در شیر و شاه پیلان: ملکزاده گفت : آوردهاند که بزمینی که موطنِ پیلان ...
داستانِ دیوانه با خسرو: هنج گفت : شنیدم که خسرو را فرزندی دلبندِ جان و ...
داستانِ پادشاه با منجّم: شهریار گفت : شنیدم که بزمینِ بابل رسمی قدیم بود و ...
داستان سوار نخچیرگیر: روباه گفت : شنیدم که جوانی بود شکار دوست ...
داستان شتر با شتربان: روباه گفت که مردی شتربان شتری بارکش داشت. هر روز ...
داستانِ موشِ خایهدزد با کدخدای: روباه گفت : شنیدم که کدخدائی بود درویش، تنگحال ؛ ...
جواب نوشتن نامهٔ شیر و لشکر کشیدنِ پیل و در عقب رفتن جنگ را: شاهِ پیلان چون مضمونِ نامه بر خواند و بر مکنونِ ...
مصافِ پیل و شیر و نصرت یافتنِ شیر بر پیل: پس شیر مثال داد تا در دامنِ کوهی که پشتیوانِ ...