گنجور

 
وحشی بافقی

تازه شد آوازهٔ خوبی ، گلستان ترا

نغمه سنج نو، مبارک باد، بستان ترا

خوان زیبایی به نعمتهای ناز آراست، حسن

نعمت این خوان گوارا باد مهمان ترا

مدعی خوش کرد محکم در میان دامان سعی

فرصتش بادا که گیرد سخت دامان ترا

باد، پیمان تو با اغیار یارب استوار

گرچه امکان درستی نیست پیمان ترا

صد چو وحشی بستهٔ زنجیر عشقت شد ز نو

بعد از این گنجایش ما نیست زندان ترا

 
 
 
ربات تلگرامی عود
شمارهٔ ۵ به خوانش محمدرضا خوشدل
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل ۵ به خوانش عندلیب
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
قطران تبریزی

ای روا بر شهریاران جهان فرمان ترا

هرچه باید خسروانرا داده آن یزدان ترا

هرکجا ماهی است یا ساقیست یا دربان ترا

هرکجا شاهی است یا بندی است یا مهمان ترا

دشت همچون محشر است از خیل گوناگون ترا

[...]

صائب

تشنهٔ خون کرد مستی چشمِ فتّانِ ترا

خوابِ سنگین شد فسانی تیغِ مژگانِ ترا

این لطافت نیست هرگز میوهٔ فردوس را

می‌توان خوردن به لب سیبِ زنخدانِ ترا

حلقه‌ها در گوشِ سرو از طوقِ قمری می‌کِشد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب
غالب دهلوی

ای گل از نقش کف پای تو دامان ترا

گل فشان کرده قبا سرو خرامان ترا

تا ز خون که ازین پرده شفق باز دمد؟

رونق صبح بهارست گریبان ترا

هر قدر شکوه که در حوصله گرد آمده بود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه