گنجور

 
وحشی بافقی

آخر ای بیگانه خو ناآشنایی اینهمه

تا به این غایت مروت بیوفایی اینهمه

جسم و جانم را زهم پیوند بگسستی بس است

با ضعیفی همچو من زور آزمایی اینهمه

استخوانم سوده شد از روی خویشم شرم باد

بر زمین از آرزو رخساره سایی اینهمه

هر که بود از وصل شد دلگیر و هجر ما همان

نیست ما را طاقت و تاب جدایی اینهمه

وحشی این دریوزهٔ دیدار دولت تا به کی

عرض خود بردی چه وضعست این گدایی اینهمه

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شمارهٔ ۳۷۲ به خوانش یاسین ریاحی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
رفیق اصفهانی

این همه الفت به غیر از من جدایی این همه

آشنایی این همه ناآشنایی این همه

تا کی از اهل وفا باشی جدا ای بی‌وفا؟

با وفاداران نشاید بی‌وفایی این همه

از لبش دایم گدایی می‌کنم بوسی و نیست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه