گنجور

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

گر اول آتش عشق آسان نمود ما را

زد یک شرر بر آورد از سینه دود ما را

آرام و خواب از ما ای همدمان مجویید

رفت آنکه چشم راحت خوش می غنود ما را

شام وصال را مه خوشید بود از هجر

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹ - تتبع خواجه

 

گفتی برم دلت را جان هم فدات یارا

گویم دلت نماند دل خود کجاست ما را

دل رفت و جان هم از پی در وجه مطرب و می

این هردو لیک بی‌وی گو بزم ما میارا

ای رند لاابالی پیش از بلا ننالی

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵ - تتبع مخدوم

 

من درد زهر هجران درمی‌کشم به یادت

تو صاف عیش در کش کاب حیات بادت

ما از خمار مردیم در کنج نامرادی

ساغر تهی مبادت از باده مرادت

ای کز ریا غمت بود وز باده شاد گشتی

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴ - تتبع مخدوم

 

ساقی حیات بخشد چون باد نوبهاران

چون ابر رخت هستی کش سوی کوهساران

خاطر سخن شنو کن دفتر به می گرو کن

در طور فقر نو کن آئین کامکاران

باد از مسیح دم زد لاله به که علم زد

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 
 
sunny dark_mode