بیش از این در غم هجران تو خون خورد نشاید
ای سفر کرده سفر کرده چنین دیر نیاید
وقت آن است که بازآئی و بختم بسراید
بخت باز آید از آن در که یکی چون تو در آید
روی میمون تو دیدن در دولت بگشاید
نه تو گفتی که به من با غم هجران نستیزی
کشته خود به زمین برنگذاری نگریزی
این سفر جز به هلاکم ننشینی و نخیزی
گر حلال است که خون همه عالم تو بریزی
آن که روی از همه عالم به تو آورد نشاید
ای پدر رجعت امروز مینداز به فردا
دست شستم ز علی اکبر و عباس تو فرد آ
با وجودت چه نیاز است به کلثوم و به کبری
اگرم هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی
چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید
تا کی ای خامه احباب سرودی نسرائی
تلخ کامی ز مذاقم به درودی نزدائی
من نه تنها خمش آیم چو به گفتار درآئی
نیشکر با همه شیرینی اگر لب بگشائی
پیش لفظ شکرینت چو نی انگشت بخاید
نه همین دل که غمت سوخت سما را و سمک را
من نه تنها کالمت کاست بشر را و ملک را
از تو ای باب نبرم چه یقین را و چه شک را
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
عمه تا چند سکینه به بر و دوش تو خسبد
گه به جان گه به دل دیر فراموش تو خسبد
سزد از ناله بنگذارم اگر گوش تو خسبد
قهرم از پیرهن آید که در آغوش تو خسبد
زهرم از غالیه آید که بر اندام تو ساید
آبم آتش نشود گر بدهی خاک ببادم
نکنم از تو فرامش بری ار نام زیادم
به خلاف تو نخیزم چو به مهر تو فتادم
دل به سختی بنهادم پس از آن دل به تو دادم
هر که از دوست تحمل نکند عهد نپاید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به غم و اندوه ناشی از جدایی از معشوق خود اشاره میکند و از او میخواهد که هر چه زودتر به سوی او بازگردد. اوExpr تصویر میکند که بازگشت چنین محبوبی باعث شادی و خوشبختی خواهد شد و بخت او را نیز بهبود میبخشد. شاعر به یادآوری عهد و پیمانی میپردازد که معشوق به او داده و ابراز میکند که حتی اگر جهان را به خاطر او قربانی کند، حاضراست. این ابراز احساسات عمیق، نشاندهندهی عشق و دلتنگی شدید شاعر است. او در نهایت به سوز و گداز دل و انتظار برای بازگشت محبوبش میپردازد و بر این واقعیت تأکید میکند که نبود او زندگی را سخت و غیرقابل تحمل کرده است.
هوش مصنوعی: بیش از این نباید به خاطر دوری تو غمگین باشم، ای مسافر که اینقدر دیر برگشتهای.
هوش مصنوعی: زمان آن رسیده که تو بازگردی و مقدّر من را بامقام خود برسانی. بخت من دوباره میدرخشد هنگامی که فردی چون تو وارد زندگیام شود.
هوش مصنوعی: دیدن چهره ی زیبا و محبوب تو، در زندگی روزگار را به روی من میگشاید.
هوش مصنوعی: تو به من نگفتهای که با غم جدایی دشمنی کنی، پس چرا خودت را به زمین میکشی و فراری میشوی؟
هوش مصنوعی: این سفر، جز اینکه باعث نابودی من شود، نتیجهای ندارد و حتی اگر مجاز باشی که خون تمام انسانها را بریزی، باز هم به جایی نخواهی رسید.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر تو از همه چیز روی برگردانده، سزاوار این نیست که به او اهمیت دهی.
هوش مصنوعی: ای پدر، امروز را به فردا نیفکن، من دست از کار علی اکبر و عباس شستم. تو نیز در این زمینه روراست باش.
هوش مصنوعی: وجود تو برایم آنقدر ارزشمند است که به هیچ چیز دیگری نیاز ندارم، حتی اگر هیچ چیز در دنیا یا آخرت نداشته باشم.
هوش مصنوعی: وقتی تو را دارم، انگار همه چیز را دارم و دیگر هیچ چیز برایم مهم نیست.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که چقدر باید با مشکلات و ناکامیها زندگی کرد و همواره در تلاش بود که احساسات تلخ و ناامیدی را با بیانهای شیرین و مثبت تحتالشعاع قرار داد. شاعر از قلم خود میخواهد که به جای سرودن درباره دشواریها، به بیان زیباییها و تجربیات خوش بپردازد.
هوش مصنوعی: من وقتی که تو صحبت میکنی، فقط به آرامش نمیآیم؛ بلکه مانند نیشکر هستم که با تمام شیرینیاش، اگر دهانم را باز کنم، طعمی تلخ خواهد داشت.
هوش مصنوعی: وقتی که سخن شیرین تو شنیده میشود، انسان انگار که به یاد نی میافتد و باید برای بیان احساساتش انگشتش را به اشاره درآورد.
هوش مصنوعی: من فقط دل تو را نمیسوزانم، بلکه درد تو را برای همه انسانها و حتی بهشت بهدست میآورم.
هوش مصنوعی: از تو ای باب نبرم، نه به یقین میتوانم اعتماد کنم و نه به شک. برای رسیدن به حقیقت و فهم درست، باید صبر زیادی داشته باشم، همانطور که پدر پیر آسمان (فلک) نیز صبر میکند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دیگر مادر زمین، فرزندی چون تو به دنیا نیاورد.
هوش مصنوعی: ای عمه! تا چه زمانی سکینه بر روی تو و در آغوش تو خوابیده است؟ گاهی با جان و گاهی با دل، او مدتها در یاد تو فراموش شده است.
هوش مصنوعی: اگر صدای نالهام به گوش تو نرسد، چه اشکالی دارد؟ چون قهر من از جدایی با تو ناشی میشود، حتی اگر تو در آغوش من آرام بخوابی.
هوش مصنوعی: زهر من به خاطر عطر و بوی خوشی است که از وجود تو به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: اگر تو به من آب بدهی، حتی اگر آتش هم شوم، خاک نمیشوم و تو را فراموش نمیکنم، هرچند نام من زیاد باشد.
هوش مصنوعی: من به خاطر محبت تو هرگز سر نمیزنم و از تو فاصله نمیگیرم. قلبم را به سختی نگه داشتم، اما بعد از آن آن را به تو سپردم.
هوش مصنوعی: هر کسی که نتواند در برابر دوستش تحمل کند، نمیتواند به عهد و پیمان خود وفادار بماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.