گنجور

 
وطواط

رفت آن که‌م برِ تو آبی بود

یا سلام مرا جوابی بود

از سر ناز و از سرِ کَشّی

هر نفس با منت عتایی بود

در کف من ز دست ساقی وصل

هر زمان ساغر شرابی بود

وعده‌های خوشم همی دادی

آن همه وعده‌ها سرابی بود

روزگار وصال جمله گذشت

گویی آن روزگار خوابی بود

 
 
 
سعدی

رفت آن کم بر تو آبی بود

یا سلام مرا جوابی بود

از سر ناز وز سر خوبی

هر دمی با منت عتابی بود

وعده‌های خوشم همی دادی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه