نیستم یک دم ز درد و محنت هجران خلاص
کو اجل تا سازدم زین درد بی درمان خلاص
کار دشوار است برمن ، وقت کار است ای اجل
سعی کن باشد که گردانی مرا آسان خلاص
کشتی تابوت میخواهم که آب از سرگذشت
تا به آن کشتی کنم خود را ازین توفان خلاص
چند نالم بردرش ای همنشین زارم بکش
کو رهد از درد سر ، من گردم از افغان خلاص
بست وحشی با دل خرم ازین غمخانه رخت
چون گرفتاری که خود را یابد از زندان خلاص
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر، از درد و رنج ناشی از جدایی و هجران سخن میگوید و میخواهد از این درد بیپایان رهایی یابد. او از اجل میخواهد تا او را به سادگی و راحتی آزاد کند. همچنین، او تشبیهاتی انجام میدهد و بیان میکند که در میان طوفان زندگی به یک کشتی نیاز دارد تا خود را نجات دهد. شاعر از بدبختیهایش مینالد و در نهایت از زندانی بودن ناشی از غم و اندوهش میگوید و آرزو دارد که رهایی یابد.
هوش مصنوعی: من حتی یک لحظه هم از درد و رنج جدایی رهایی ندارم، پس کی میمیرد که از این درد بیپایان رها شوم؟
هوش مصنوعی: کار برای من دشوار است، ای اجل، در این زمان که وقت عمل است، سعی کن که مرا به آسانی رهایی دهی.
هوش مصنوعی: میخواهم یک کشتی مثل تابوت داشته باشم که در آن بتوانم از این طوفان نجات پیدا کنم.
هوش مصنوعی: چند بار باید از مشکلات و دردهایم بگویم و به تو شکایت کنم، ای دوست همراز؟ به من کمک کن تا از این دردها راحت شوم و از این همه ناله و افغان رهایی یابم.
هوش مصنوعی: وحشی با دل شاد از این غمخانه جدا میشود، همچون کسی که از زندان آزاد میشود و به زندگیاش ادامه میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
هرکه چون یوسف شود از محنت زندان خلاص
قحطیان را می کند از قحط در کنعان خلاص
زود از دنبال هر کام و تمنا می روند
این تهی ظرفان نمی گردند از حرمان خلاص
پادشاهان را دل ما رام کردن دولت است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.