یک بار نباشد که نیازردهام از تو
در حیرتم از خود که چه خوش کردهام از تو
خواهم که حریفی چو تو خوبت بچشاند
ته ماندهٔ این رطل که من خوردهام از تو
این میوه که آلوده به زهرم لب و دندان
نوباوهٔ شاخیست که پروردهام از تو
سد پردهٔ خون گشت بر عقدهٔ غم خشک
دل مردهتر از غنچهٔ پژمردهام از تو
چون وحشی اگر عمر بود بر تو فشاندم
جانی که به نزدیک لب آوردهام از تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن شاعر از احساسات عمیق و پیچیده خود نسبت به یک معشوق صحبت میکند. او میگوید که هرگز نتوانسته به این شخص آسیبی بزند و در عجب است که چه اندازه نسبت به او وابسته شده است. شاعر آرزو میکند که بتواند از عشق معشوق بهرهمند شود و از حالتی شبیه به افسردگی که به خاطر او به وجود آمده، رهایی یابد. او عشق را به میوهای تشبیه میکند که به زهر آلوده شده و در نهایت به عواطفش اشاره میکند که مانند وحشیای در پی عشق اوست.
هوش مصنوعی: هرگز نبوده که از تو دلشکسته باشم و اکنون در تعجبم از خودم که چگونه اینقدر به تو دلخوش کردهام.
هوش مصنوعی: من آرزو دارم کسی همچون تو، با زیباییات، باقیماندهی این بار سنگینی که از تو به دوش دارم را به من بچشاند.
هوش مصنوعی: این میوه که به زهر آلوده است، لب و دندان کودک جوانی است که من به خاطر تو تربیت کردهام.
هوش مصنوعی: درد و رنج من همچون دیواری از خون شده و غم عمیق در دل من نشسته است. من از تو به اندازهٔ یک گل پژمرده، خشک و بیروح هستم.
هوش مصنوعی: اگر عمری باقی باشد، همچون یک وحشی برای تو جانم را فدای تو میکنم؛ چون به نزدیکی لبهای تو رسیدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.