گنجور

 
وحشی بافقی

سد خانهٔ دین سوخت به هر رهگذر از تو

کافر نکند آنچه تو کردی ، حذر از تو

بی رحم کسی شرح جگر خوردن من پرس

پیکان جفا چند خورم بر جگر از تو

آنکس که برآورد مرا از چو تو نخلی

یارب نخورد در چمن عمر بر از تو

ای قاصد از آن همسفر غیر خبر چیست

مشتاب که معلوم کنم یک خبر از تو

وحشی چه دهی شرح به ما حرف غم خویش

ما نیز اسیریم به سد غم بتر از تو

 
 
 
شمارهٔ ۳۵۶ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
آشفتهٔ شیرازی

ای یار سفر کرده نیاید خبر از تو

یوسف نرسد نامه به سوی پدر از تو

ای کاش که خون گردی و از دیده برآیی

ای دل که دود دیده من دربه‌در از تو

ای آه مگر خواسته‌ای از دل زارم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه