بخش ۲۱ - گفتار اندر گفت و شنید غلامان شیرین با فرهاد و بردن او را به نزد شیرین مه جبین
حریص گنج بنای گهر سنج
بگفت این کار ممکن نیست بیگنج
بباید گنجی از گوهر گشادن
گره از سیم و قفل از زر گشادن
بود بر زر مدار کار عالم
به زر آسان شود دشوار عالم
اگر خواهی هنر را سخت بازو
زر بی سنگ باید در ترازو
به خلق و لطف خاطرها شود رام
زر و سیم است دام، آن دانهٔ دام
دو چیز آمد کمند هوشمندان
کز آن بندند پای ارجمندان
یکی جودی که بیمنت دهد کام
یکی خلقی که بینفرت زند گام
برو گر زین دو در ذاتت یکی نیست
که در دستت کمند زیرکی نیست
بگفتندش که ما صنعت شناسیم
هنر را پایهٔ قیمت شناسیم
تو صنعت کن که زر خود بیشمار است
به پیش ما هنر را اعتباراست
هنر کمیاب باشد زر بسی هست
هنر چیزیست کان با کم کسی هست
هر آن جوهر که نایابست کانش
چو پیدا شد بود نرخ گرانش
به زر نرخ هنر هست از هنر دور
چه نیکو گفت آن استاد مشهور
هر آن صنعت که برسنجی به مالی
بهای گوهری باشد سفالی
به گنج سیم و زر بنواختندش
به شغل خویش راضی ساختندش
به تعریف و به تحسین و به تعظیم
به انعام و به احسان زر و سیم
به مرد تیشه سنج سخت بازو
چو زر کردند گوهر در ترازو
ز کار کارفرمایان بر آشفت
گره بر گوشهٔ ابرو زد و گفت
مگر از بهر زر ما کار سنجیم
ز میل طبع خود زینسان به رنجیم
چه مایه زر که ما بر باد دادیم
از آن روزی که بازو بر گشادیم
به ذوق کارفرما کار سازیم
ز مزد کارفرما بینیازیم
بلی گفتید در پیشانی مرد
نوشته حالت پنهانی مرد
برای صورت باطن نمایی
چنین آیینهای باشد خدایی
ز گنج آسوده باشد آن هنر سنج
که پنهانش به هر بازوست سد گنج
تهی دستی خروشد از غم قوت
که او را نیست بازو بند یاقوت
به ناخن تنگدستی گو بکن کان
که الماسش نباشد در نگین دان
ترا دانیم محتاجی به زر نیست
که سد گنجت به پای یک هنر نیست
به ذوق کارفرما پیش نه پای
که خیزد ذوق کار از کارفرما
اگر تو کارفرما را بدانی
چو نقش سنگ در کارش بمانی
بگفت این کارفرما خود کدام است
که درهر نسبتی کارش تمام است
بگفتندش که آن شیرین مشهور
کزو پرویز را شوریست در شور
ز نام او قیاس کار او کن
حلاوت سنجی گفتار او کن
نه تنها دیده جاسوس جمال است
که راه گوش هم راه خیال است
به کامش درنشست آن نام چون نوش
چنان کش تلخکامی شد فراموش
از آن نامش که جنبش در زبان بود
اثر در حل و عقد استخوان بود
از آن جنبش که در ارکان فتادش
تزلزل در بنای جان فتادش
از آن نامش به جان میلی درآمد
چه میلی کز درش سیلی درآمد
از آن سیلش که در رفت از ره گوش
نگون شد سقف و طاق خانهٔ هوش
به استادی ره آن سیل میبست
دل خود را گذر بر میل میبست
بگفت آنگه بدین شغلم فتد رای
که افتد چشم من بر کارفرمای
بگفتندش چنین باشد بلی خیز
بس است این نازهای صنعتآمیز
گرت حسن هنر پرناز دارد
که یارد تا از آنت باز دارد
ز حسن آنجا که باشد نسبتی عام
بود نازی، چنین شد رسم ایام
ولی این ناز هر جا درنگیرد
بود کس کش به کاهی بر نگیرد
سخی را پرده زینسان میگشادند
غرض از پرده بیرون مینهادند
عبارت با کنایت یار می شد
به نکته مدعا اظهار میشد
از آن تخمی که میکردند در گل
وفا میرستش از جان، مهر از دل
چنانش مهر غالب شد در آن کام
که ره میخواست طی سازد به یک گام
هوای دل چو گردد رغبتانگیز
ز جان فریاد برخیزد که هان خیز
تقاضای دل امید پرورد
تن از جان طاق سازد جان ز تن فرد
هوس را در گریبان اخگر افتاد
صبوری را خسک در بستر افتاد
دلیپر آرزو، جانی هوا خواه
سراپای وجود آمادهٔ راه
به ایشان گفت اگر رفتن ضرور است
توقف از صلاح کار دور است
کسی کش عزم را بیحزم شد پیش
چو محبوسان بود در خانهٔ خویش
به زندان گر رود از باغ و بستان
درنگ بوستان بند است زندان
چو دیدندش به رفتن استواری
در آن ناسازگاری سازگاری
ستودندش به تعریف و به تحسین
به ظاهر از خود و پنهان ز شیرین
طلب را کفش پیش پا نهادند
غرض را رخت در صحرا نهادند
جهانیدند بر صحرا ز انبوه
عنان دادند بر هنجار آن کوه
به ذوق خویش هر یک نکته پیوند
سخن را بر مذاق خود ز سد بند
عمل پیوند عشق تازه آغاز
نهان از یک به یک در پوزش راز
از این پرسیدی آداب بساطش
وزان ترتیب اسباب نشاطش
که در بزمش بساط آرایی از کیست
بساطش را نشاط افزایی از کیست
مذاقش را چه زهر است و چه تریاک
هوس سوز است طبعش یا هوسناک
دلش سخت است یا نرم است چونست
عتابش بیش یا لطفش فزونست
غروری خواهدش بودن به ناچار
که اسباب غرورش هست بسیار
بگوییدم که رخش بی نیازی
کجا تازد کجا آرد به بازی
بگفتندش که آری پر غرور است
ولی جایی که استغنا ضرور است
تغافلهای او با تاجداران
تواضعهای او با خاکساران
کس ار مسکین بود مسکین نوازست
و گر نه پای استغنا دراز است
سحاب رحمت است و سخت باران
ولی بر کشتزار عجز کاران
از آن ابری که گردد قطرهانگیز
کند از رشحهٔ خود سبزه نوخیز
چو آید وقت آن کان سبزهٔ تر
رسد جایی کز آن دهقان خورد بر
فرو بارد چنان محکم تگرگی
که نی شاخش بجا ماند نه برگی
چنان ابری که گر بر خشک خاری
نم خود را دهد گاهی گذاری
چنان نشوی دهد دربار آن خار
که نخلی گردد و آرد رطب بار
وفا تخمیست رسته از گل او
فراموشی نمیداند دل او
دلی دارد که گر موری شود ریش
به سد عذرش فرستد مرهم خویش
به یک ایما بیابد یک جهان راز
به یک دیدن بگوید سد چنان باز
ز شوخیها که مخصوص جوانیست
تو گویی عاشق مرکب دوانیست
به خاصان بر نشسته صبح تا شام
ندارد هیچ جا یک ذره آرام
ازین جانب دواند تیر در شست
شود ز آنسوی مرغ کشته در دست
یکی چابک عنانش زیر زین است
که نی بر آسمان، نی بر زمین است
هر آن جنبش که بر خاطر گذشته
بدان میزان عنان انداز گشته
رود بر راه موی پر خم و پیچ
که پیچ و خم نجنبد زان شدن هیچ
گرش افتد به چشم مور رفتار
نگردد ور از آن رفتن خبردار
بتازد آنقدر روزیش کان راه
نپوید ابلق گردون به یک ماه
همان در رقص باشد زیر رانش
اگر تازد جهان اندر جهانش
برقصد چون نرقصد آری آری
که دارد آنچنان چابک سواری
سواری چون سوار لعب دانی
سواری خود سر و چابک عنانی
چو خسرو گر چو خسرو سد هزارند
چو او ره سر کند دنباله دارند
بتازد از کناره در میانه
به بالا برده دست و تازیانه
ز شوخی در پی این یک دواند
به بازی بر سر آن یک جهاند
کنون هر جا که هست اندر سواریست
شکار انداز کبک کوهساریست
بگفتا وه چه خوش باشد که ناگاه
سمندش را گذار افتد بر این راه
بگفتندش که راهی نیست بسیار
از اینجا تا به آن دامان کهسار
عجب نبود که آید از پی گشت
که نزدیک است آن صحرا به این دشت
یکی سدگشت شوق و اضطرابش
ز دل یکباره طاقت رفت و تابش
هجوم آورد رغبتهای جانی
سراپا دیده شد در دیدهبانی
نه یک دیدن همه دستش نظر گاه
نشانده سد نگه در هر گذرگاه
بلی چون آرزو در دل نهد گام
نظر گردد مجاور در ره کام
به وسواس گمان آرزومند
به راه آرزو سالی شود بند
اساسی دارد این امید دیدار
که نتوان کندنش کاهی ز دیوار
اگر سد تیشهٔ حرمان شود تیز
نگردد گرد این بی جنبشآمیز
نفرساید بنای استوارش
نسازد کهنه طول انتظارش
خوش است امید و امید خوش انجام
که در ریزد به یکبار از در و بام
خوشا امید اگر آید فرادست
خوشا بخت کسی کاین دولتش هست
تک و پوی نظر از حد گذشته
در آن صحرا نگاهش پهن گشته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن در مورد اهمیت هنر و هنرآفرینی در مقایسه با ثروت و زر است. شاعر به این نکته اشاره میکند که اگرچه طلا و جواهر امکاناتی فراهم میکنند، اما هنر و مهارتهای انسانی ارزش بیشتری دارند. کسانی که از هنر و صنعت بهرهمند هستند، میتوانند به موفقیتهای بالاتری دست یابند و در زندگی خود رضایت بیشتری احساس کنند. همچنین، شاعر به این موضوع میپردازد که افرادی که به دنبال زر و ثروت هستند، ممکن است در اعمال و دلخوشیهای زندگیشان از هنر و زیباییهایی که میتواند زندگی را رنگین کند، عقب بمانند. در نهایت، امید و آرزو به عنوان نیرویی محرک معرفی میشود که میتواند انسان را به سوی هدفهای بزرگ سوق دهد.
هوش مصنوعی: آدمی که به طلا و جواهرات علاقهمند و حریص است، به دیگری گفت که بدون داشتن ثروت و گنج نمیتوان به هدفهای بلند و باارزش رسید.
هوش مصنوعی: برای دستیابی به ثروت و ارزشهای باارزش، باید درهای بسته را باز کرد و مشکلات و موانع را از سر راه برداشت.
هوش مصنوعی: در دنیا، همه چیز به پول وابسته نیست؛ زیرا با داشتن پول هم ممکن است انجام کارها دشوار شود.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به هنر دست یابی، باید برای آن زحمت زیادی بکشی و در تلاش و کار سخت داشته باشی. به عبارت دیگر، برای رسیدن به موفقیت در هنر، نباید از تلاش و کوشش باز بمانی.
هوش مصنوعی: با لطافت و مهربانی میتوان دلها را آرام کرد. طلا و نقره مانند دامانی هستند که انسانها را به خود جذب میکنند.
هوش مصنوعی: دو چیز وجود دارد که افراد باهوش از آن استفاده میکنند تا شخصیتهای بزرگ و برجسته را به دام بیندازند.
هوش مصنوعی: کسی که بدون انتظار و درخواست چیزی را به کسی میدهد، مثل کسی است که بدون کینه و حسد به جلو میرود.
هوش مصنوعی: اگر یکی از این دو ویژگی در وجود تو نیست، بهتر است بروی؛ چراکه در دستت هیچگونه ابزار و هوشیاری نیست.
هوش مصنوعی: به او گفتند که ما به علم و هنر آگاهیم و ارزش هنر را میدانیم.
هوش مصنوعی: خودت هنر و مهارتت را نشان بده؛ زیرا برای ما ارزش هنر بیشتر از ثروت است.
هوش مصنوعی: هنر کمیاب و نادر است، ولی طلا و جواهر فراوان وجود دارند. هنر واقعی چیزی است که در میان تعداد کمی از افراد یافت میشود و ارزشش به خاطر همین نادریاش است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که کمیاب و نایاب باشد، زمانی که پیدا شود، ارزش و قیمت بالایی خواهد داشت.
هوش مصنوعی: بهای هنر با طلا اندازهگیری نمیشود و اگر کسی هنری دارد، نباید خود را از آن دور کند. استاد معروفی به خوبی این موضوع را بیان کرده است.
هوش مصنوعی: هر مهارتی که بخواهی به وسیلهٔ آن قیمت و ارزش یک چیز را بسنجی، اگر آن مهارت به اندازهی بهایی که یک گوهر دارد باشد، در واقع همچون ارزش یک سفال خواهد بود.
هوش مصنوعی: او را با طلا و نقره نوازش کردند و به کار و حرفهاش راضیاش ساختند.
هوش مصنوعی: به توصیف و ستایش و احترام، به دادن هدیه و بخشش طلا و نقره.
هوش مصنوعی: مردی است که با تیشه و بازوی قوی خود، سختی را پشت سر میگذارد و مانند گوهر با ارزش، مورد سنجش و ارزیابی قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: از کار کارفرمایان ناراحت شد، سپس با انگشتش به گوشهٔ ابروی خود اشاره کرد و گفت.
هوش مصنوعی: آیا ما فقط به خاطر طلا و ثروت فعالیت میکنیم؟ چرا باید از خواستههای خود فاصله بگیریم و به زحمت بیفتیم؟
هوش مصنوعی: ما چه مقدار ثروت و دارایی را صرف بیهوده کردیم از زمانی که آزادی عمل پیدا کردیم و دست خود را باز گذاشتیم.
هوش مصنوعی: ما با اشتیاق برای کارفرما کوشش میکنیم و نیازی به دستمزد او نداریم.
هوش مصنوعی: بله، شما درست گفتید که در پیشانی مرد وضعیت پنهان او نوشته شده است.
هوش مصنوعی: برای اینکه چهره واقعی خود را نشان دهی، باید به دنبال آینهای خدایی باشی که باطن تو را نمایان کند.
هوش مصنوعی: هنر واقعی و گرانبها در دل انسان وجود دارد و نیازی به نمایش عمومی ندارد. کسی که هنرش را به نمایش نمیگذارد و در درون خود محفوظ نگه میدارد، از آرامش و آسودگی خاطر بیشتری برخوردار است.
هوش مصنوعی: فقر و بیپولی باعث میشود که فرد از ناراحتی و درد رنج ببرد، چرا که او هیچ گونه قدرت یا ثروتی برای حمایت از خود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر دستت تنگ است و امکانات کافی نداری، بهتر است از چیزهای گرانقیمت و باارزش فراتر نروی، چرا که اگر نگینی با الماس نباشد، ارزش کمی دارد.
هوش مصنوعی: ما میدانیم که تو به پول نیاز نداری، چون بزرگی و ارزش تو به یک هنر وابسته است و به ثروت نیست.
هوش مصنوعی: اندیشه و انگیزهٔ کار به خواست و سلیقهٔ مدیر برمیگردد، نه به تلاش و کوشش کارگران.
هوش مصنوعی: اگر تو رفتار و خصوصیات کارفرما را بشناسی، مانند نقشی که بر روی سنگ حک شده است، همیشه در کار او باقی خواهی ماند.
هوش مصنوعی: این شخص کارفرما کیست که در هر موقعیتی و در هر نسبتی کارش بینقص و کامل است؟
هوش مصنوعی: به او گفتند که آن دختر خوشسیما که همهجا معروف است، برای پرویز هم شور و شوقی به وجود آورده است.
هوش مصنوعی: از نام او، فعالیتهای او را بسنج و لذت گفتار او را اندازهگیری کن.
هوش مصنوعی: نه تنها نگاه میکند که زیبایی را ببیند، بلکه گوش هم میتواند شنونده افکار و احساسات باشد.
هوش مصنوعی: او به آرزوی خود رسید و نامش مانند نوشیدنی خوشایند شد، بنابراین تلخیهای گذشته از یادش رفت.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نام یا کلامی که به زبان میآید، تأثیر قابل توجهی در تحولات و تغییرات دارد، به گونهای که میتواند بر موجودیتها و ساختارهای زندگی تأثیر بگذارد. این اشاره به قدرت کلام و تأثیر آن بر جهان اطراف دارد.
هوش مصنوعی: از حرکتی که در اجزای وجودش افتاد، به بیثباتی در بنیاد وجودش دچار شد.
هوش مصنوعی: او به خاطر نامش به دل میل و شوقی پیدا کرد، شوقی که از در این عشق، طوفانی به راه انداخت.
هوش مصنوعی: از آن طوفانی که به راه خودش آمد، سقف و طاق خانههای عقل و فهم را ویران کرد.
هوش مصنوعی: او به استادی فکر و دلش را به آن سیل میسپارد و در مسیر زندگی خود، به میل و خواستهاش توجه دارد.
هوش مصنوعی: او گفت سپس به این کار بپردازم که چشم من به عمل کارفرما بیفتد.
هوش مصنوعی: به او گفتند که اینطور است و کافی است؛ دیگر از این نازهای هنرمندانه بس است.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و هنری داری که به تو ناز و کرشمه دارد، دوست دارم تا از تو دور باشد.
هوش مصنوعی: زیبایی جایی که نسبت به آن وجود دارد، به نوعی عمومی و عمومیالاستفاده است. اینگونه است که در طول زمان، روابط و رسمها شکل میگیرند.
هوش مصنوعی: اگر این ناز و زیبایی در جایی نماند، هیچکس به خاطر چیزی ناچیز خود را از بین نمیبرد.
هوش مصنوعی: سخی را به این صورت میشناختند که با بزرگواری و بخشندگیاش، رازهای خود را برملا میکرد و هدفش این بود که همگان از خوبیهایش آگاه شوند.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده است که هر جا یاری حضور دارد، به شکلی زیرکانه و غیرمستقیم، مقصود و خواسته خود را بیان میکند.
هوش مصنوعی: از آن تخم و بذری که در گل وفا کاشته شده، در دل انسان محبت و عشق میروید و به جان او میرسد.
هوش مصنوعی: عشق و علاقهاش به حدی زیاد شد که به راحتی میتوانست مسیر طولانی را در یک قدم طی کند.
هوش مصنوعی: وقتی دل احساس شوق و رغبت کند، جان به هیجان میآید و ندا سر میدهد که باید به حرکت و اقدام بپردازی.
هوش مصنوعی: دل امیدوار از جان درخواست میکند که برای تن زندگی بخشیده و جان را از تن جدا کند. در اینجا جان به علت محبت و ارتباطش با تن، حاضر است برای رضایت دل، از خود بگذرد.
هوش مصنوعی: هوس به شدت به درد و سختی چنگ انداخت و صبر مانند خاکستر در نوک بستر خاموشی قرار گرفت.
هوش مصنوعی: دل پر از آرزو دارد و جانش خواهان آن است که تمام وجودش آمادهی سفر و پذیرش راه جدید باشد.
هوش مصنوعی: به آنها گفت اگر باید بروید، ایستادن هیچ کمکی به کار شما نمیکند.
هوش مصنوعی: کسی که بدون آمادگی و احتیاط عمل کند، مانند کسی است که در خانهاش حبس شده و هیچ جایی نمیتواند برود.
هوش مصنوعی: اگر کسی از باغ و بستان به زندان برود، در حقیقت باید بداند که بوستان در انتظار اوست و زندگی در آنجا برایش محدود خواهد شد.
هوش مصنوعی: وقتی او را دیدند که در شرایط سخت و نامناسب به آرامی میرود، متوجه شدند که او ثباتی از خود نشان میدهد.
هوش مصنوعی: آنها او را به خاطر زیباییاش به ستایش و تعریف میکشند و به ظاهر از خوشی و شیرینی او صحبت میکنند، در حالی که در دلشان نسبت به او احساس و نیتی دیگر دارند.
هوش مصنوعی: خواست و آرزو را به عنوان کفی زیر پا قرار دادند و هدف را چون لباسی در دل دشت قرار دادند.
هوش مصنوعی: دنیا را در بیابان دیدهاند و به خاطر فراوانی، افسار آن کوه را به سمت قاعده و نظم رها کردهاند.
هوش مصنوعی: هر کس بر اساس سلیقه و ذوق خود، نکتهای از سخن را انتخاب و به آن پرداخته و آن را با دلخواه خود ارتباط میدهد.
هوش مصنوعی: عمل پیوند عشق تازه در حال شروع است و از یک نفر به نفر دیگر در حال گذراندن رازها و پوزشهاست.
هوش مصنوعی: از تو پرسیدند که چه اصولی در برپایی جشن و خوشحالی وجود دارد و چگونه باید وسایل آن را به درستی آماده کرد.
هوش مصنوعی: در مهمانی او، فراهم کردن شادی و نشاط به چه کسی تعلق دارد و منبع این سرزندگی از کجاست؟
هوش مصنوعی: مزۀ زندگی او به حدی شیرین و دلپذیر است که حتی اگر زهر یا تریاک باشد، جذابیت آن همچنان وجود دارد. این نشان میدهد که او یا به شدت خواهان لذتها است یا ذاتش آمادگی پذیرش هوسها را دارد.
هوش مصنوعی: دلش چطور است؟ آیا سخت و سرد است یا نرم و مهربان؟ آیا بیشتر به سختگیری میپردازد یا به محبت و آسانگیری؟
هوش مصنوعی: او ناچار خواهد بود که به خود بنازد، زیرا شواهد و دلایل زیادی برای غرورش وجود دارد.
هوش مصنوعی: از من بپرسید که کجا رخش (اسب) بینیازی میتازد و به کجا میآید تا بازی کند.
هوش مصنوعی: به او گفتند که بله، او خیلی مغرور است، اما در جایی که نیاز به بینیازی وجود دارد، این غرور لازم نیست.
هوش مصنوعی: او با پادشاهان و قدرتداران به طرز خاصی رفتار میکند و در عین حال با انسانهای ساده و خاکی نیز بسیار مهربان و تواضع دارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی فقیر باشد، مورد محبت و نوازش قرار میگیرد، اما اگر فردی توانگر باشد، فاصلهاش از دیگران زیاد است.
هوش مصنوعی: ابرها پر از رحمت هستند و باران شدیدی میبارند، اما این باران به مزارع کسانی که ناتوانند نمیرسد.
هوش مصنوعی: از آن ابر که باران میآفریند، سبزه تازهای میروید که از قطرات آن به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: زمانی فرا میرسد که سبزه تازه و سرسبزی به وجود میآید و در مکانی رشد خواهد کرد که کشاورز از آن بهرهبرداری خواهد کرد.
هوش مصنوعی: تگرگی به شدت و با قدرت میبارد که نه شاخهای از درخت باقی میماند و نه برگی.
هوش مصنوعی: چنان مثل ابری هستی که اگر بر روی گیاه خشک و خاری بگذرد، گاهی نم و رطوبتی به آن میدهد.
هوش مصنوعی: اگر در سختیها و مشکلات، مانند خار قوی و resilient شوی، ممکن است که به مانند یک نخل سرسبز و پرثمر درآیی و ثمرههای خوشمزهای داشته باشی.
هوش مصنوعی: وفا بهعنوان پیشهای زیبا از دل زیبای او میروید و دل او هیچگاه فراموشی را نمیشناسد.
هوش مصنوعی: دل او به قدری بزرگ و مهربان است که حتی اگر کسی به او آسیبی بزند یا دردی به او وارد کند، باز هم برای رفع مشکل او و عذرخواهیاش، به او کمک میکند و درمان میآورد.
هوش مصنوعی: با یک اشاره، میتواند تمامی اسرار را درک کند و با یک نگاه، میتواند موانع بزرگ را برطرف کند.
هوش مصنوعی: از شوخیها و لطافتهایی که مختص دوران جوانی است، به نظر میرسد که عشق مانند سوارکاری بر روی اسب در حال دویدن است.
هوش مصنوعی: افرادی که در جمع خواص جای دارند، از صبح تا شب هیچ جای آرامش و سکونی ندارند.
هوش مصنوعی: از این طرف تیرهایی به سمت هدف پرتاب میشود و از آن طرف، مرغی که کشته شده در دست کسی قرار دارد.
هوش مصنوعی: شخصی ماهر و چابک است که کنترل او بر اسبش بسیار خوب است؛ او نه تنها در زندگی روزمره، بلکه در اوج و بلندیها نیز به خوبی عمل میکند.
هوش مصنوعی: هر حرکتی که در ذهن ما از گذشته شکل میگیرد، به قدری نسبت به آن کنترل و تأثیر دارد.
هوش مصنوعی: به مسیر رودخانهای برو که موهای آن پر از خم و پیچ است، چرا که هیچ چیز نمیتواند از جای خود تکان بخورد.
هوش مصنوعی: اگر به چشم یک مور بیفتد، رفتاری از خود نشان نمیدهد، اما اگر به آن اطراف برود، متوجه میشود.
هوش مصنوعی: اگر او به اندازهای کوشش کند که روزیاش به اندازهای شود که وقتی اسب ابلق در آسمان یک ماه را طی کند، پا به این راه نگذارد.
هوش مصنوعی: اگر او در زیر پاهایش به رقص درآید، تمام جهان درون جهان او به حرکت و جنبش درمیآید.
هوش مصنوعی: وقتی کسی به خوبی و با شتاب حرکت کند، دیگر جایی برای تردید باقی نمیماند. او همچون اسب چابکی است که به راحتی و سرعت میدود.
هوش مصنوعی: یک سوار مانند بازیکن بازی میکند، او با سرstrong و چابکی خود، هدایت اسب را به دست دارد.
هوش مصنوعی: اگر خسرو (پادشاهی بزرگ) باشد، حتی اگر هزار نفر هم مانند او باشند، او همچنان مسیر خود را ادامه میدهد و دیگران از او پیروی میکنند.
هوش مصنوعی: از کنار به سمت وسط میتازد و دست و تازیانهاش را بالا میبرد.
هوش مصنوعی: از سر شوخی و بازی، یک نفر به دنبال یک هدف میدود و تمام دنیا را برای آن هدف به بازی گرفته است.
هوش مصنوعی: اکنون هر جا که هست، در حال حاضر شکارچیای است که به دنبال کبکهای کوهستانی میگردد.
هوش مصنوعی: او گفت: چه زیبا و خوشحالکننده است که به طور ناگهانی اسبش از این راه عبور کند.
هوش مصنوعی: به او گفتند که راه طولانی و دشواری نیست تا به دامنه کوه برسیم.
هوش مصنوعی: عجبی ندارد که پس از گشت و گذار کسی به این دشت نزدیک شود، زیرا این دشت به آن صحرا بسیار نزدیک است.
هوش مصنوعی: شخصی به شدت شوق و اضطراب داشت به گونهای که ناگهان تمامی قدرت و تحملش از بین رفت.
هوش مصنوعی: تمایلها و آرزوهای روحی به شدت سرکوب شده و همهجا در حال مشاهده و شناسایی هستند.
هوش مصنوعی: هر بار که به کسی نگاه میکنیم، تنها یک بار نیست؛ بلکه هر نگاه میتواند حسی عمیق و تأثیرگذار داشته باشد و در هر لحظه، ما را به تفکر و تأمل وا دارد.
هوش مصنوعی: بله، وقتی آرزو در دل انسان شکل میگیرد، نگاه او به سمت هدف و خواستههایش معطوف میشود و در مسیر رسیدن به آن آرزوها قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: کسی که به شدت در پی خواستهها و آرزوهایش است، ممکن است سالها در مسیر دنبال کردن آنها گرفتار شود.
هوش مصنوعی: این امیدی که به دیدار دارم، اهمیت زیادی دارد و مانند دیواری محکم است که نمیتوان آن را به راحتی از بین برد.
هوش مصنوعی: اگر تیشهٔ ناامیدی به شدت به کار گرفته شود، این بیحرکتی و سکون نمیتواند تیزی و کارایی آن را افزایش دهد.
هوش مصنوعی: در انتظار طولانی، هیچ چیز نمیتواند بنای محکم و استواری بسازد.
هوش مصنوعی: امیدواری دلنشین است و امید به خوبی به نتیجه میرسد، زیرا یک بار به شدت و به طور کامل بر زندگی تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که امید در زندگیاش ظهور کند و خوشبخت است کسی که چنین نعمتی نصیبش شده است.
هوش مصنوعی: نگاه او به دوردستها گسترش یافته و در آن دشت، چشمانش به شدت مشغول است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.