زان مرا بیش ز مرغان قفس زاریهاست
که به غیر از شکن دام گرفتاریهاست
بینم آن خواب اگرم دیده به عمری غنود
که مرا عمر دگر مایه بیداریهاست
آسمان شد ز پی خصمی من پشت زمین
ای دل ای دیده من وقت مددکاریهاست
روز تنهائی و پایان وصال و شب هجر
ای غم عشق بیا کاول غمخواریهاست
خرقه و سبحه و سجاده فکندم چه کنم
اولین شرط ره عشق سبکباریهاست
نامد از بهر عیادت به سرم تا دم مرگ
آه کآخر نفسم اول بیماریهاست
کار دل با تو ندانم به کجا انجامد
او نوآموز و ترا شیوه دلآزاریهاست
جز به یغما نرسد سلطنت ملک نعیم
رحمت از شحنه بازار گنهکاریهاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
می بده که در دادنِ می یاریهاست
کار این است دگرها همه بیکاریهاست
هیچ آرامش و آسایش و آسانی نیست
در عنا خانه دنیا همه دشواریهاست
به خلافِ فقها پیر خرابات منم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.