گنجور

 
وحشی بافقی

سد خانهٔ دین سوخت به هر رهگذر از تو

کافر نکند آنچه تو کردی ، حذر از تو

بی رحم کسی شرح جگر خوردن من پرس

پیکان جفا چند خورم بر جگر از تو

آنکس که برآورد مرا از چو تو نخلی

یارب نخورد در چمن عمر بر از تو

ای قاصد از آن همسفر غیر خبر چیست

مشتاب که معلوم کنم یک خبر از تو

وحشی چه دهی شرح به ما حرف غم خویش

ما نیز اسیریم به سد غم بتر از تو

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
آشفتهٔ شیرازی

ای یار سفر کرده نیاید خبر از تو

یوسف نرسد نامه به سوی پدر از تو

ای کاش که خون گردی و از دیده برآیی

ای دل که دود دیده من دربه‌در از تو

ای آه مگر خواسته‌ای از دل زارم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه