مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار افتم
که گر از چشم یار افتم ز چشم اعتبار افتم
شراب لطفْ پُر در جام میریزی و میترسم
که زود آخِر شود این باده و من در خُمار افتم
به مجلس میروم اندیشناک ای عشقِ آتشدم
بِدَم بر من فُسونی تا قبول طبعِ یار افتم
ز یُمنِ عشق بر وضعِ جهانْ خوشْ خندهها کردم
مَعاذالله اگر روزی به دست روزگار افتم
تَظَلُّم آنقَدَر دارم میانِ راهت افتاده
که چندانی نگه داری که من بر یک کنار افتم
عَجَب کیفیّتی دارم بلند از عشق و میترسم
که چون منصور حرفی گویم و در پای دار افتم
دگر روز سواری آمد و شد وقت آن، وحشی!
که او تازد به صحرا، من به راه انتظار افتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساسات عمیق خود نسبت به عشق و نگرانی از افتادن در دید یار اشاره میکند. او نگران است که اگر از چشم یار بیفتد، اعتبارش نیز از بین خواهد رفت. در عین حال، از نوشیدن میگوید و میترسد که این لحظات خوش به زودی تمام شود. عشق او را در آتش اشتیاق قرار داده و از اینکه روزی به دست سرنوشت گرفتار شود، بیمناک است. در نهایت، شاعر به حالتی از انتظار و افسردگی اشاره میکند، گویی در پی عشق خود در حال سفر است و در انتظار دیدار یار به سر میبرد.
هوش مصنوعی: ای کاش روزی فرا برسد که دیگر در نظر محبوبم بیارزش نشوم. چرا که اگر از نظر محبوب بیفتم، از اعتبار و ارزش خود نیز ساقط میشوم.
هوش مصنوعی: شراب محبت را در جام میریزی و نگرانم که زود تمام شود و من در حالت گیجی و مستی بیفتم.
هوش مصنوعی: به مجلس میروم با دلسرد و نگران. ای عشق، بر من بوز و فریب ده تا بتوانم به خواستههای محبوبم برسم.
هوش مصنوعی: از برکت عشق، بر شرایط دنیا با لبخند نگاه کردم و گمان نمیکنم که روزی به دست تقدیر بیفتم.
هوش مصنوعی: من در میانهی راهت چنان دچار ظلم و بیعدالتیام که چقدر به من توجه کنی، من بر یک سمت زمین میافتم.
هوش مصنوعی: من حالتی عجیب و پرشور از عشق دارم و از این میترسم که حرفی بزنم مانند منصور، و نتیجهاش این شود که به خاطر آن حرف به دار آویخته شوم.
هوش مصنوعی: یک روز سواری از راه رسید و وقت آن فرا رسید، وحشی! که او به دشت تاخته و من در راه انتظارش نشستهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
قراری کردهام با خود که چون در پیش یار افتم
به خاک پای او بیخود بغلطم بیقرار افتم
مرا گویند چون بینی ز دورش بیخبر افتی
دو چشمم چار شد تا کی به آن مهوش دچار افتم
بدان سودا که از باغ جمال او برم بونی
[...]
زیمن عشق بر وضع جهان خوش خنده ها کردم
معاذالله اگر روزی به دست روزگار افتم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.