گنجور

 
یغمای جندقی

تا زچمن خانه زین بر زمین

نخل برازنده اکبر فتاد

جلوه گری رفت ز بالای سرو

رعشه بر اندام صنوبر فتاد

شبه رسول امین

شست به خون تا جبین

از دم ششمیر کین

خفت به روی زمین

گرد برآمد ز مزار حبیب

رفت برون پای ظفر از رکیب

چهره ناهید به خون شد خضیب

روشنی از دیده اختر فتاد

عرش برین شد نگون

گشت افق غرق خون

ماند ز ره چرخ دون

گشت زمین بی سکون

قائمه عرش معلا شکست

شیشه نه منظر مینا شکست

ماهچه رایت بیضا شکست

از سر مهر فلک افسر فتاد

ریخت زتاثیر غم

نظم کواکب زهم

چهره مه شد دژم

صبح فرو برد دم

گشت چو آن کاکل مشکین رسن

از نم خون نافه مشک ختن

باز شد از طره سنبل شکن

رایحه از طبله عنبر فتاد

زد به فضای چمن

چتر عزا نسترن

خفت به خونین کفن

غنچه نازک بدن

سد شد از این واقعه بر ممکنات

عرصه امکان و طریق جهات

بازی شطرنج فلک گشت مات

مهره خورشید به ششدر فتاد

شام ز غم مو برید

صبح گریبان درید

گشت به عالم پدید

فتنه یوم الوعید

ناله یغما شد اگر پرده در

ناید از این پرده عجب در نظر

کز حرکات فلک پرده در

پرده ز اوضاع جهان برفتاد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode