گنجور

 
یغمای جندقی

آب شد دیده ز بس گریه دگر چون گریم

خون کن ای عشق دلم تا پس از این خون گریم

تا تو ای خسرو خوبان همه شیرین خندی

من چو فرهاد به تلخی همه گلگون گریم

تو گلستانی و من ابر بهاران نه عجب

که فزون خندی چندانکه من افزون گریم

گاه بر گریه بی حاصل لیلی خندم

گاه بر خنده ناکامی مجنون گریم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode