بازم از نو خم ابروی کسی در نظر است
سلخ ماه دگر و غرهٔ ماه دگر است
آنکه در باغ دلم ریشه فرو برده ز نو
گرچه نوخیز نهالیست ، سراپا ثمر است
طوطی ما که به غیر از قفس تنگ ندید
این زمان بالفشان بر سر تُنگ شکر است
بشتابید و به مجروح کهن مژده برید
که طبیب آمد و در چارهٔ ریش جگر است
آنکه بیند همه عیبم نرسیدست آنجا
که هنرها همه عیب و همه عیبی هنر است
از وفای پسران عشق مرا طالع نیست
ورنه از من که در این شهر وفادارتر است ؟
وحشیِ عاقبت اندیش، از آنسو نروی
که از آن چشم پرآشوب رهی پرخطر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مضامین عشق و زیبایی اشاره دارد. شاعر در مورد عشق جدید خود صحبت میکند و از جذابیت و شکوه آن میگوید. او به خاطر عشقش امید دارد، و به کسانی که به او نزدیکاند، توصیه میکند که برای مجروحان عشق خبر خوشی بیاورند. شاعر همچنین به عیبها و هنرها اشاره میکند و بیان میکند که هیچکس بدون عیب نیست. او به وفاداری خود اشاره کرده و تأکید میکند که در عشق، آیندهای پراز خطر وجود دارد و باید با احتیاط پیش برود. در نهایت، شاعر نسبت به پیچیدگیهای عاطفی و چالشهای عشق هشدار میدهد.
هوش مصنوعی: دوباره زیبایی و جذابیت چشمنواز کسی در ذهنم است، در حالی که همچنان به پایان یک ماه دیگر نزدیک میشوم و به جوانب تازهای از زندگی فکر میکنم.
هوش مصنوعی: آن کسی که در دل من جای گرفته و دوباره جوانه زده، هرچند که هنوز کوچک و نوپا باشد، اما تمام وجودش پر از میوه و فایده است.
هوش مصنوعی: پرندهای که جز قفس کوچک چیزی ندیده، حالا در فضایی آزاد و زیبا پرواز میکند و بر سر تنگی پر از شکر نشسته است.
هوش مصنوعی: بیدرنگ به مجروح قدیمی خبر بدهید که پزشک رسید و در درمان زخم دل او راهی وجود دارد.
هوش مصنوعی: آشکار است که کسی که تمام عیبهای من را میبیند، خود به آن دقت نکرده که همه هنرها نیز ممکن است عیبهایی داشته باشند و در واقع، عیوب در هنرها هم وجود دارد.
هوش مصنوعی: من به وفاداری پسران عشق امیدوار نیستم، و گرنه من که در این شهر وفادارتر هستم؟
هوش مصنوعی: بهتر است به سمت آنجا نروی، زیرا که در آنجا مسیری پرخطر و پر از مشکلات وجود دارد. این راه ممکن است لطمات زیادی به تو وارد کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای خردمند نگه کن که جهان برگذر است
چشم بیناست همانا اگرت گوش کر است
نه همی بینی کاین چرخِ کبود از برِ ما
بسی از مرغ، سبکپَرتر و پرّندهتر است؟
چون نبینی که یکی زاغ و یکی باز سپید
[...]
پیش من یکره شعر تو یکی دوست بخواند
زانزمان باز هنوز این دل من پر هسر است
در خانی ز پس اوست و بآنحلقه در است
نتوان گفت کز آنهاست کز آنها بتر است
سرخ مرد است ولی چاره چه دانم چو غر است
سرخ عر نبود در زیر برنگ دگر است
فلسفه داند و از فلسفه دانان خر است
[...]
بر گذر ای دل غافل که جهان برگذر است
که همه کار جهان رنج دل و دردسر است
تا تو در ششدرهٔ نفس فرومانده شدی
مهره کردار دل تنگ تو زیر و زبر است
عمر بگذشت و به یک ساعته امید نماند
[...]
هر کسی را نتوان گفت که صاحبنظر است
عشقبازی دگر و نفسپرستی دگر است
نه هر آن چشم که بینند سیاه است و سپید
یا سپیدی ز سیاهی بشناسد بصر است
هر که در آتش عشقش نبود طاقت سوز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.