دیگر اسمعیل از دربار گردون پیشگاه پادشاهی با کارهای ساخته و امیدهای پرداخته فرمان بازگشت یابد و به دستور روزگار گذشته رنج آزمای آن در و دشت گردد. مرا هم از فرگاه بلند خرگاه خدایگانی حاجی امروز که بیستم ماه است، پروانه مهر آمیز رسید، که پس از انجام کارها که در دست است و روانت به ساخت و پرداخت آن پای بست، از سامان یزد برگ و ساز جندق کن و حسینعلی خان را که گماشته من است در هنجار پیشکاری و کارگذاری از هر در استواری بخش.
سر فتنه جویان را به سنگ باز خواست بکوب، و گرد هست و بود بد اندیشان را به جاروب گرفت فرو روب، زشت و زیبای هر چیز و هر کس را به طرزی که دانی و توانی چاره ساز آی و با شتابی هیچ درنگ مرز ری را راه اندیش نشیب و فراز شو.
باری اگر سرکار امید گاهی آقا که جانم برخی پاک روانش باد، بازگشت مرا بدان در گشته که خود نیز در پهنه دیر انجام کویرش سرگشته اند سزا داند و روا بیند، نه باندیشه این کارهای هیچ مایه، به بوی دریافت خجسته دیدار سرکار ایشان و فر آمیزش تو که فراهم ساز دل های پریشان است، روزی دو رخت بازگشت بر بارگی هشتن و این راه آشوب خیز نوشتن و بهمان روش ها که دیدی گرد دهات گشتن و درخت گز و خرما کشتن و پسته و بادام از خاک سرشتن و سبک در گذشتن دریغی نیست، شعر:
من که از دروازه بیرونم نمی بردند خلق
با تو می آیم اگر در چشم سوزن می بری
بیش از این گفت و شنود و بست و گشود، هنجار دیوانگی است نه رفتار فرزانگی. هر گونه فرمایش که بازوی یارا و نیروی آرای منش پرده گشایی و چهره آرائی تواند نگارندگی فرمای که در انجامش کار دوندگی و شمار بندگی به پایان خواهد رفت. زندگی پاینده و کامرانی فزاینده باد.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به نوعی نامهنگاری و بیان دغدغههای نویسنده درباره همکاری و کمک به یکدیگر در امور مختلف اشاره دارد. نویسنده از اسمعیل در ری و خود در یزد سخن میگوید و بر اهمیت همراهی و حمایت یکدیگر تأکید میکند. او به مسائلی مانند گردآوری گندم و جو و مشکلات ناشی از کارهای پراکنده اشاره دارد و از سرکار موبد موبدان در خواست کمک میکند تا با یکدیگر بتوانند مشکلات را حل کنند. همچنین، نویسنده بر بازگشت به کار و فعالیتهای کشاورزی و تلاش برای بهبود وضعیت زندگی تأکید دارد. در نهایت، او بر امید به آینده و کامیابی و زندگی پایدار تأکید میکند.
هوش مصنوعی: من به موبد موبدان و پناهگاه نیکان و بدان احترام میگذارم و از دیدار پرورش جان همیشه خوشحالم. بارها دربارهٔ نگهداری و حمایت از احمد نوشتهام و حالا زمان جمعآوری محصولاتی چون گندم و جو و انجام مبادلات جدید و قدیم فرا رسیده است. اسماعیل در ری مشغول فعالیتهای متعدد و غمهای بیپایان است و من در یزد هستم. اگر تو در کارها همراهم نباشی، او در تنهایی نمیتواند از مشکلات خلاص شود. لطفا به او محبت کن و در کارش کمک کن. اگرچه احمد به گفتهٔ تو در کار و تلاش خیلی خوب است، اما با نیرنگ و ترفند مردم آنجا در دستهٔ افراد با تجربه و تازهکار خواهد بود. بهتر است که او را به حال خود رها کنی و مسئولیت این کارهای مختلف را که نیاز به تلاش بسیار دارد، کوچک نشماری، زیرا که بیچاره در سختی و مشکلات خواهد ماند.
هوش مصنوعی: من کارم را به حافظه اسکندر سپردم، تو که میدانی و روز فردا و داوری که خواهد بود.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که اسماعیل در روزهای آینده از دربار شاه بازگردد و به کارهای قبلی خود ادامه دهد. من امروز از خداوند پیغامی دریافت کردم که پس از اتمام کارهای جاری، به یزد بروم و ناظر خود، حسینعلی خان، را در امور مدیریتی تقویت کنم.
هوش مصنوعی: به مبارزه با فتنهگران بپرداز و تمام بداندیشان را از ریشه برکن. زشت و زیبا را با دانش و توانایی خود اصلاح کن و بدون هیچ وقفهای در مسیری روشن و مثبت قدم بردار.
هوش مصنوعی: اگر آقا امید، که روحش شاد باد، بخواهد من را دوباره به مکانی برگرداند که خود نیز در آنجا گم شده، این کار را بیدلیل نمیداند. تنها به خاطر لذت دیدار دوباره با ایشان و یادآوری لحظات خوب میباشد که دلهای پریشان را آرام میکند. در یک روز میتوان به بازگشت به این مکان و چالشهای نوشتن و همانطور که دیدید به گشت و گذار در روستاها، کشت درختان گز و خرما و همچنین پرورش پسته و بادام فکر کرد و از پیشرفت و رشد در این کارها دریغ نکرد.
هوش مصنوعی: میگوید: من که از جایی بیرون آمدهام، دیگران نمیخواهند با تو بیایند. اما من در هر شرایطی و حتی اگر مسیری باریک مثل روزنه سوزن باشد، همراه تو خواهم بود.
هوش مصنوعی: زیاد صحبت کردن و درگیر مسائل جزئی شدن، نشانهای از دیوانگی است نه رفتار عاقلانه. هر نوع گفتار که توان و قدرت بیان را به چالش بکشد و زیبایی را به تصویر بکشد، باید در یک زمینه تلاش و زحمت انجام شود تا به نتیجه برسد. آرزوی من این است که زندگی پایدار و موفقیتهای بیشتری برای شما رقم بخورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.