یوسف مصری اگر جمال تو بیند
خویش به بازار پیر زال تو بیند
ذوق خیال تو برده از دلم آرام
تا چه کند باز اگر جمال تو بیند
یوسفش آید به دیده گرگ زلیخا
دیده به خوابش اگر خیال تو بیند
سهل نگیرد خلاص مرغ دل من
در شکن طره هر که خال تو بیند
هیزم دوزخ کند ز سدره طوبی
خازن جنت اگر نهال تو بیند
خون که حرام است ریختن به همه کیش
گر همه صید حرم حلال تو بیند
هر که مه نو بر آفتاب ندیده است
گو به رخ ابروی چون هلال تو بیند
غنچه شود گل اگر تو رخ بگشائی
سرو خم آرد گر اعتدال تو بیند
نیست دریغ ار ز دست شد سریغما
منزلت این بس که پایمال تو بیند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.