منع مهر غیر نتوان کرد یار خویش را
هر که باشد، دوست دارد دوستار خویش را
هر نگاهی از پی کاریست بر حال کسی
عشق میداند نکو آداب کار خویش را
غیر گو از من قیاس کار کن این عشق چیست
میکند بیچاره ضایع روزگار خویش را
صید ناوک خورده خواهد جست، ما خود بسملیم
ای شکار افکن بتاز از پی شکار خویش را
با تو اخلاصم دگر شد بسکه دیدم نقض عهد
من که در آتش نگردانم عیار خویش را
بادهٔ این شیشه بیش از ساغر اغیار نیست
بشکنیم از جای دیگر ما خمار خویش را
کار رفت از دست ،وحشی پای بستی کن ز صبر
این بنای طاقت نااستوار خویش را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تمایلات و احساسات عاشقانه اشاره دارد و بیان میکند که انسان نمیتواند از مهر و دوستی دوری کند. هر فردی در پی عشق و محبت به محبوب خود است و عشق از دیدگاه شاعر آدابی خاص دارد. شاعر همچنین به احساسات و مشکلاتی که ممکن است در عشق پیش آید، اشاره میکند و میگوید که محبت واقعی نیاز به وفاداری و اخلاص دارد. در نهایت، از چالشها و پیچیدگیهای عشق سخن میگوید و از صبر در برابر سختیها دعوت میکند.
هوش مصنوعی: نمیتوان محبت کسی را به دیگری منع کرد؛ هر فردی برای محبوب خود احساس خاصی دارد و دوستش میدارد.
هوش مصنوعی: هر نگاهی که به کسی میشود، نشاندهندهی هدفی است که شخص در ذهن دارد. شخصی که عاشق است، به خوبی میداند چگونه باید رفتار کند و رفتار مناسب در عشق را میشناسد.
هوش مصنوعی: غیر از من کسی را برای مقایسه عشق نیاور، چرا که این عشق چه تاثیر عجیبی دارد که انسان را در زندگی خود به بیراهه میبرد و از روزگارش غافل میسازد.
هوش مصنوعی: اگر شکار تو نزدیک شود، ما دیگر در چنگ تو خواهیم بود. تو با سرعت به دنبال شکار خود برو.
هوش مصنوعی: حس صداقتم با تو بیشتر شد، چون دیدم که عهد و پیمان من شکسته شده است و خودم را در آتش نمیاندازم.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این موضوع میپردازد که نوشیدنی موجود در این شیشه، از آنچه در دست دیگران است بیشتر نیست. بنابراین، ما باید از جایی دیگر به دنبال خمار و مستی خود باشیم و نباید به آنچه در دست دیگران است وابسته باشیم.
هوش مصنوعی: کار از کنترل خارج شده است، ای وحشی! با صبر خود را آرام کن و این ساختار ناپایدار طاقت خود را محکم کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
وه که گر من بازبینم روی یار خویش را
تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را
یارِ بارافتاده را در کاروان بگذاشتند
بیوفا یاران که بربستند بار خویش را
مردم بیگانه را خاطر نگه دارند خلق
[...]
ما به دست یار دادیم اختیار خویش را
حاصلی زین به ندانستیم کار خویش را
بر امید آن که روزی کار ما گیرد قرار
سالها کردیم ضایع روزگار خویش را
ریختی خون دلم شکرانه بر جان من است
[...]
باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش را
شادمان یابم دل امیدوار خویش را
شد دو چشمم ز انتظارش چار در راه امید
چار جانب وقف کردم هر چهار خویش را
شاید ار بر خاک خسپم همچو گل پر خون کنار
[...]
ای بچشم دل ندیده روی یار خویش را
کرده ای بی عشق ضایع روزگار خویش را
کعبه رو سوی تو دارد همچو تو رو سوی او
گر تو روزی قبله سازی روی یار خویش را
عشق دعوی می کنی، بار بلا بر دوش نه
[...]
هرگه از تب زرد یابم گلعذار خویش را
در خزان رو کرده بینم نو بهار خویش را
در عرق افتد چو جسم ناتوانش بنگرم
غرقه بحر بلا جان نزار خویش را
از حرارت چون شود نازک تنش در اضطراب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.