شد بیحساب کشور جانها خراب از او
ترک است و تندخو چه عجب بی حساب از او
پروانه یک زمان دگر زنده بیش نیست
ای شمع سرکشی مکن و رخ متاب از او
سر در نقاب خواب کش ای بلهوس که تو
بییار زندهای و نداری حجاب از او
تا پرده برگرفت ز ماه تمام خویش
رو زردی تمام کشید آفتاب از او
وحشی که نیم کشته به خون میتپد ز تو
با جان مگر برون رود این اضطراب از او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر به مشکلات و آسیبهای ناشی از آسیبرسانی یک فرد، شاید عشق یا یک رابطه اشاره شده است. شاعر به تأثیرات منفی و خرابکننده این شخص بر زندگی دیگران اشاره میکند و از ترک و ناپایداری او سخن میگوید. همچنین، به وضعیت شکننده و آشفته روحی یک فرد دیگر اشاره کرده و به او توصیه میکند که از رفتارهای تند و بیمحابا خود دست بکشد. در نهایت، تصویرهایی از عشق، اضطراب و تنهایی به تصویر کشیده میشوند و چالشهای درونی افراد مورد تأکید قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: کشور جانها به دلیل او به هم ریخته و در حالت نابسامانی قرار دارد. او به خاطر ویژگیهایی چون بیرحمی و تندخوییاش، باعث چنین وضعیتی شده است و این موضوع چندان هم عجیب نیست.
هوش مصنوعی: پروانه دیگر زنده نیست، پس ای شمع، حماقت نکن و از او روی بر نگردان.
هوش مصنوعی: ای پر از آرزو، سر خود را در پرده خواب پنهان کن، چون تو بدون یار زندگی میکنی و حجاب و پردهای از او نیستی.
هوش مصنوعی: هنگامی که ماه کامل پرده را کنار زد، آفتاب به خاطر او رنگ پریده شد و نورش را از دست داد.
هوش مصنوعی: وحشی که نیمی از جانش به خون آغشته است، با عشق تو میتپد. آیا این نگرانی و اضطراب از وجود او، فقط با جان تو برطرف میشود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.